ارسالها: 6561
#1,111
Posted: 22 Feb 2014 19:20
منشورِ پِرشيا
۱
پرشيا
سرزمين خيزابها، پروانهها، خيزرانها
پرشيا
خوابگاهِ بیاضطرابِ رمهی آهوان
آشيانهی نور و منزلِ ماه
نه زَمهريرِ دی، نه دوزخِ تير
پرشيا
گردشگاه شبانهی باد و
مدينهی دانايیِ من است
پناهِ ايمنِ پارسيان و
بهشتِ بیپايانِ آدمی.
پرشيا
پسينگاهِ خواب و سحرگاهِ بيداری است
رمههاش بسيار و تندرست
خيمههاش بسيار و بیگزند.
پرشيا
عطرستانِ ستاره و ريواس
با رودهای بسيارش
که از کشالهی شالیها و پارياب میگذرند.
پرشيا
زادرودِ من و
پروردگارِ پاکیهاست.
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
ارسالها: 6561
#1,112
Posted: 14 Mar 2014 22:04
۲
پسر ماندانا و کمبوجيه با شما سخن میگويد
هرگز از پندِ پيران و دلالتِ خردمندان
پرهيز نکردهام
هرگز در قضاوتِ خويش
به گفتهی بیاعتمادِ آدميان
بسنده نکردهام.
دلالت بر آدمی
دانايیِ بسيار میطلبد.
هرگز به اهل ترديد اعتماد نکردهام
هرگز به اهلِ غيبت اعتماد نکردهام
هرگز به واژهچرانِ چاپلوس اعتماد نکردهام
چنين نباشد که پرگويان را دوست بدارم
او که تنها به سخن گفتن شادمان شود
غمگينترينِ شماست.
عاقل و آسوده باش
همچون من که هرگز از تولدِ تاريکی نترسيدهام
زيرا تور همواره در قفای ماست.
پس گفتوگو کنيد به اندازه،
گفتوگو کنيد به شادی، به اعتماد، به بزرگی.
دوزخِ شما تنها بدگمانیِ شماست.
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
ارسالها: 6561
#1,113
Posted: 14 Mar 2014 22:05
۳
من خويش را در مزامير معرفت
تربيت کردهام
من از پير و پيرارها پندها گرفتهام
از اکنونِ خويش راضی و
از فردایِ نيامده نوميد نمیشوم.
هرگز از هيچ شکستی نهراسيدهام
و نه از پيروزیِ روزگار، در غرور،
چرا که هر دو در اين جهانِ در گذر
در گذرند.
دَمی چون عقاب برآمدن
بِه از هزارهای که ماکيانِ خانهنشين!
بعضی مردمان
مُردن را به ميدان دوست میدارند
بعضی خوابِ هميشه را به خانهی خويش.
همگان آزادند تا آخرين آوازِ خويش را انتخاب کنند
او که زمستانِ برهنه را نشناسد
شکوهِ اردیبهشت را درک نخواهد کرد.
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
ارسالها: 6561
#1,114
Posted: 14 Mar 2014 22:05
۴
پيرانِ خويش را گرامی بداريد
بُرنايان را به دانايی دلالت کنيد
و به ياد آوريد
که شريران هم روزی
کودکانی بیآزار به گهواره بودهاند.
پس او
که به خُردسالان، خشم و تازيانه بگيرد
آيندهی آدميان را
آشفته کرده است
پس او
که به پندارِ ديوان درآيد
تنها پلشتی و پتيارگی بهبار خواهد آورد.
کودکان
خداوندانِ خُردسالِ زميناند
که جز تکلم عشق
آوازِ ديگری نمیشنوند.
به ياد آوريد
رحمتِ بیريا، برکتِ باران است
و عشق
آبادانیِ تمام است
و آزادگی
عبورِ آينه از سنگزارِ زندگیست.
پس مراقبِ ميراثِ من باشيد
بعد از من توفانهای سهمگينِ بسياری برخواهد خاست.
من پيشگویِ پارسيانِ زمينم
بعد از من
مراقبِ ميراثِ من باشيد
ورنه ديوان و درندگان
شکوهِ شما را برباد خواهند داد
خوابهای شما را آشفته خواهند کرد
خنياگران را خواهند کُشت
باروها را ويران خواهند کرد
خانهها را به خاکستر خواهند نشاند.
پس مراقبِ ميراثِ من باشيد
چرا که تيرگیهای بسياری خواهد وزيد
تنهايیِ عظيم آغاز خواهد شد
گورستانها آباد و
قربانيانِ شما از حد خواهد گذشت
و از آيينِ آزادگان
هيچ نشانی باز نخواهد ماند.
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
ارسالها: 6561
#1,115
Posted: 14 Mar 2014 22:06
۵
بيداران و آزادگان را نيازاريد
مردمانِ مرا نيازاريد
مِحنتکشانِ خاموش را نيازاريد
زنان و مادرانِ ما را نيازاريد
- سربازان خويش را چنين وصيت کردم. -
سربازانِ خردمندِ من
مراقبِ مرزها و خانومانِ مردمانند
به همهی زندگانِ زمين بگوييد
پسرِ ماندانا و کمبوجيه
چنين پنداشته
چنين گفته
چنين خواسته است،
ورنه چشم به راهِ جباران و بيدادگران باشيد
که پشيمانیِ بیپايانی
در پی خواهد رسيد.
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
ارسالها: 6561
#1,116
Posted: 14 Mar 2014 22:06
۶
فطرتِ مرا از محبتِ مردمان آفريدهاند
سرشتِ مرا از علاقه به عدالت آفريدهاند
سلوکِ مرا از سادگیِ مصلحان سرشتهاند.
نه سيم و نه زَر
هيچ از اين جهانِ سپنج نخواسته، نخواهم خواست
تنها آن عدالتِ عهد شده
آن آزادیِ عظيم
آن آرامشِ از آسمان آمده،
همين!
اين کرامتِ پروردگار من است
که نيکان را نيکی خواهد رساند
و شريران را از محبتِ خويش محروم خواهد کرد.
اوست که راه را بر دوزخ خواهد بست
راه را بر بَدانديش خواهد بست
راه را بر قحطی و گرسنگی خواهد بست.
هشيار و زيرک باشيد
مَنِشِ نيک را از شما ندزدند
روشنايی و رهايی را از شما ندزدند.
زنهار
که در اين جهان سپنج
هيچ پنداری بیپاسخ نمیماند.
فطرتِ خويش را
در چشمههای خوشبو بشوييد
بر بلندا شويد
در خويش انديشه کنيد
دروغ نگوييد
دشمنی نکنيد.
محبت، سرآغازِ دانايی است
دانايی، سرآغازِ محبت است
تنها بدين طريقِ بیخلل است که خونريزان را
به خانومانِ شما راهی نيست
راهزنان زَرپَرست را
به کاروان شما راهی نيست
زيرا من، پيشوای پارسايان چنين خواستهام.
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
ارسالها: 6561
#1,117
Posted: 14 Mar 2014 22:07
۷
من اولادِ آب و آتش و آدمیام
رهآوردی جز رهايیام
در سر نيست
پس به جانب من بياييد
زيرا فرستادهی روشنايیِ آسمان و زمين منم.
ذلالت و دلهره را دَرهَم شکستهام
خواری و خستگی را دَرهَم شکستهام
زندان و زبونی را دَرهَم شکستهام.
من همهی شما را
با خود به بهشت خواهم برد.
پس به جانب من بياييد
کتيبهی من است اين
با کلماتی روشن و
سوگندی که از پروردگار گرفتهام.
آيا دروازهای از اين دست را
با کليدی آشناتر از اين میتوان گشود؟
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
ارسالها: 6561
#1,118
Posted: 14 Mar 2014 22:08
۸
کيشبانان و موبدان میگويند
تنها مذهبِ ما
سلوکِ برآمدگانِ زمين است
اما من
به اين قولِ گول
قَسَم نخواهم خورد
زيرا آزادیِ انديشه
آزادیِ آدمیست.
پس بگذاريد جز به شادیِ خويش
در بَندِ باورِ مُردگان نباشيم.
و گفتم جهان را
به يکی جانب بیراه ننگريد
زيرا آيينِ آدميان
به شمارهی زندگانِ زمين است.
و بدانيد
اين سوادِ بر سنگ آمده
که آيندگانش خواهند خواند
نوشتهی من است
نوشتهی کوروش
چهرزادِ ايزدانِ زمين!
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
ارسالها: 6561
#1,119
Posted: 14 Mar 2014 22:08
۹
زَبورِ زندگی را من نوشتهام
جاويدشهرِ آرياييان را من ساختهام
و اين يادگارِ من است
من بر اين سنگِ خاره
بر اين سنگ خاموش نوشتم
که تنها رهبرانِ رهايی
غمخوار مردمانِ مناند.
من به مُغانِ خود گفتم
هرگز تزوير نکنيد، دروغ نگوييد، حرام نخوريد
مردمانِ من هرگز بردگانِ شما نخواهند شد
مردمانِ من شادخوارانِ جهانند
چرا مويهنشين خانه شوند؟
پس ای مردمان
ديگر از وزيدنِ بادهای بیبنياد نترسيد
من در کنارِ شما نشستهام
من شما را از سيلابِ ستمگران نجات خواهم داد
من شما را از تزويرِ کيشبانانِ دروغگو نجات خواهم داد
از پِرشيا تا صد ستون
صفوفِ بیشمارِ سپاهيانِ مناند
که میآيند
شهربانانِ شکوهمندِ ميهنم
فرستادگان و دبيران و آزادگان
بیهمانندانِ من
با دَرَفشِ صلحشان در دست
و آيينِ آزادشان در دل
میآيند و بر اين پهنه
پايانی ندارند.
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
ارسالها: 6561
#1,120
Posted: 14 Mar 2014 22:09
۱۰
اهورامزدا شادمانی را آفريد
اهورامزدا شادمانی را
برای مردمان آفريد.
پس باور بياوريد
هر حکومتی که شادمانی را
از مردمان بگيرد
شکست خواهد خورد
برانداخته خواهد شد.
اَهورامزدا
امنيت و آزادی را آفريد
اَهورامزدا
امنيت و آزادی را
برای مردمان آفريد.
پس باور بياوريد
هر حکومتی که به اندوهِ مردمانش بيفزايد
شکست خواهد خورد
برانداخته خواهد شد.
اهورامزدا
عشق را و عدالت را آفريد
اهورامزدا
عشق را و عدالت را
برای مردمان آفريد.
پس باور بياوريد
هر حکومتی که اين حقيقت را
از مردمان بگيرد
پندارش بیاعتماد
گفتارش بیاعتماد
و کردارش بیاعتماد خواهد شد
من
کوروشِ هخامنش چنين گفتهام.
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "