ارسالها: 14491
#671
Posted: 17 Feb 2014 20:32
دل تنگي هاي بي فرصت
نويسنده: عباس نادري
ناشر: نزديك
مروري بر كتاب
مجموعه شعر
هم من هواي تو دارم
هم تو هواي مرا داشته باش!
تا كدامين لحظه ي فرخنده
«راه» را پديدار كني...
اي نزديك و دور
اي«نور علي نور»!
امشب خوشه خوشه ستاره
از تاك شب آويزان است
دستي بيار
خوشه اي بردار
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#672
Posted: 20 Feb 2014 20:19
پنجره اي رو به دل
نويسنده: زهره طغياني
ناشر: مرسل
مروري بر كتاب
مجموعه شعر
پنجره اي ساخته ام روبه دل غريبم
حيف كه پر نمي شود مرغ دل نجيبم
بازكن اين پنجره را بشنو تو حرف دلم
ببين كه در فراق تو خسته و بي شكيبم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#673
Posted: 20 Feb 2014 20:22
زندگي دورتر بود
نويسنده: علي اكبر گودرزي طائمه
ناشر: ابتكار نو - جادوي قلم
مروري بر كتاب
من و پرنده
هر دو
تنهاييم
او
بي پرواز و
من
بي آواز.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#674
Posted: 20 Feb 2014 20:24
خودم را گوشه اي جا گذاشته ام انگار!
ناشر: البرز
زبان كتاب: فارسي
مروري بر كتاب
يك احساس خوشايند، وول مي خورد در روزگار بدنم!
پنج قطره باران، آواز مي خوانند در ذهنم!
لهجه افكارم تغيير مي كند، مي شود بنفش ياسي!
طعم همين چند لحظه، ناگهان شيرين مي شود و... شيرين!
...
من آدم خيلي سمجي هستم.
تا كاري را تمام نكنم، ول كن نيستم.
فقط نمي دانم چرا چند قرن پيش در رابطه با تو سماجت به خرج ندادم تا رهايم نكني؟
بگذريم از اين چراهاي بي ارزش!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#675
Posted: 20 Feb 2014 20:27
لبخند روي ديوار
نويسنده: ميرشمس الدين فلاح هاشمي
ناشر: خورشيد باران
مروري بر كتاب
انگار آمدي
و موهايت سياه شده بود
و قامتت راست
نزديك تر كه آمدي
ميان چشم هاي روشنت
موهايم سفيد شده بود
و قامتم خم!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#676
Posted: 20 Feb 2014 20:28
اقيانوس هاي مستطيل
نويسنده: محمدرضا سهرابي نژاد
ناشر: خورشيد باران
مروري بر كتاب
فرزندان عاشقت را
با«عزت»
به جايي مي برند
كه تو را با«ذلت»
از آن جا راندند
نگاه كن پدر
نگاه كن
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#677
Posted: 21 Feb 2014 07:49
سفر سرخ
نويسنده: جبار قدمي
ناشر: خورشيد باران
مروري بر كتاب
به تاريكي و سرما
تن داده اند
بي كه بدانند
خورشيد
هر بامداد
از خاكستر رد پاي تو برمي خيزد
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#678
Posted: 21 Feb 2014 07:52
شعرهايي كه در كوچه مي دوند
نويسنده: موسي بيدج
ناشر: خورشيد باران
مروري بر كتاب
نگاهم مي كني
كبوتر لرزاني
در جغرافياي روحم
شعله مي كشد
لبخند مي زني
باران تمام سال
يك جا بر سرم مي بارد
حرف مي زني
گردوي بيست ساله ام
يك شبه بر مي دهد
اما اگر اخم...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#679
Posted: 21 Feb 2014 07:56
دوباره طوفان، دوباره عشق
نويسنده: مهدي فرهاني منفرد
ناشر: خورشيد باران
مروري بر كتاب
صبح از طنين ياد تو سرشار مي شود
خورشيد با صلاي تو بيدار مي شود
با تو شميم عاطفه خيز شكوفه هاست
دور از تو ذهن عاطفه بيمار مي شود
پاييز بي تو جرات فرياد مي كند
ترديد مي پذيرد و تكرار مي شود
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#680
Posted: 21 Feb 2014 08:04
سه بال پرنده
نويسنده: محمد پيرحياتي
ناشر: خورشيد باران
مروري بر كتاب
عيدي امسالم
باز هم كتاب بود
آن را گشودم
رودي پرآب بود
با خود خنديدم
در من جاري شد
افكار خنديدن
رمز كتاب بود!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟