ارسالها: 14491
#311
Posted: 31 Dec 2013 20:48
مپراتوری قافیهها
نویسنده : مهرگان مهدویوش
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#312
Posted: 31 Dec 2013 20:51
ک نفر رد شد از کنار دلم
نویسنده : اسدالله شعبانی
ناشر: توکا
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#313
Posted: 2 Jan 2014 13:03
مخاطب اجباری
نویسنده : شمس آقاجانی
ناشر: بوتیمار
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#314
Posted: 2 Jan 2014 13:10
از کلید تا آخر تر
نویسنده : عباس حبیبی بدرآبادی
ناشر: بوتیمار
معرفی کتاب :
این کتاب شامل 41 یا 42 قطعه شعر است که بین سالهای 72 تا 87 نوشته شدهاند. شعرهای این مجموعه به دو بخش اصلی تقسیم میشوند؛ شعرهای بخش اول که «از کلید تا آخر + تر» نام دارند و بیشتر در همان فضای شعرهای دهه 70 و کتاب «از کلید تا آخر» هستند و بخش دوم که «گشودن پهلوی ریخت» نامیده شده و شروع حرکت شخصیتری به سمت کاری اختصاصیتر بوده که در امتداد خودش به کتاب «گوشدرد قرن چهاردهم هجری» میرسد. از نظر موسیقیایی شعرهای بخش اول شاید تا حدی موزونتر و شفافتر باشند و موسیقی شعرهای بخش دوم بیشتر انتزاعی و قطعهقطعهشدهتر است.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#315
Posted: 2 Jan 2014 13:16
من خودم نیستم
نویسنده : نغمه افشار
روزمره یعنی من
یعنی ما...
یعنی زنهایی
که یادشان رفته روزگاری
دخترکانی بودند که آرزویشان
قورت دادن هدفهایی بود
که با آرامش می جویدندشان!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#316
Posted: 2 Jan 2014 13:55
: این روزها از شبهای تو تاریکترند
نویسنده : سعید رضایی سعید
ناشر: بوتیمار
این کتاب 46 قطعه شعر سپید را شامل میشود که همگی بینام بوده و با شماره مشخص شدهاند. شعرهای این کتاب، سرودههای کوتاه رضایی سعید را شامل میشود که برخی از آنها به شاعرانی مانند واهه آرمن، مجتبی ویسی، شمس لنگرودی، شهرام اقبالزاده، کریستین بوبن و مادر شاعر مجموعه تقدیم شدهاند.
شعر شماره 15 این کتاب را که شاعر آن را به شهرام اقبالزاده تقدیم کرده است، با هم میخوانیم:
صبح ِ شهر را شلوغ کردهاند
کاجهای کج
و دریاچه نمک
دلشوره ثانیههای نیامده را میخندد
روی این صندلی بنشین
و ایمان بیاور
افق یک مفهوم عادی است برای مجری تلویزیون
در دوردست این روز
دستی به یاد تو
هیچ گلی را آب نمیدهد
صبح شلوغ ما را انتظار میکشد
با چای داغ
سیگار کنت و روزنامه.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#317
Posted: 2 Jan 2014 14:03
از جنس پریشانی
عبدالرحیم جعفری
ناشر: موسسه فرهنگی هنری سناء دل
"در این دفتر مصور، اشعاری با قالب های مختلف، بیشتر نو، با مضامین عاشقانه و وطنی به طبع رسیده است. در شعر سیبها میخوانیم: شادی هایی كوچك/ شادی هایی بزرگ/ شاخه هایی كه سیب میبخشند/ سیب هایی كه تقسیم میشوند/ و تقسیم هایی كه به بن بست میرسند/ سیبی ترك بر میدارد/ پیرزن مرواریدهای چشمش را/ لای دستمال جمع میكند/...."
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#318
Posted: 2 Jan 2014 14:17
نامحرمانه
نویسنده : حسین زحمتکش
ناشر: شانی
او استکان چایی خود را نخورد و رفت
بغض مرا به دست غزل ها سپرد و رفت
گفتم نرو! بمان! قسم ات می دهم ولی
تنها به روی حرف خودش پا فشرد و رفت
گفتم که صد شماره بمان تا ببینم ات
یک خنده کرد و تا عدد ده شمرد و رفت
گفتم که بی تو هیچم و او گفت بی نه با!
در بیت آخرین غزلم دست برد و رفت
یعنی به قدر چای هم ارزش...؟نه بی خیال
او استکان چایی خوذ را نخورد و رفت
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#319
Posted: 3 Jan 2014 17:42
نماشم
نویسنده : مرتضی امیری اسفندقه
ناشر: جمهوری
غزل سراغ
نشان خانه تو ساحل شكيبايي است
دلت غريب تر از مرغهاي در يايي است
به جاي اشك ز چشمت ستاره مي بارد
نگاه هاي تو در شب عجيب رويايي است
بهار ، از دم گرم تو زنده مي گردد
سخن بگو كه شخن گفتنت مسيحايي است
سرك كشيدنت از پشت پنجره زيباست
عبور كردنت از كوچه ها تماشايي است
كسي به عمق وجود تو پي نخواهد برد
به روح عشق قسم ، روح تو اهورايي است
از آن شبي كه از اين شهر مرده كوچيدي
هميشه وردِ زبانم «چرا نمي آيي » است
بيا و از قفس انزوا رهايم كن
اتاق كوچك من ، بي تو گور تنهايي است
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#320
Posted: 3 Jan 2014 17:52
در بی نهایت
نویسنده : آذر نادی
ناشر: شانی
باد برده
مرهمی نمی شود گذاشت، زخم های ناشمرده را
بار درد روی شانه ام، عاقبت شکست گرده را
روی سر گذاشتندم و ... دور من شلوغ می شود
مردمی غریبه می برند باز روی دست، "مرده" را
آسمان دوباره سر گرفت شکوه های گاه گاه را
روی شانه های من شکست بغض ابر سر سپرده را
گفته اند باد می برد، هرچه را که باد آورد...
می شود کسی بیاورد آنچه را که باد برده را؟
من چگونه عاشق اش شوم، با کدام دل ، کدام حس
دست کس نمی شود سپرد این دلی که دست خورده را
...
در پی کدام فتح نو صف کشیده چشم های من
می شود به جنگ تازه برد، لشگر شکست خورده را...؟!
در بی نهایت دومین مجموعه شعر شاعر غزلسرای تهرانی «آذر نادی» است که در 88 صفحه شامل 35 غزل و 5 قطعه توسط نشر شانی در سال 91 به چاپ رسیده است. غزل های این مجموعه دارای زبانی استوار، فخیم، استعارات و تصاویری بدیع است و اغلب اشعار در زمره شعرهای نئو کلاسیک قرار می گیرند. استفاده از اوزان عروضی متعدد از ویژگی های این مجموعه است و نگاه نقادانه به پدیده های اجتماعی با داشتن درونمایه های فلسفی و زبان منحصر به فرد شاعر، این مجموعه را جزء مجموعه های امیدوار کننده دهه اخیر قرار می دهد. در این مجموعه شاعر کوشیده است از ناگفته های دنیای مشترک خود و دیگران پرده برداری کند و با نگاه زنانه خاص خود به دور از رویکرد های رادیکال فمینیستی چاش های ذهن یک زن ایرانی را به تصویر بکشد
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟