ارسالها: 14491
#801
Posted: 6 Aug 2014 15:07
یک شب توفانی و داستان های دیگر
نويسنده: ماكسيم گوركي
مترجم: رضا سيد حسيني
مروري بر كتاب
در وجدان هر کسی لکهای هست. منهم در وجدان خودم چنین لکهای دارم.
اما عدهی زیادی از مردم دربرابر این بزکهایی که روحشان را پوشانده است، خیلی بی قیدند. آنها این لکه را مانند پیراهن یقه داری که بتن داشته باشند، به آسانی با خود حمل میکنند ... و حال آنکه من چنین پیراهن هایی نمیپوشم ... و گویا بهمین جهت است که تحمل لکه ی وجدان برای من بسیار سنگین است. خلاصه میخواهم گناهم را اعتراف کنم.
اما این اعتراف من، برای خاطر این نیست که نمیتوانم وسیلهی سرگرمی و تفریحی غیر از این پیدا کنم و یا به این وسیله نظر مردم را بطرف خودم جلب کنم. و همچنین برای بحث از محاسن خودم نیست. نه! ... رویهم رفته هیچیک از عللی که مردم را بسوی اعتراف میکشد،باعث اینکار من نشده است. من برای این به گناهانم اعتراف میکنم که میبینم وقتش رسیده است.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#802
Posted: 6 Aug 2014 15:12
چشمانت را با حسرت می بوسم
نويسنده: ناظم حكمت
مترجم: زرين تاج پناهي نيك
مروري بر كتاب
نامه هاي ناظم حكمت به پسرش
در شعرهایم از عشق، صلح، زندگی، مرگ، شادمانی، اندوه، امید و ناامیدی سخن می گویم. می خواهم هر چیزی که به انسان اختصاص دارد به شعرم اختصاص داشته باشد.
من می خواهم شعرهایی بنویسم که هم از خودم سخن بگویند هم یک یا میلیون ها انسان را مورد خطاب قرار دهد. شعرهایی که از یک سیب، از زمین شخم زده از روح و روان انسانی که از زندان بازگشته، از مبارزه ی مردم برای رسیدن به روزهای زیبا و از دردهای یک انسان عاشق سخن بگوید.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#803
Posted: 6 Aug 2014 15:14
مناظر انساني سرزمين من
نويسنده: ناظم حكمت
مترجم: ايرج نوبخت
مروري بر كتاب
مجموعه آثار ناظم حكمت
مناظر انساني سرزمين من منظومهاي است كه به قول خودِ شاعر يك بيوگرافي تاريخي است، تاريخ سياسي- اجتماعي تركيه آن هم از دريچة چشم خود او.
ناظم حكمت كار نوشتن اين كتاب را در سال 1941 در زندان بورسه آغاز كرد و در آن از امكانات شعر يعني ايجاز استفاده كرده است. گهگاه به شعر خيلي نزديك شده و گاه نيز به نثر بسيار ساده و بيپيرايه روي آورده است.
در ان كتاب شرح حال كساني را ميخوانيم كه شهرت برخي از آنها عالمگير است و برخي را جز همسايهشان كسي نميشناسد. مجموعة اين شرححالها خطوط اصلي تاريخ تركيه را از سال 1908 تا 1941 ترسيم ميكند...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#804
Posted: 6 Aug 2014 15:23
سمان مانند دستهای توست
نويسنده: ناظم حكمت
مترجم: زرين تاج پناهي نيك
مروري بر كتاب
كتاب ؛دربرگیرنده 294 نامه از ناظم حکمت شاعر مبارز ترک است که از زندان برای همسرش پیرایه نوشته است.
ناظم حکمت کمونیست بود. او در سال 1901 در تسالونیکی از شهرهای یونان که در آن زمان در قلمرو عثمانی قرار داشت به دنیا آمد و در سال 1963 در مسکو درگذشت.
ناظم حکمت به دلیل عقایدی که داشت سال ها در زندان بسر برد. دوبار او را به حبس محکوم کردند؛ یک بار 15 سال و بار دیگر 20 سال.
...دوست داشتن تو در وجود من با دوست داشتن خاک، آب، آفتاب و زندگی عجین شده است. تو مثل هوای درون ریه هایم، نور دیدگانم و ضربان قلبم و اندیشه های درون ذهنم هستی. به هرچه فکر کنم به تو اندیشیده ام؛ هرچه ببینم تو را دیده ام...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#805
Posted: 6 Aug 2014 15:25
او بر راهون اشک مي ريزد
نويسنده: جيمز جويس
مترجم: پیام فتوحیه پور
مروري بر كتاب
جویس... از «موسیقی»ای سخن میگوید که در همهجا جاری است، در «زمین و هوا»، در کنارهی آن «رود»ی که بیدبنان آنجا با هم ملاقات میکنند؛ موسیقایی شیرین که سر از «بهشت» درمیآورد و چنگهایی ناپیدا که نوازندهی آناند.
بهراستی چه چنگی ناپیداتر از چنگِ زبان هست که آنچنان که خودِ جویس میگوید در «اولیس» و «شبزندهداری فینگنها» می نوازد! جالب آنکه «رود» همان خصلتِ پویایی را دارد که باختین دربارهی زبان از آن سخن میگوید. جویس نه از دریا که از رود (روند؟)ی سخن میگوید که بیدها (آدمها؟) در دو سوی آن با یکدگر دیدار میکنند...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#806
Posted: 6 Aug 2014 15:27
گلهاي رنج
نويسنده: شارل پير بودلر
مترجم: محمد رضا پارسايار
مروري بر كتاب
شارل در پاریس زاده شد. او تحت تاثیر پدر به سمت هنر گرایش پیدا کرد، زیرا بهترین دوستان پدرش هنرمند بودند. شارل بیشتر روزها با پدرش به دیدن موزهها و نگارخانهها میرفت.
بودلر از اوان جواني تمايلات شديد و سرکوفته اي داشت که او را به قدرت جهاني شعر معتقد ساخته بود. بودلر جنبشي تازه در عالم شعر پديد آورد و به آن زيبايي خاصي بخشيد ، در حالي که به کلي با زيبايي هاي گذشته تفاوت داشت .
او که ميان رنگ و بو و صدا ارتباطي پنهاني دريافته بود پيوسته در جستجوي موسيقي کلام بود که با قدرت ابداع و نيروي بيان توانست به آن دست يابد. بودلر در يک جمله و گاه در يک کلمه ، دنيايي از شور و هيجان و آرزو و اشتياق به خواننده القا مي کند. بودلر از شاعراني است که با گذشت زمان ، افتخار و شهرتي بيش از آنچه در دوران زندگي داشته اند به دست آورده اند. به طوري که مي توان گفت وي در قرن بيستم بيشتر از قرن نوزدهم تعلق دارد و حتي برخي بر اين عقيده اند که مهمترين شاعر قرن خود به شمار مي آيد.
مرا چه سود كه تو عاقل باشي؟
زيبا باش و محزون باش
اشك بر زيبايي چهره ميافزايد
چون رود كه بر منظره
طوفان گلها را طراوت مي بخشد...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#807
Posted: 6 Aug 2014 15:55
عشق با پاهای چوبین
نويسنده: گونتر گراس
مترجم: علي عبداللهي
مروري بر كتاب
عاشقانه های گونتر گراس
گونتر ویلهلم گراس ؛ نویسنده، مجسمهساز و نقاش آلمانی است. او عضو برجسته گروه ۴۷ و از نویسندگان بزرگ و معروف آلمان است.کارهای گونتر گراس جنبههای قوی سیاسی دارد و خود او نیز فعال سیاسی و درگذشته، عضو حزب سوسیال دموکرات آلمان بودهاست.
او سال ۱۹۸۲ رسمأ به عضویت این حزب درآمد. ده سال عضو آن بود و سرانجام از حزب استعفا داد. او هنوز طرفدار این حزب است.گراس همچنین اعتراف کرده است در نوجوانی از اعضای بخش مسلح حزب نازی موسوم به اس اس بودهاست. او همچنین مانند هاینریش بل از قبول نشان صلیب خدمت از دست رییس جمهور آلمان سرباز زده است.
چرا سکوت میکنم، کتمانی اینهمه طولانی،
بر آنچه که آشکار است، و «از بازی جنگ»
انجام شده، که در انتها، جان به در بردگانش،
این ماییم، حداکثر در حد در حاشیه ماندهها.
موضوع، حق ادعایی در ضربه اول است،
که پهلوان پنبهای آن را به یوغ خود کشیده
و به هیاهویی سازمان یافته در آورده
که خلق ایران گویا باید نابود گردد،
چون در حوزه قدرتش، ساختن
یک بمب اتمی مورد ظن و گمان است.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#808
Posted: 6 Aug 2014 16:06
فقط تو را دوست دارم
نويسنده: اريش فريد
مترجم: علي عبداللهي
مروري بر كتاب
عاشقانه های اریش فرید
اریش فرید ؛ شاعر اتریشی تبار، یهودی نسب ساکن لندن بود، که به خاطر اشعار سیاسیاش معروف است. او همچنین گوینده، مترجم و مقاله نویس بزرگی بود.
اریش فرید یک مارکسیست منتقد استالینیسم و کشورهای سرمایه داری بود. «او بارها به علت بیان اندیشهها و موضعگیریهای سیاسیاش در افکار عمومی، زیر فشار قرار گرفت. حتی در یک مورد، در سال ۱۹۷۴، رئیس پلیس برلن غربی وی را به اتهام اهانت به دستگاه پلیس به دادگاه کشاند، در این دادگاه هاینریش بل به یاریاش آمد و تبرئه گشت.
حزب دموکرات مسیحی آلمان و وزارت آموزش و فرهنگ باواریا (بایرن) خواهان حذف آثار او از کتابهای درسی در مدارس آلمان بودند.
یکی از دارایی اش رنج می برد
و یکی از قدرتش
من از نظاره کردنم به آن ها می رنجم
مثل روز که از شب می رنجد
یکی از عشقش رنج می برد
و یکی از نیازش
من از «ناگزیری اندیشیدنم به آن ها» می رنجم
مثل زندگی که از مرگ می رنجد
یکی از مال اندوزی اش رنج می برد
و یکی از شاد خواری اش
من از «ناتوانی ام به یاری کردن»شان رنج می برم
مثل قلب که از سینه رنج می برد
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#809
Posted: 6 Aug 2014 16:09
گر با شما سخن بگویم
نويسنده: پابلو نرودا
مترجم: قاسم صنعوي
این مجموعه شامل حدود ۱۳ شعر از پابلو نروداست که از کتابهای مختلف او انتخاب و ترجمه شده است .بخش بیشتر این شعرها از «خاطرات جزیرهی سیاه» انتخاب شده و بخشی از مجلهی اروپ و زندگینامه شاعران بزرگ دنیا که در فرانسه منتشر شده، انتخاب شده است.
انتخاب این شعرها براساس معیار زیباییشناسی هر شعر بود. به همین دلیل در این مجموعه اشعار اجتماعی، عاطفی یا سرودههایی با مضامین شخصی شاعر مانند مسایل خانوادگی او نیز دیده میشود.
...مجالی نیست تا برای گیسوانت جشنی بپا کنم
که گیسوانت را یک به یک
شعری باید و ستایشی
دیگران
معشوق را مایملک خویش میپندارند
اما من
تنها میخواهم تماشایت کنم
در ایتالیا تو را مدوسا صدا میکنند
به خاطر موهایت...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#810
Posted: 6 Aug 2014 16:17
در عشق باران می بارد
نويسنده: ريچارد براتيگان
مترجم: عليرضا بهنام
مروري بر كتاب
عاشقانه های ریچارد براتیگان
در این کتاب شعرهایی از براتیگان که به بازاندیشی اشعار غنایی پرداختهاند از میان هشت مجموعه شعر منتشر شده و شعرهای پراکندهی وی در گزینههای گوناگون انتخاب شده که در نوع خود نگاهی دیگرگون و متفاوت به مقولهی عاشقانه نویسی است.
در این اشعار براتیگان با شخصی سازی مفهوم عشق به جنگ کلیشههایی میرود که در سنت شعر عاشقانه همواره قطعی و تخلف ناپذیر شمرده شدهاند.
به آرامی دوستت خواهم داشت،
انگار که در رویاهات به یک پیک نیک رفته باشی
درحالیکه مورچه ای در کار نخواهد بود
و بارانی نخواهد بارید
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟