انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 4 از 8:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  پسین »

یک بحث فمینیستی قبل از پختن سیب زمینی ها


زن

 
۲۸

دارم نگاه می کـُ ... نه ! با چشم های وا
خوابیده ، خرس قطبی من توی استوا

ماشین خسته ای ست مه با چرخ های خود
آهسته مثل یک خُوره دارد در انزوا

روحِ کثیفِ خسته یِ گیجِ یخِ مرا
هی میخورد ، به پنجره ات تا که هی جوا

بِ یک سوالِ مسخره را هی بپرسد از ...
- " هی ! هیس !"

هی سکوتِ تو ... دیگر نمی توا...
[ترمز]

صدای جیغ کسی ، تو ی هیچ قطب
تو نیستی ... و در بغلم کیسه ی هوا
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  ویرایش شده توسط: anything   
زن

 
۲۹


از شب نفس کشیدن ، توی پلاستیک
پرواز کردن از فکرت ، با دو بال شیک !

فعل گذشته ای از من پشت جمله ها
بی قید واقعیت این شوخی رکیک

سهم " تو را نداشتن " و " گریه داشتن"
از "بودن" و "نبودن" یک مرد بی شریک

لبهای خنده دار بچسبان به صورتم
راحت بکن خودت را از غصه ی کسی که ...

افتاد تو دست گنجشک مرده ام
که خواست که بگوید که ...
- "جیک جیک جیک ؟!!"
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
۳۰
[ قلب یک جسم سفت تو خالی ست ! عشق یک حس خوب معمولی !
اتفاقی برای افتادن بین پیوندهای مولکولی ]
گاو این متن را نوشت ... و رفت بین انبوهی از طرفداران
گاو سلطان جنگلی بوده ، که تو در آن به کار مشغولی
فکر کن ! "گاو" استعاره نبود، فکر کن ! "گاو" یک اشاره نبود
گاو حیوان رام شیردهی ست ... و تو در حفظ سیر مسوولی !!!
شیر حجمی میان پستانهاست ، در زنی که به مرد چسبیده
پشت سوراخ قفل، بچه ی گیج ! حاصل این روابط طولی
این صدا از درون روده ی توست ، لوله های دراز بد بویت
به تو چسبیده است زندگی ام ، مثل یک انگل دو سلولی
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
۳۱
پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ افغانستان
۱
نظامیان زره پوش در خیابان ها
نظامیان زره پوش در بیابان ها
نظامیان زره پوش روی بار شتر
نظامیان زره پوش دور میدان ها
نظامیان زره پوش بور و چشم ابی
میان جمعیت قهو ه ایی افغان ها
جلوی صورت پیچیده سفت در روبند
نظامیان زره پوش واقعا در بند !!!
شروع عصر فتوحات صنعتی در شرق
کلیدهای اثر بخش مرتبط با برق
شب الکترونیکی مدار پیچیده
و بچه ی لختی تو یخواب شاشیده
کمی هویت مجروح نیمه بی فرهنگ
زنان مرده که پیدا شدند بعداز جنگ
زبان نو شده در سطح لهجه های قدیم
شروع رد و بدل کردن از سلام و سیم


عقاید لیبرال پشت پشت مذهب رادیکال
سرود ملی در گوش کشوری اشغال
قبیله های رها در توحشی ذاتی
چناح دولتی و بحث انتخاباتی
نظام سلطه پذیر و حضور حزبه الله
حکومتی فدرال حکومتی باشاه
گروهک تروریست و ودفاع از املاک
زمین ِنشئه شده در خماری تریاک
کمی مهاجرت غیر قانونی
و بچه ی خوابیده میان گونی
شبیه بچه ی گمنام مانده توی دلم
تجاوزدو زره پوش شب به اب و گلم
نشسته ام زیر نور ماه کمرنگم
که پیش بادتظاهر کنم که از سنگم
که هیچ چیز تکانم نمی دهد ابدا
تشنج عصبی بین حرکت دو بدن
مرور خاطره هایی فراتر از سختی
شروع کردن رویای دوووورخوشبختی
که از دو حس جداگانه خوب سرشارم
که بچه ای دو رگه توی زندگی دارم
میان دنیایی بد به زور می خندم
میان دنیایی مثل خواب بیدارم




آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ افغانستان
۲
سلام های نظامی به جنگ به پرچم
سلام های نظامی به کشوری در غم
سلام های نظامی سپس خداحافظ
سلام های نظامی به جام خالی سم
که به سلامتی هیچ اتفاقی بود
که رفتی و با من غصه هم اتاقی بود
دروغ بود خبر های صلح و ازادی
نظامیان زره پوش غرق در شادی !!!
نشسته دور میز با شراب و ورق
نظامیان زره پوش بوی تند عرق
که نامه ی تو فرستاد لکه ای خون را
دروغ بود و شکستیم تلویزیون را
سقوط کرد نظام از پل دموکراسی
به رود خانه انداختیم قانون را
دروغ بود زمین بمب داشت توی دلش
برای پایان بندی قصه ی کسلش
پناه بردم به ساکت کلیساها
صلیب می کشم از "بارها"به رویاها
صلیب می کشم از الکل ته لیوان
تو مرده ای ...شاید زیر بارش باران
پناه بردم به چتر مرد در گریه
نوازشم می کردی وکرد در گریه


گرفت دست مرا روی تخت اماده
ضلیب سنگینی روی دوشم افتاده
تو مرده ای شاید ...یا دو قرص بی خوابی
نشسته ام زیر نو رمهتابی
میان دنیایی واقعا پر از بندم
میان دنیایی که به زور می خندم


آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
۳۲
محلول های ضد عفونی کف زمین تکرارچند معجزه ی پاک کردنی
با بی توجهی به ژن یکه مانده ات از بین بردن دو سه تا لکه ی منی
از بین بردن حرکات ادامه دار- تف-توی ...-تف -گرفتن راه تنفسی
تو ی گلویم بغض گره خورده ای به هم در حال اتفاقیت سقط یک جنین...
محلول های ضد عفونیستمتری در خیسی لحافظه ی پاک هیچ کس ...
چسبندگی بوسه به لب های چرک مرد چسبندگی میز به یک چوب بستنی
از راه ها رسیده /ترم به ملافه ها با بستنی اب شده توی کافه ها
_تف_دوست داشتم پری کوچک تو ...تف_در بطریِ رها شده اب معدنی

افتاد روی کاشی ها لخته های خون خشکید نسل خسته ی ادم کف زمین
و هی خدا تصور یک جسم زنده را تف کرد به خواب پر از بچه ی زنی
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
۳۳
کنار ساکت سر باز های توی صفی
شبیه کل گروهان گیج بی هدفی
دوتا سفیدی چشم است رو به نقطه ی کور
ومرده شستن ِبین خیال های کفی
گروهبان به تو دستور داد گریه کنی
قرو بریزی از بغض چند ساله ی مرد
نگاه کردی و بی حرف را افتادی
گروهبان به تو دستور داد که
"برگرد "!
تفنگ ِپررا از روی دوش
روی زمین
بدون هیچ صدایی
گذاشتی
خونسرد
نگاه کردی بی حرف را افتادی
گروهبان به تو دستور داد که
"برگرد "



نگاه کردم به خانه ی سیاه از دود
ردیف چیده ایی از مهر های خواب الود
و بعد حرکت سرباز از کجا به کجا
شروع قصه یکی بود ...مثل قبلی بود !
تمام عمر گذشتن دوباره برگشتن
دچار گردش ِ دنیای واقعا محدود
دچار سرگردانی نقش یک سرباز
کنارنیم رخ مرده های سرد وکبود

آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
۳۴
خط کشی بین رفتن _ نرفتن
روی یک فعل بی استفاده
سفت چسبیده من به تو به من
مثل دواسم هم خانواده
عشق دیوانه واری خودش را
توی شب هایمان راه داده
که عزیزم !بغل کن بخوابیم
توی یک جمله بندی ساده
دوری از من ته واقعیت
بی تحرک نشسته ست جاده


تکه تکه شدن در میان
زنده های به هرحال خوشبخت
از وسط نصف شد بعد خوابید
روح بی اسم روی دوتا تخت


مرده ها توی کابوس هایت
صف کشیدند پشت سر هم
دزدکی دست بردند توی
بچگی های خوش باور هم
جنج جنج ِ دوتا تیله در جیب
جیغ در جیغ ِ عصیانگر هم
بعدارام ارام گشتند
در ته فرصت اخر هم
و دوباره در این خواب مردند
و مرا از کنار تو بردند
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
مثل یک برگ زرد از کتابت
مثل پاییز سرداست دستم
تیله ای شیشه ای توی کوچه
از همه ضربه خوردم که شکستم
توی این چار دیواری غم
وا بکن هر دری را که بستم
از همه دلخوشی های دنیا
این فقط مانده : عشق تو هستم
تکه
تکه
به یادت / می آیم
هی جلوتر جلوتر از این خط
تا که شب دوتایی بخوابیم
روی یک تخت در واقعیت
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
۳۵
پالام پولووووم پلیچ
...باز دست تو رو شد
که گرگ هستی باید فرار رابکنیم
به جای دورتری از حیاط از خانه
کنار جاده ی فرعی قرار را بکنیم
بدون هرچی اضافه ست پیش هر اتوبوس
بایستیم ...وبا هم سوار را بکنیم
درون صندلی سفت پشت شیشه ی مات
دچار دلهره ها انتظار را بکنیم
به ناکجا برسیم ازکجا ادامه دهیم
در ایستگاه سر شب قطار را بکنیم
دوتا بدون بلیط بدون مقصد که
میان هدفون قرضی نوارررا بکنیم
دوباره شهر پر ازر فت وامد و ادم
کنار مترو تصویر غار را بکنیم
پیاده از اتوبان شلوغ رد بشویم
جلوی خط چین ها اختیار را بکنیم


درون ساندویچی پشت میز خورده شویم
و بعد یکجا ناهارو شام را بکنیم
شب است هر ۲به ۱ خواب خوب محتاجیم
که زیر پل بغل هم فشار را بکنیم
که بی خیال تمام اضافه ها تن / ها
مدام زندگی خنده دار را بکنیم
یواش می زنی از پشت سر به من دستی
که گرگ هستم وباید ...
چه کار را بکنیم

آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
صفحه  صفحه 4 از 8:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  پسین » 
شعر و ادبیات

یک بحث فمینیستی قبل از پختن سیب زمینی ها


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA