انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 3 از 8:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  پسین »

یک بحث فمینیستی قبل از پختن سیب زمینی ها


زن

 
۱۷


بچّه ی لوس نیم زنده ی من
پشت یک پرده خاله بازی کرد
جلوی دوربین کهنه ی تو
توی عکست زبان درازی کرد

توی عکسی که گوشه ی آلبوم
به من و زندگیم چسبیده
بچّه ای ، به تمام غم هایم
با صدای بلند خندیده

زل زده به سکوت پنجره ات
با دوتا چشم شیطنت بارش
دست من لمس میکند آرام
سنگ را توی جیب شلوارش

بچّه ی ساده ای که مدت هاست
با غرورت سر لج افتاده
توی یک دستشویی تاریک
رفته و بعد گریه سر داده

گوش هایت چقدر سنگینند
مثل یک مهد کودک خالی
باید ایندفعه جیغ را ، بکشم
روی دیوار ، چند گردالی

ترسِ از چشم های برّاقت
زیر تختم ... تورا پکر کرده
بچّه ای بین خواب های بدت
تشکش را دوباره تر کرده

به امید تو تیله هایم را
پرت کردم به سمتت از دستی
تو ولی مثل خنده ای ثابت
توی تارک خانه ات هستی

روی نبضی که میزند محکم
ساعتت ، ایستاده با تردید
بچه ای پشت چادرم تویِ
عکس تکراری سیاه و سفید


هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
۱۸

دراز، میکشی آهسته درد توی سرت
دراز می کشد آهسته تیر در کمرت

نخاع قطع شده در ستونی از ... کلمه !
به روزنامه ی فردا کشیده شد خبرت

نخاع قطع شده در فشار آغوشی
که باز مانده برای ادامه ی سفرت

که سعی میکنم از سنگرت جدا بشوی
کمی به من برسی روی سنگ قبر ترت

پناه ، می برمت زیر چادر خیسم
دوباره شب شده در چشم های دور و برت

دراز می کشم آهسته در مهی سنگین
میان بستری از خاطرات مختصرت
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
۱۹

تخمک رسیده به اسپرمت
انتخاب 22 میلیونی
بچه ی درست شده از ما
و چندتا محرک بیرونی

بچه ی هنوز دو سلولی
در راه خانه با چمدانهایم
حس چند هورمونی خوشبخت
در مارپیچیِ شریان هایم

ماسک روی صورت دکتر که
بو کرده هی تعفّنِ دنیا را
مو که تو رابطه ای قطعی
اثبات کرده نسبیتِ! ما را

"تو" که روی صندلی خیست
در لحظه های دلهره مدفونی
"من" که بوی زنده ی آغوشم
پیچیده در پزشکیِ قانونی

لبخند می زنم به تو که دوری
لبخند میزنم به همین غم ها
خود را به باد دادمو خواهم رفت
از جمع پوچ یک ، یکِ آدمها

ما در 2 راه یک طرفه هستیم
سمت دوجای پرت ... تهِ جاده
خود را بکِش ! به آن طرفِ بیرون
با کفش های از نفس افتاده

تنها عزیز سر به هواتر باش
با چند دست ! بچه ی بی امکان
شاید به آسمان تو برگشتند
روزی 2 بادباکِ سرگردان
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
۲۰
خسته تر از زمینم که نمی دونی کجاشم
کاشکی برم گم بشم یه تیکه از فضا شم
عشق مثل یه شهابه می گذره از شبامو
ارزوهامو می بره که دنبال تو باشم
نه یه شونه زیر گریه م نه یه صندلی کنارت
چی منو نگه می داره که نمی تونم جدا شم ؟؟

زیر همه چی می زنم توو این زمونه بد
رو میارم به دستات شاید بگیری ! شاید...
جاده تموم نمیشه جلوی پامه همیشه
تو همسفر نبودی ! نبودی اما باید
واسه ی با تو بودن اویزون خدا شم
چی منونگه می داره که نمی تونم جدا شم

تو این روزای سرما نه دلی واسه م می لرزه
نه هوای من و داری نه که یه حرفی که بیرزه
خسته تر از زمینی بی ستاره توو اسمون
بی خیال منم یخوابی تو این شبای هرزه
یه خطه این زندگی ! ببین من انتهاشم
چی منونگه می داره که نمی تونم جدا شم ؟؟
چی منونگه می داره که نمی تونم جدا شم؟؟
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
۲۱
مادر بزرگ مرد سال پیش
و بعد مال من شد ماتیک صورتیش
این بیت شعر پیدا شد در اتاقک شوک
پیچده در ملافه ی مردی روان پریش
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
۲۲
صدای گریه سرِ چند غصه الکی
ببین ! ولش کن و یک کم بخند قلقلکی
دو چشم ترشده را پاک کن از این دفتر
دو چشک خشک مرا هم ببربده به نمکی !!


از این شب مگسی می خزم به اغوشت
بفهم که زنده ام به خاطر کی
بدون دلهره از منطق زمان ومکان
تو با دقایق من تا همیشه! مشترکی
دلم گرفته فقط خواهشا بخند عزیز
صدای خنده سپس هق وهق قایمکی
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
۲۳
برق رفته ...و چیزهایی هست تو ی تاریکی زندان
مثل یک سوسک زیر بالش من مثل یک سیم لخت اویزان
دست هایی معلقاز سقفند دست هایی بریده زیر پتو
شکل انگشت های باریکت رو به من بند بند داخل وان
زیر یک دوش بازی خون بازی حوله ای بسته زیر گردن تو
تا ابد مانده توی اغوشم حجمی از یک زن ِ بدون زبان
لمس پاهای ی اره اره سوسک لمس اندام تکه تکه ی تو
خاطراتم به را افتادند مثل پاهات داخل چمدان
من به این عشق زنده چسبیدم تا فقط مال من یکی باشد
مثل قلبت درون کاسه ی یخ روبریم بدون ضربان
بوی عطر زنانه ات پیچید در هوای پر از نفس هایت
بوی دیوانه ات مرا لو /داد مثل مجرم به دست سربازان
زندگی ِ مرا که می گشتند تکه ای از تو کشف می کردند
تو ی جیبم یواش خندیدی با دوتا لب سی و دوتا دندان

برق /رفته میان جمجمه ام قطب هایم مدام می لرزند
سیم لختی گرفته دستم را تا بیفتم از اخرین جریان
سوسک ها گرم جفت گیری خود بی توجه درون سلولم
یک نفر راه می رود هر شب مثل یک روح خیسِ وسر گردان




آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
۲۴
کنار ابخوری ایستاده مردی که
گرفته گوشش را از صدای نوحه و سنج
گذشته از وسط هیات عزاداران
رسانده بغض تو را به گوشه ی دنج

فشرده روسری ات را به جای دستی که
هنوززیر سرم دردم یکشد تب را
دوباره می یپیچد باد لای پرچم ها
و پخش می کند اهسته بر زمین شب را



دو چشم بسته ی تو در اتاق سبز عمل
غمی بزرگتر از قبل روی پشتش بود
تمام راه پی گم شدن در این همه راه
که تکه پارچه ای سبز توی مشتش بود

که از نمی دانم کی !؟ که مانده در جیبش
که هی گره زده بودش به حس مر موزی
و فکر کرد دهانش عجیب خشک شده
و گر گرفته هی تشنه است از روزی ...

یواش می گذرند از جلوی چشمانش
لباس های سیاهی و غریب و دلمرده
ته دلش چیزی مثل شمع ها روشن
ته دلش شمعی در شبِ زمین خورده

بلند می شود از خود بلند /تر از خود
و گریه می کند ارام توی تنهایی
گرفته چیزی را سفت تو ی مشتش ...و...
تو رو ی تختت یکهو بهوش می آیی


آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
۲۵

یخچال ، مَرد ، تلویزیون ، سرخ کن ، چراغ
مثل پریز برق زنی گوشه ی اتاق


۲۶

آرام مثل لامپ ، سبُک مثل صندلی
قانع کننده مثل دوتا چشم ریملی
دارم می افتم از وسط اتفاقی ات
دست مرا بگیر ! چرا پس معطلی ؟!

آرام ... رام ... بسته شدن با طناب تو
قانع شدن به زندگی و انتخاب تو
لبخندهای زورکی از گوشه ی لبم
هی وصل می کند جهان مرا به تو
می افتم از ... به پارگی لحظه ها ، ولی ...
دست مرا بگیر ! چرا پس معطلی ؟!

یک جفت چشم مصنوعی ، زل زده به چی ؟!
هر شب زنی طلسم شده توی خواب تو
با دوست دار ... دار ... ندارد ... ندارمت ...
هی غلت میزند وسط اضطراب تو

از تخت ، به زمین
- " به جهّنــــــم "
به صندلی
دست مرا بگیر ! چرا پس معطلی ؟!
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
۲۷

دستی برای کشورمان برق می کشید
و طبق نقشه لوله کشی های فاضلاب !
دستی که چند کیسه ی دارو به ما رساند
انواع چرک خشک کن و قرص ها ی خواب

ساقیِ خسته عشوه گری را شروع کرد
در حال رقص جام صراحی به دست داشت
آورد تو محفلمان ضبط صوت را
دستی که از لحاظ زمانی شکست داشت

پشت بلند گو خبر کشف ماه بود
ما مثل انفجار زمین دست میزدیم
گردانِ در محاصره ی سیم خاردار
با اعتمادِ محض ! به مین دست می زدیم

احساس دست جمعیِ حبس ابد شدن
در یک اتاقِ تنگِ پر از لامپ داشتیم
هل داده می شدیم به شکلی شبیه هم
با اضطراب توی خلإ پا گذاشتیم

نا خواسته گرفته شد چشمهایمان
در بازیِ " بگو چه کسی پشتت ایستاد؟"
تاریکی نفوذ کننده به هر کجا
در لوله های خالی دنیا ، صدای باااااااد ...

سربازهای مرده تهِ چاله های آب
با ردِّ زخم های عفونیِ روی آب
آرامشی، گرفته دو تا دست خسته را
خوش باش با مَهَت که کمی باده در سبوست !!!

یکدفعه می پریم از آغوش هم به هیچ
بیداری زمان وسط دستگاه ها
چیزی شبیه چیزی ، از دست رفته است
در ارتباط مخفی ما در نگاه ها
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
صفحه  صفحه 3 از 8:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  پسین » 
شعر و ادبیات

یک بحث فمینیستی قبل از پختن سیب زمینی ها


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA