ارسالها: 24568
#21
Posted: 21 Dec 2013 22:26
۱۹
اگر تو نبودی عشق نبود
همین طور
اصراری برای زندگی
اگر تو نبودی
زمین یک زیرسیگاریِ گلی بود
جایی
برای خاموش کردن بی حوصلگی ها
اگر تو نبودی
من کاملا" بیکار بودم
هیچ کاری در این دنیا ندارم
جز دوست داشتن تو .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#22
Posted: 21 Dec 2013 23:27
۲۰
قطره اشکی شده ای
در گوشه چشمانم
زمانی بودی و
حالا نیستی
یادش بخیر خانه ای که داشتیم
با احترام خم می شوم
و یک شاخه گل سرخ
می گذارم
بر مزار گذشته
و روز ، روزی بس غم انگیز است ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#23
Posted: 21 Dec 2013 23:31
۲۱
دریا بالا آمد
در قاب پنجره جای گرفت
نمی دانم
شاید هم پنجره پائین رفت
تا دریا را
به من نشان دهد
بالاخره
از این اتفاق ها می افتد
وقتی که تو باشی .
حالا که نیستی
من به پرندگان حق می دهم
که نخوانند
همینطور به خورشید
که مضحک و منگ
مثل یک دلقک دیوانه از کوچه ها بگذرد .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#24
Posted: 22 Dec 2013 00:17
۲۲
همیشه خواب تو را می بینم
کشتی که لنگر می گیرد ،
از چشم های ملوانان
پا به اسکله می گذاری
با چمدانی از نور و مروارید.
همیشه خواب تو را می بینم
در بیداری
و همیشه هم
تو را میان مسافران گم می کنم .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#25
Posted: 22 Dec 2013 00:19
۲۳
نه پارتیزان ها پیروز می شوند
نه دیکتاتورها
نه روز ، راه به جائی می برد
نه شب ،
در نهایت آنکه پیروز می شود تویی
زودتر بیا !
زودتر بیا !
تنها تو می توانی
پایانی خوب برای داستانهای بد باشی .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#26
Posted: 22 Dec 2013 00:23
۲۴
چشمانت سبز و روشن
و گیسوانت
رودی از آفتاب
بالهایت را نمی توانم ببینم
امــا تـو
آخرین بازمانده فرشته هائی
در این سیاره تاریک
و حتما"
دریا ، اسم کوچک توست
وقتی به تو می اندیشم
پاک می شوم ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#27
Posted: 22 Dec 2013 00:25
۲۵
خون
تپش
زندگی ، یعنی تو
آن چه را باید می فهمیدم
فهمیدم
ماه
زیباتر از همیشه می تابد
دیگر دنبالت نخواهم گشت
رد پای تو به قلبم می رسد .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#28
Posted: 22 Dec 2013 13:19
گیسوی بادها را شانه می کنم
تا همه چیز مرتب
و زندگی زیبا باشد
چهره ای زنگ زده
۱
هر شب دیر می رفتم به خانه
اعتراض داشتم
به حکومت پدر
به تفنک برنو
به قل قل قلیان ها
و روز را بلند تر می خواستم
او یک شب عصبانی شد
و فردای آن شب
مرا صبح خیلی زود از خواب بیدار کرد
که نباید می کرد
حالا من سال هاست
در خواب راه می روم....
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#29
Posted: 22 Dec 2013 13:21
۲
من یک پسر بد بودم
پسر بد شعر
پسر بد خانه
پسر بد کوچه و خیابان
تصویر من بد بود
در آئینه های زنگار گرفته
و درست به همین خاطر
هنو زهم که هست
چهره زنگ زده ای دارم.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#30
Posted: 22 Dec 2013 13:21
۳
آئینه ای را شکستم
پا به فرار گذاشتم
با تمام توانم دویدم
آنقدر
که دور شدم از خود
حالا مانده ام
این همه راه را چگونه برگردم ؟
چگونه برگردم به قلعه های ماسه ای
به لبختدهای جمیله دختر آسیابان و ...
حتما" همه چیز عوض شده
بر چهره دهکده آرد نشسته
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand