ارسالها: 6561
#1,281
Posted: 3 Apr 2014 12:34
۶
کسی که از او درخواست ياوری کردند و نيامد،
به درستی که به آفريدگار دروغ خواهد پيوست
چه او خود دروغپرست و نيکخواه دروغزنان است.
و راستیپرست آن کسیست
که دوست يک راستیپرست باشد،
از همان هنگام که نخستين قدم را
در راه رهايی انسان
بجنباند.
۷
آن که بر اين سراست تا مرا برنجاند
هشدارش دهيد
که شاعران
پيامبرانند،
و هيچ کرداری کنارمان نمیآورد
مگر که از تندی عشق برآورده باشندش.
بگو که تا دروغزنان
لشکر انگيزند،
من که بر نهاد هر سپيدهدمی آگهم،
چه باک!
۸
ای آدميان!
مرا به گريستن مياوريد،
رنجهای من
همه از رنج پريشانانِ اين خانهی خالی از آوازهاست،
بگو به آزردن که برمیآييد!
پيامآورانِ آزادی انسان را
مبادا که بیبوسه به خاک بسپريد!
۹
کسی که در سر دارد
تا به هستیِ مردمان آسيب و اضطراب آورد، مکناد!
که از کردارهايش به من بسی رنج لاعلاج رسد.
آن ناخوش آينده را
به خويشتن باز بيند که چه آزارهاست،
آن چنان که از خوشیها و خندههای مبارک،
بیسود و بیبهره ماناد.
اما
کيست آن رادسرايندهای که نخست بياموزانيد
مرا و جهان را،
از هرچه که رمز رسيدن به راستی و روشنايیهاست.
و مردمان من نيز
خواستار شنيدنِ سرودهای شادمانیاند،
پس اين مرائی و
مرگها را
به دور افکنيد
ای پيامآوران پيمانشکن!
۱۰
و کسانی را که من
به تلاشِ سواد و کتاب و کار برگمارم ...
همانانند که با من به سلامت از رنجها گذر خواهند کرد
و آنچه را که بهتر انگارند
بر آنشان ارزانی است.
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
ارسالها: 6561
#1,282
Posted: 3 Apr 2014 12:35
۱۱
از توانايیِ دستهايتان ...
سودهای فراوان میبرند،
تا مردمان را به کردار بد از برای تباهیِ خويش برانگيزانند،
مبادا فريبِ اهريمنان را
به اضطرابِ خويشانتان بدل کنيد!
هراس يکسره بر آنان باد
که پاينده بر دروغ و دشنه
تکيه میزنند.
۱۲
پس آنگاه آنان را خواهم پذيرفت
تا
بر خاکسترِ گذشتهها
گلهای تازه و جوان برويانند،
و خويش را برای رسيدن به راستی و
روشنان
مهيا کنند.
۱۳
کيانند آنانی که در نخستين قدم
آموزگارِ زحمتکشان را
ياوری دهند؟
کسانی که برازندهاند،
شنوده شوند که:
تمامی درودهای شايسته
بر آنان باد.
۱۴
ای بزرگ شاعر مردمان!
کيست آن پاکيزهکيش که به ياوری برخيزد،
و يا
کيست آن کسی
که خواستار است تا چنين شناخته شود.
همهی فدائيانِ راه حقيقت را
تنها با يکی آواز
فرا همی خوانيم ...
و آن سرود آزادیِ آدمی است.
۱۵
به شما ای فرزانگان میگويم،
به شما ای پويندگان و پويانها،
تا اينکه شما
دانا را از نادان بازشناسيد.
و از همين کردارهاست
که شمايان
امانتدارانِ محرومانيد،
هم آنچنان که در نخستين آيينتان آمده است.
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
ارسالها: 6561
#1,283
Posted: 3 Apr 2014 12:35
۱۶
آن جا که راستی با پارسايی به هم پيوسته است،
آن جا که کشورها
همه يکیست و بيرقها
همه به رنگ آزادیست،
آن جا که همه چيز برای افزايش و آرامش است.
همان جاست
که ما ستايندگان راستی را
به کار و کردارهای عظيم فرا میخوانيم.
۱۷
در آنجايی که من از شما
سنجيده سخن خواهم داشت ای اندرزگرانِ آگاه،
دانا را از نادان باز خواهيم شناخت،
و بر خرمیِ جهان افزده خواهيم کرد،
تا لالهگون شود هم خاوران و هم آن سوی را که آنانند.
۱۸
کسی که به راستی پايدار ماند
باشد که او را
به نيکی و نوازش
نويد خواهيم داد.
و ستيزه بر آن باد که ستيزندهی انسان است،
و اين سرنوشت ماست:
نيکان را خشنودی و
بددلان را آسيبهای مهيب فرا رسد.
۱۹
اين را برای آدميان خواهی خواست
ای تو،
کسی که چارهسازتری،
از ياد مبر اين را
که گرسنگان روی زمين
فراوانند.
و من،
زرتشت،
بزرگشاعر مردمان،
گيسو ... در اين انديشه سپيد کردهام.
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
ارسالها: 6561
#1,284
Posted: 4 Apr 2014 13:21
سِپَنْتْمَدگات
يَسنا، هات ۴۷
۱
بیشک او که مسلح به انديشههای ستوده است،
تواناترين است.
رسايی و جاودانگیاش بادا ...
که جهان به نام همينان آباد است.
۲
او را عزيز خطاب خواهيم کرد،
او را که موی در شکنجهسرای جهان، سپيد میکند،
او را که هيچ شبی بیياد محرومان نمیخسبيد،
او را که هيچ بامدادی بیخاطرِ عزيزانش
پلک از پلک نمیلرزاند.
۳
اما عزيز تويی!
کسی که از برای ما رسومِ رهايی بيافريد،
و از برای آيندگان
خورشيدی بر تارک اين شيوهها چرخاند،
پس تو آرام بخواب
که ما نيز آرامش را بر شبطلبان
حرام خواهيم کرد.
۴
از قول خويش،
آن دروغپرستان واپسرونده نيز
سرپيچيدند،
اينجا کسی به راستیپست مهربانی نمیکند،
راستیپرست کسیست که به کم تواناست،
و ما بی هيچ عجبی ... بدخواه شبپرستانيم.
۵
آن سالها را به ياد آر!
آن سالها که به راستی درآمديم و دريا شديم،
اما او که هنوز هم دروغزن است
دير يا زود به رسوايی درخواهد گريخت.
۶
و ما
پاداش و کيفر هر دو جناح را
بجای میآوريم،
آنان که نيکانند ...
خوشا،
و آنان که به زشتی درآمدهاند ...
تا ببينيم!!
چه کساناند بسيارانی که خواستار گرايشند
اما به ترديد خويش
فرسوده میشوند.
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
ارسالها: 6561
#1,285
Posted: 4 Apr 2014 13:23
يسنا، هات ۴۸
۱
آنچنان که از ديرباز آگهی دادهاند
چون وعده به سر رسد
شب از ستاره شکست يابد،
و مردمان به چاره رسند.
آنگاه زمين از فراوانی بر همه چيز فراز شود،
و انسان فرازتر از جهان و هرچه در اوست.
۲
بياگاهان مرا از آنچه تو دانايی
ای آموزگار گران!
آيا پيش از اين،
آن سزايی که تو انديشيدی، خواهد رسيد؟!
آيا پيروان راستی
بر اهريمنان ظفر میيابند؟
۳
چه بالنده است آن دانشی
که سلاح کار زحمتکشان شود.
ورنه ای زرتشت
ايدون از برای خود آموختن را چه سود؟
آن که منجمی اين قوم نوخيز است،
باشد تا بر آيين آدمی
پيروزش ببينيم.
۴
کسی که معلقِ ميان ماندن و رفتن است
يا بر اين سوی و آن طرفه در تفکر است،
ديری نمیرود که او میرود و
کارش از پيش نخواهد رفت.
پس همه چيزی را میبايد به سويی مهيا درافکند،
که آن نيز
راه راستی و روشنايی انسان است.
۵
يگانه آنانند که بايد حکومت کنند،
همان نوخيزان زحمتکش که چونان درياها
تمامی ندارند.
اما اين آيين به گرزهماران نيفتد
که چهارپايان از مزارع و
دشتها نيز بخواهند گريخت.
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
ارسالها: 6561
#1,286
Posted: 4 Apr 2014 13:24
۶
بايد که خشم برانداخته شود
خشم را از خويشتن و خويشانتان برانيد
ای کسانی که آينده را
شمايان ضامنيد،
ای منجيان راستی و مبارکی
درودهايتان فراوان باد!
۷
کدام است برکتآوری که میآيد؟
کدامند بهارآوران کشور دنيا؟
آن داورانِ روزهای آرزو شده را
من ديدهام که میآيند،
تا به همياری مردمان
همه چيزی را از نو بنا نهند.
۸
کی خواهم دانست تمامی اين رازها و حجابها را،
آه ... ارديبهشتِ عادل،
به او مرا و مردمانم را به آسيب بيم دهد،
بگو که کيفر کردارش را چه سان خواهيم داد.
۹
کی اين پليدی به پنهان مرگِ جاودانهاش میرسد؟
کی اين ستمها را ريشهکن میکنيم؟
و اين همه را
فرمانهای تازهایست،
که از روی کين يا خرد،
برای فريفتن است.
۱۰
کی آن آسايش لايزال
به سوی مسکينان روی خواهد نهاد؟
کيانند که در برابر دروغپرستان، آرامش نمیيابند؟
کيانند که در حضورشان
تو از نشان راستی و مهربانی
سخن خواهی گفت؟
۱۱
ايدون اينانند رهانندگان مردمان ما،
که از سلاح راستی و صلح
به خشنودی برآمدهاند،
چه اينان برافکنندگانِ خشمهای خفته و بيدارند.
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
ارسالها: 6561
#1,287
Posted: 4 Apr 2014 13:24
يَسنا، هات ۴۹
۱
ايدون ديریست
که دشمن،
ستيزهجویِ من است.
منی که گمراهان را به راستی فرا خواندهام.
آه ... تقدير ناگزير!
پيامهای نيک را به سوی من آر
و دريابم، همراه مرگهايی که از کنارم گذشتهاند.
۲
بدون اين آموزگارِ دروغ، ديربازیست
که راه را بر من و يارانم بسته است.
کسانی که از راستی سربپيچانند،
در انديشه نخواهند پنداشت
که ارديبهشت را به خانه بخوانند.
پس با من چه پرسش و پاسخی داريد!
۳
اين چنين است انسان و آيين بهارانهاش ...
که راستی از برای سود و سواد میآيد،
که کيشِ دروغ، زيانرسان و پريشاننده است.
از اين رو
آرزو دارم که تمامی
به راستی و روشنايی بپيونديد،
و از آميزش و همياری با اهريمنان
بازتان میدارم.
۴
آن بدخرادانی که خشم و ستم را برآرايند،
نزد آنان
نه کار و نه کردار
که کينه و زشتی فزونی گيرد
آنان
خانهسازان ديوها و ددانند،
نه شبانان و نه برزيگران!
۵
ايدون ظفر از آنِ کسانیست
که دانشِ خويش را به راستی ببالايند،
و آنان که منجیِ منشهای انسانیاند
همه را من با خويشتنم به ترانه و تسکين
خواهم پذيرفت.
۶
شما را برانگيزانم به گفتن،
به انديشههای نيک،
تا بيش از اينی که
بايدمان، باز شناسند:
چگونه بايد آزادی را بياموزيم.
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
ارسالها: 6561
#1,288
Posted: 4 Apr 2014 13:25
۷
تو خود گوش فراده، کدام آزادهی دادآور است!؟
تا به زحمتکشانِ جهان
آوازهای رهايی بياموزاند.
۸
بر اين از تو خواهش دارم تا آموزگاران باشيم
بر بلندای همت و خنکای ارديبهشت،
پس بر فرشتهوَشان، اميد وصال با ادريبهشت و آزادیست.
و ما نيز بر همين سببيم
که رفتن و گذشتن را
مژده میدهيم.
۹
آن کس که برمیخيزد،
آزادی را
با جانِ خويشتنش فرا خواهده است.
و او کسیست
که هرگز با اهريمنان به سازش در نمیآيد،
به راستی رسيدگانند
آنانی که با مردمند.
۱۰
و من اين امانت را در بارگاهِ مردمان
نگاه خواهم داشت
مَنِشِ نيک و روان پيروِ راست يرا،
و آن پارسايی و
کوشش را ...
تا شما ای توانايانِ دانايی
با نيروی پايداری
بر آن نگهبان شويد.
۱۱
ايدون کسانی را که فرمانِ اهريمنان برند،
چه بسا
که خود ددان و بددلان باشند،
آنان پيروانِ زشتی و زيورِ مرگند،
آنان
در انتشار شب و شرارت
از پيروان پتيارگانند.
۱۲
همدلیات را
چهگونه
برمیآيی؟
از برای من،
زرتشت!
که به ياریات
طلب میکنم،
منی که با سرودهای سادهام
شما را به رستگاری سپردهام،
تا به بخشندگی، که بخشندگان
رستگاران شدند.
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
ارسالها: 6561
#1,289
Posted: 4 Apr 2014 13:26
يَسنا، هات ۵۰
۱
آيا روانِ من از ياوریِ کسی برخوردار تواند بود؟
کيست که مرا و راهم را پذيرا شود؟!
آه مردمان مسکين!
اينک منم زرتشت،
زيباترين جاده ها که از فراخنای خوبیها و راستیها گذر میکنند،
از آن مناند،
آنگاه که شما را به ياری همی خوانم
برای رهايی دستهايتان است
که زاينده اما تنهايند.
۲
در ميان اين بسياران
کماند آنانی که خيره به خورشيد بنگرند،
و در سرای هوشياران
کماند آنانی که خواستار خرمّی باشند،
آن هم نه برای خويشتن،
که برای تمام جهان.
۳
به دستياری اگر میآييد
بر آن شويد که پيمانمان رفته است،
خود را به نيروی کار بياراييد،
ورنه بر دروغپرست،
همسايگانيد.
۴
در راه
به سوی ستاره همی ايستند
و شب را از شروع
شراره زنند.
ايدون شمائيد که ستايشکنان
پرستشتان واجب است،
همچنان که شما
راستی و درستی را.
۵
آری از شما برخوردار شوم.
ای نوخيزان خيرهسر،
چه شما
پيامبران عدالت و آزادی آدميانيد.
و بر اين شيوه میرويد تا به يک جنبش
تمام جهان را از ليسهی گرزهماران پاکيزه کنيد.
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
ارسالها: 6561
#1,290
Posted: 4 Apr 2014 13:26
۶
بزرگ شاعر مردمان آواز برداشته است:
آن دوست ماست که آيين حقيقت را بر سينه در امان دارد.
آن دوست ماست تا اين که زبانش به زشتی نرويد!
آن دوست ماست که منش به دوستی فراخواندهام.
آن دوست ماست که فراخوانیِ خورشيد را اجابت میکند.
۷
ايدون از برای رهايیتان
تکاورانِ همآورد و چيره برانگيزانم.
ای عاشقان رهايی
پس به همراهشان فراز شويد،
باشد که زرتشت را ياوری دادهايد.
۸
بر شماست که رویِ آوردهای دارم
با سرودهايی که ساده و آشکارند،
با دستهايی که بوی رنج و طعم کارهای شگفت گرفتهاند،
با نماز عشق،
و با شما از هنرهای تازه سخن خواهم گفت.
۹
چون به نيکیِ اين انديشه آگاهم
بکوشم
تا نيکروندگان را نيز از آن برانگيزانم.
و اينک ستايشکنان
به سوی شمايانم ... ای آبها و رويندگان!
۱۰
من آن کرداری را خواهم ورزيد
که به چشم و جانِ جهان بيرزد.
چونان روشنايی خورشيد و سپيدهی بامدادان روز،
اينها
همه از برای نيايش است.
۱۱
ستايشسرای شمايانم،
بخوانيدم تا چنان شوم
که خواستار خورشيديد.
باشم تا توش و توانی دوباره بيابم،
و درست
بر آن جادهای برآيم که به منزلِ نيکی
سرانجامش بينند.
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "