ارسالها: 24568
#41
Posted: 23 Dec 2013 10:36
۴
چشم از ما برنمی دارد ناشو
و این سبزی بی انتها
در چشمان این گربه
شاید آرزوهای ما باشد
ما نشسته ایم تا خانه مان را بفروشیم و
از اینجا برویم
به کجا !؟
نمی دانیم .
دنیا را زیر پا می گذاریم و
باز به همین خانه کوچک می رسیم
و چشمان ناشو
به رنگ سیاه در می آیند .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#42
Posted: 23 Dec 2013 10:40
۵
تصمیم گرفته ایم
که دنیا را درست کنیم
من و بهزاد و راهب
و این تصمیم
همانقدر کمیک است
که پرواز یک شتر مرغ با بالن .
مرتضی از راه می رسد،
یک رئیس جمهور دیگر
او هم به ما می پیوندد
با فکرهای بکرش
اما درست نمی شود این دنیای لعنتی !
مثلا" صاحبخانه
از اجاره اش صرف نظر نمی کند
شب شومی است .....
و ستاره ها در قاب پنجره
تخم مرغهای لقی هستند
که دیوانه ای آنها را
به سینه آسمان کوبیده است .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#43
Posted: 23 Dec 2013 10:44
۶
برای رهائی شعر ها گفته ایم
اما رهائی
آن نیست که می شناسیم
رهائی ، سرود پرندگان است
رفتار آب است و باد
رقص نور
بر شیشه هاست
ما اگر رها هم بودیم
کاری از پیش نمی بردیم
گرفتار ابدی نام و نانیم
گرفتار همین روزمره گی ها .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#44
Posted: 23 Dec 2013 10:51
۷
دو اسب سیاه
برای بردن من و تو
جلو می آیند از اعماق تاریکی
در ورای تمام قصه ها و شعرها
آن ها
از پله های این مهمانخانه
بالا خواهند آمد
و ما را از این پنجره
به دور خواهند برد
به سرزمین های برفی
ما روزی بی پایان پیش رو داریم .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#45
Posted: 23 Dec 2013 10:54
۸
آسمان خراش ها
تماشای آسمان را
از ما گرفته بودند
بمب های عمل نکرده
گشت و گذار در صحرا را
دریا نیز
استخر خصوصی دیکتاتورها بود
این دنیا به درد ما نمی خورد
ما در رویاهایمان زندگی می کردیم .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#46
Posted: 23 Dec 2013 10:58
۹
زندگی قشنگ و زیباست
اما ، ما بد شانسیم
باد درست جایی می وزد
که در آن پناه گرفته ایم
ما بد شانسیم
و کاری هم نمی شود کرد
به هر ضیافتی که رفتیم
قورباغه هایی که راه را گم کرده بودند
سر از لیوانهای ما درآوردند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#47
Posted: 23 Dec 2013 11:00
۱۰
تکه های یخ
در پارچ ذوب می شود
مثل جوانی ما
ذوب می شود
مثل تکه های یخ در پارچ
چقدر طول کشید این ظهر تابستان !
این ساعت دیواری
باید خوابیده باشد
کار جایی می لنگد
می لنگد پای خورشید در آسمان
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#48
Posted: 23 Dec 2013 11:04
۱۱
یک شامگاه سرد پائیزی .
آدم ها کبود از سرما.
موشها در جوی آب
گوشه ماه را می جوند
سگ ها در خیابان بو می کشند
تا بو کشیده باشند
جلوی در سینما
انگشت پای شیطان
از چکمه ای بیرون زده است .
امیدواریم این فقط یک خواب باشد
وگرنه این شامگاه شوم
آرزوهایمان را سیاه خواهد کرد .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#49
Posted: 23 Dec 2013 11:07
۱۲
در ماه چادر می زنیم
کتر یرا
روی آتش ستاره ای می گذاریم
تا آب ، بجوشد
و این خیال
شب ما را رویائی رده است
گاهی
وقتی از واقعیت ها دور می شویم
همه چیز قشنگ و زیباست
قشنگ و زیباست شعر
لابلای گزارش هاو
صورتحساب ها و معادله ها ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#50
Posted: 23 Dec 2013 11:11
۱۳
یورتمه می رود زندگی
حالمان
حسابی بهم خورده است
ما را
به جایی می برد این اسب
که ما نمی خواهیم ...
در این فیلم ، بازی نمی کنیم
فقط می بازیم
این اسب ، کمی آنسوتر
در جایی ناشناخته
ما را به زمین خواهد زد .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand