ارسالها: 14491
#1,091
Posted: 5 Apr 2014 19:03
صبح سرد...
نمیتونم بخوابم بعد اون شب
میترسم خواب اون صبح و ببینم
باید بیدار بمونم کل عمرو
میخوام حتی توو بیداری بمیرم
همه رویای من تنها یه شب بود
شب آخر که تو بودی کتارم
همون تصویر یک شب رو یه عمره
که لحظه لحظشو یادم میارم
همون شبی که میدونستی میری
منم مثل تو میدونستم اینو
رو لبهام خنده های کودکانه
با پنجم زخم میکردم زمینو
نمیدونی چقدر سخت بود گریه
بتونه روی گونه هام نریزه
نخواستم بشکنه اون دم آخر
دل پاکت که میدونی عزیزه
چقدر سخته تو ظاهر خنده رو شی
تمام روحت از غصه بمیره
نباید رو کنی اما بدونی
که عشقت داره از دنیات میره
هنوزم یادم اون صبح سردو
خدا آواز پروازو برات خووند
از اون لحظه من از دنیا بریدم
فقط یاد تو از اون شب برام موند
از اون لحظه نمیتونم بخوابم
میترسم باز از صبح های فردا
میترسم یادتم از من بگیره
دیگه بیزارم از خورشید حتی
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,092
Posted: 5 Apr 2014 19:05
تو لیلای منی
سیاه چشم تو اونقدر زیباست
که میتونه به جای شب بشینه
چشام تو موج موهات گم که میشه
میتونه جز تو هیچ چیزی نبینه
تو اندامت یه تندیس قشنگه
که دنیا شد دوباره بت پرستش
صدات رقصونده حتی جنگلارو
یه دنیا دل به آواز تو بستش
***
مثل یه معجزه , تو دنیای منی
یه تصویر عجیب از رویای منی
تو تعبیر یه خواب , تو مزد یک دعا
تو مثل قصه ای تو لیلای منی
***
دیگه آسمونم هیچ رنگی نداره
تورو دیده واسش نایی نمونده
زمین میباله که اندام خاکیش
یه عمره زیر پاهای تو بوده
منم که غرق این حس عجیبم
کدوم دعا تورو سهم دلم کرد؟
من عشق و باخته بودم اما حالا
ببین عطرت چطور باز عاشقم کرد
***
مثل یه معجزه , تو دنیای منی
یه تصویر عجیب از رویای منی
تو تعبیر یه خواب , تو مزد یک دعا
تو مثل قصه ای تو لیلای منی
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,093
Posted: 5 Apr 2014 19:11
مسیر بنبست...
کجایی که شب پشت شب میرسه
عجیب هر شب از قبل تنها ترم
کجایی ؟ خودم توو خودم گم شدم
از این دلهره سینم و میدرم
کجایی مگه عمر چند صد دهست؟
ببین تار موی سفید رو سرم
پر از حس پیری شدم تا بیای
چجور باید از حسرتام بگذرم؟
قسم به من بی تو توو دلهره
به شبهای خسته که خوابم نبرد
چشام مرد بس خواب مردن ندید
توو کابوس بیداریاش جون سپرد
تو رفتی تو راهی که بن بست نبود
خیالت تهش میرسی به یه جا
میگفتی توو بنبستِ من خسته ای
میخوای که بری سمت یک نا کجا
هنوز یادمه طرح لبخند تو
که معنیش یک جور دلکندنه
حالا کل رویای من تا الان
همین نیشخندت دم رفتنه
تا کی تف کنم بغض و آروم بشم؟
باز از بغض راه گلوم بسته شه
یه جور چشمام و بند این راه کنم
که این راهم از چشم من خسته شه
که شاید یه بار راه رو گم کنی
شبی که دل جاده بد مست بود
به سمت یه مرد که دلش یخ زده
بیای از مسیری که بینبست بود
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,094
Posted: 5 Apr 2014 19:14
خاک غرور...
مرز قصه تا حقیقت
گاهی وقتا صفر محضِ
گاهی تکرار یه قصه
صد هزار بارم می ارزه
بعضی عشقا توی دنیا
واسه آدما عزیزه
میگذرن از هرچی دارن
عاشقن از رو غریزه
گاهی وقتا یه وجب خاک
به یه کوه کشته می ارزه
گاهی از خون یه سرباز
تن یه دنیا میلرزه
توی هر حس خرابی
میشه باز آرامشی داشت
توی آغوش غرورش
نقطه آسایشی داشت
میشه باز دوباره از نو
واسه این خاک بندگی کرد
میشه مرد خیلی ساده
میشه باز آزادگی کرد
گاهی مثل مرگ مغزی
میشه جونت رو ببخشی
میشه مثل شیر باشی
پیش یک ایل گرگ وحشی
اگه روزی یه کسایی
خیلی ساده خون میدادن
واسه خاطر یه مشت خاک
از ته دل جون میدادن
هنوزم قصه همونه
تن غیرتا میلرزه
اگه رو تنش بیفته
حتی یک نگاه هرزه
توی هر حس خرابی
میشه باز آرامشی داشت
توی آغوش غرورش
نقطه آسایشی داشت
میشه باز دوباره از نو
واسه این خاک بندگی کرد
میشه مرد خیلی ساده
میشه باز آزادگی کرد
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,095
Posted: 5 Apr 2014 19:20
صبح سرد...
نمیتونم بخوابم بعد اون شب
میترسم خواب اون صبح و ببینم
باید بیدار بمونم کل عمرو
میخوام حتی توو بیداری بمیرم
همه رویای من تنها یه شب بود
شب آخر که تو بودی کنارم
همون تصویر یک شب رو یه عمره
که لحظه لحظشو یادم میارم
همون شبی که میدونستی میری
منم مثل تو میدونستم اینو
رو لبهام خنده های کودکانه
با پنجم زخم میکردم زمینو
نمیدونی چقدر سخت بود گریه
بتونه روی گونه هام نریزه
نخواستم بشکنه اون دم آخر
دل پاکت که میدونی عزیزه
چقدر سخته تو ظاهر خنده رو شی
تمام روحت از غصه بمیره
نباید رو کنی اما بدونی
که عشقت داره از دنیات میره
هنوزم یادم اون صبح سردو
خدا آواز پروازو برات خووند
از اون لحظه من از دنیا بریدم
فقط یاد تو از اون شب برام موند
از اون لحظه نمیتونم بخوابم
میترسم دیگه از خورشید فردا
میترسم یادتم از من بگیره
دیگه بیزارم از هر صبح حتی
هنوزم پیشمی هر شب همینجا
به یادت خواب و از چشمام میگیرم
باید بیدار بمونم کل عمرو
میخوام حتی توو بیداری بمیرم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,096
Posted: 5 Apr 2014 19:26
احساس سرد
این که تو اینجایی برام بس نیست
این که فقط باشی تو این خونه
وقتی شکنجم میدی با سردیت
این خونه چیزی غیر زندونه؟
دارم تظاهر میکنم خوبم
دروغه هر باری که می خندم
من عاشقت بودم ولی امروز
تو کاری کردی که منم سردم
روزی برای گرمیه این حس
کنار هم رویا رو میبافتیم
سردیه تو بیشتر از اینا بود
تنپوش رویاهامون و باختیم
چند وقتیه حس میکنم نیستی
شاید تو هم حست به من اینه
این خونه هم حالش شبیه ماست
چند وقتیه که خیلی غمگینه
انگار نه انگار عاشقت بودم
انگار نه انگار عاشقم بودی
شاید همینجا آخرش باشه
قصه تموم شه به همین زودی
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,097
Posted: 5 Apr 2014 19:27
سبک نو...
تو به سبک خودت که میخندی
خنده مد میشه توی این روزا
اگه تصویر تو جهانی شه
میفته رونقِ منالیزا
تو به ساز خودت که می رقصی
توی قلبم حماسه ساز تنت
آسمون پابه پات می رقصه
کوک میشه جهان به ساز تنت
طرح چشمای تو مث رؤیاس
این همه جاذبه یک اعجازه
این زمینم مقابلت انگار
همه ی جاذبشو می بازه
موج موهاتو هرکسی دیده
رنگ دریا از چشاش افتاده
حتی ساحلم باهات همدسته
پای موج تو دلش رو داده
تو به سبک خودت عاشق میشی
با یه سبک تازه دل میبندی
من با سبک تو چقد خوشبختم
تو به سبک خودت چه پا بندی
میشه عشق تازه ای رو با تو
توی دنیای شاعرا جا کرد
ماجرای عشقمون رو اینبار
جایگزین مجنون و لیلا کرد
تو به سبک خودت توو دنیامی
من به سبک خودم تورو دارم
توی خوابم یا که توو بیداری
حتی تو کامهای سیگارم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,098
Posted: 5 Apr 2014 19:30
اکران تکراری...
بازم اکران شده انگار
یه قصه توی احساسم
برام بیگانه نیست اصلن
من این احساسو می شناسم
توو نقش اول این فیلم
یه زن می رقصه توو فکرام
با لبخندش جهانی شد
سکانس اول رؤیام
تمام مدت اکران
نگاهم محو چشماشه
یه حسی میگه اون باید
عروس قلــب من باشه
توی این صحنه ی حسی
میرم دستاشو می گیرم
توو رقص وحشیه چشماش
واسه یک لحظه می میرم
چقد با اون جهان خوبه
چقد این قصه شیرینه
دلم رؤیــای چشماشو
با چشمِ باااز می بینه
بدون فیلم وفیلم نامه
توو یک لحظه دلو باختم
کنار عشق تاریخیم
چه رؤیای خوشی ساختم
من ازاون صحنه تا امروز
نگاهم مات چشماشه
میخوام که تا ابد اینجا
همین فیلمنامه اکران شه
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,099
Posted: 5 Apr 2014 19:32
حصر خود ساخته...
یه دیوار میسازم از جنس سنگ
که دیوار , چینه زمانم بشه
بشینم میونش برای ابد
یه دیوار که کل جهانم بشه
یه دیوار که مرزم بشه با همه
تا باور کنم آخرین آدمم
که حتی تو این حصر خود ساختم
بدونم که تو بهترین حالمم
بشینم تنِ سردِ دیوارو من
پر از رنگ رویای زیبا کنم
رو دیوار زندون تنهاییام
جهان جدیدم رو بر پا کنم
جهانی بسازم که تووش ما بشیم
نه که هر کدوم باشیم از هم جدا
یکی بیدلیل اینجا شاهزاده شه
یکی کل عمرش رو باشه گدا
نباشه دیگه سهم هیچ کودکی
جای شادی و خنده طعم یه جنگ
جای مهر مادر نشه سهم اون
تن سخت و بی روح و سرد یه سنگ
دیگه نشکنه حرمت آدمی
به زندون بی مرز تسلیم بشه
نذارن به هر جایی می خواد بره
جهان به هزار تیکه تقسیم بشه
نشستم تن سرد دیوار و من
پر از رنگ رویای زیبا کنم
تن سرد دیوار ترک میخوره
تا کابوس و بازم تماشا
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,100
Posted: 5 Apr 2014 19:35
تن عاشقیمون چه ساده شکست...
به حرکات بی منطقم شاد شو
تو با منطقی من عجیبم بگو
که من صحبتام باعث خندته
بگو وحشی و نا نجیبم بگو
تو حق داری من اختیارم گمه
به اعصاب داغون من انگ بزن
بگو که دچار یه بیماریم
برو باز به هرکی میخوای زنگ بزن
بگو که روانی شده باز زده
با مشتش تو شیشه حالام نا خوشه
بگو بی دلیل ریخت به هم یک دفه
گمونم که از نعشگیها خوشه
بگو من نمیگم چرا این شدم
نمیتونم از شرم دهن وا کنم
بگم چی؟ بگم با کسه دیگه ای؟
آخه دردم و من کجا جا کنم؟
نموند آبرو پیش همسایه ها
همه شب تو خونه فقط فحش و داد
میگن مردکه لا ابالی شده
بسوزه خدا ریشه اعتیاد
نمی دونه هیچ کس که حالم چیه
چی کردی که من یک دفه این شدم
نمیدونه هیچکس که چه دردیه
بفهمم که با هر کسی جز خودم
نشستم یه گوشه با دستی که خون
میپاشه گمونم که زخم کاریه
نمیخوام که اینبار وترمیم بشه
رگی که مدام خون ازش جاریه
صدا خنده هات تو گوشم وسوسست
نه از حس شهوت یه حس مثل مرگ
یه حسی که چنگ میکشه رو دلم
میگه پشت خط اونه پاشو بجنگ
یه تیکه از اون خورده ی شیشه رو
میگیرم تو دستم میام سمت تو
چقدر تلخه اما تب عشق من
یه چند وقتیه مرده با دست تو
تموم شد تو افتادی روی زمین
تمام تنت قرمز و خونیه
منم که نفسهام ته راهشه
همیشه ته قصه اینجوریه
یه گوشی کنارت توی دستته
میدونم که پشتش همون آدمه
همون که تورو دور کرد از دلم
میخندیدی با اون هنوز یادمه
گذاشتم رو گوشم دم آخری
بگم دیگه نیستی بگم کشتمش
صدایی شنیدم که سرد شد تنم
که از نفرت حالا فقط موند غمش
صدای یه زن اونور گوشیه
همه ماجرا جز توهم نبود
چنان نعشه بودم که توی دلم
دیگه جایی واسه ترحم نبود
نفسهای من ته کشید مثل تو
کنار چـشـَم قطره اشکی نشست
ته بازیو باختم بی دلیل
تن عاشقیمون چه ساده شکست
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟