ارسالها: 14491
#1,101
Posted: 5 Apr 2014 19:36
من اونقدر عاشقت هستم...
من اونقدر عاشقت هستم
که حسم مثل یک رویاست
این احساسی که توو من هست
یه چیزی دور از این دنیاست
نگاهت اونقدر زیباست
که میتونه یه دنیا شه
که میشه ساده غرقش شد
که می تونه یه دریا شه
تو با چشمات برای من
نگاهی تازه میسازی
داری عشق و توی قلبم
چه بی اندازه میسازی
من از آغوش اون چشما.../...یه حس تازه ای ساختم
دیگه هر چیزو غیر از تو.../...به پای عشق تو باختم
هزار سالم اگه باشه.../...واسه چشم تو بیتابم
من حتی هر شب و تا صبح.../...با رویای تو می خوابم
من اونقدر عاشقت هستم
که انگار جز تو اینجا نیست
که انگارهیچ چیز اینجا
نباشی دیگه زیبا نیست
میشه حتی همه چیزو
به پای چشم تو بخشید
دیگه رنگی نداشت دنیا
چشام وقتی تورو میدید
من اونقدر عاشقت هستم
که یک قص? نو میشه.
که حتی ماه شبهامم
هلال چشم تو میشه
من از آغوش اون چشما.../...یه حس تازه ای ساختم
دیگه هر چیزو غیر از تو.../...به پای عشق تو باختم
هزار سالم اگه باشه.../...واسه چشم تو بیتابم
من حتی هر شب و تا صبح.../...با رویای تو می خوابم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,102
Posted: 5 Apr 2014 19:57
کلاغا کودتا کردن...
کشاورز که توی خواب بود
کلاغا کودتا کردن
یه گندم زار و آفت زد
مترسک هام که نا مردن
تو دل کندی از اون خونه
که اون مزرعه تنها شه
که بی گندم دیگه حتمن
نمیشه مزرعه باشه
ته راهی که تو رفتی
پر از طبیعته هرزه
یه عمره جنگلاش مردن
اگر چه شاخه هاش سبزه
تو قلب آسمون دیگه
نه که بغضی نگنجیده
اگه بارونی نیست چشماش
از اشکاشِ که خشکیده
پی قایق تو این دریا
واسه چی داری میگردی؟
میبینی یخ زده دریا
تو دنیای به این سردی
ته این جاده هیچی نیست
نه مقصد داره نه بنبست
تهش باز میرسی اول
دوباره جات همین خونست
کجا میری همه دنیا
همینجاست تو همین خونه
اگه هست دونه ای گندم
هنوز امیدی میمونه
هنوزم میشه که اینبار
بشی از خواب سرد بیدار
که از اون دونه گندم
بسازی باز یه گندمزار
هنوزم میشه که اینبار
مترسک ها کمی مرد شن
یه جور که اون کلاغا هم
دیگه از کودتا سرد شن
ببین خونه هنوز زندست
دل و نکن نرو برگرد
تو باشی حتی رویارو
هنوزم میشه باور کرد
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,103
Posted: 5 Apr 2014 19:58
جاده...
خدا اشکاش و میریزه , تمام جاده بارونه,
دلم میلرزه میمیره,شب از این مرد هراسونه
هم آغوش من تنها تب سرد زمستونی
تو تو آغوش کی هستی؟کجا امشب رو میمونی؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قدمهای منه خسته تو قلب سنگیه جاده
تمام همدمم امشب صدای وحشیه باده
همه خاطره ها اینجا تو ی این جاده میمیره
شاید فردا بیای اما میبینی که دیگه دیره
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برو دنبال اون عشقت همون که رفتی باش ساده
منم گم میشم آهسته تو این تاریکیه جاده
تو میری میپری امشب با بال آرزو هات و
منم آهسته میمیرم تو این جاده به یاد تو
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قدمهای منه خسته تو قلب سنگیه جاده
تمام همدمم امشب صدای وحشیه باده
همه خاطره ها اینجا تو ی این جاده میمیره
شاید فردا بیای اما میبینی که دیگه دیره
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,104
Posted: 5 Apr 2014 20:00
کدوم مسیر...؟
تو از کجا ازم جدا شدی
که جاده ها هنوز پی تو ان
هنوز م این چشای عاشقم
دنبال تو تو جاده می دوان
هنوز اسیر عطر خاطرم
هنوز دلم به بودنت خوشه
به اینکه تو میای از این مسیر
این انتظار دلم رو می کشه
تو این مسیر هنوزم این دلِ... بی آشیون همش پیت میاد
هنوزم این چشای بی رمق ...یه تصویر از نگاه تو می خواد
تو این شبی که حس سرد من ... خواب ابد تو چشم من نشوند
شاید بازم بیای از این مسیر ...وقتی دیگه چیزی ازم نموند
یه عمره که جنون زده به من
یه عمره سرگردونه جاده هام
بگو کجا ازم جدا شدی
بگو کجا باید پیت بیام؟
بگو که بازم دل بدم به تو
که کل جاده ها رو طی کنم
بگو که راهیه سفر بشم
که تو سفر بهار و دی کنم
تو این مسیر هنوزم این دلِ... بی آشیون همش پیت میاد
هنوزم این چشای بی رمق ...یه تصویر از نگاه تو می خواد
تو این شبی که حس سرد من ... خواب ابد تو چشم من نشوند
شاید بازم بیای از این مسیر ...وقتی دیگه چیزی ازم نموند
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,105
Posted: 5 Apr 2014 20:01
ترسیم...
نشستم کنارت توی این اتاق.../...که واست زمستون و ترسیم کنم
همون حس که تو من نشست اون روزا.../...یه امشب میخوام با تو تقسیم کنم
میخوام که بگم از یه حسی که رفت.../...که مرد و جنازش توی خاک شد
قدمهایی که عمرم و میگرفت.../...که با اشک من رد پاش پاک شد
میکشتم هر عشقی که تو سینه بود.../...که از خنجرش خون به قلبم نشست
که هر کی توی قلب من خونه ساخت.../...زد و خونه و قلب و با هم شکست
پر از عقده ام که عفونت زده
این حسرت من و تا کجا میکشه
غمی که یه عمره مثِ سم شده
یقین دارم امشب من و میکشه
کجا باید از این زمستون برم
کجا باید از نو بهاری بشم
کجا سر کنم این همه غصه رو
تا کی باید از عشق فراری بشم؟
نشستم کنارت توی این اتاق.../...که واسم بهاری رو ترسیم کنی
که اون حس سرد و بگیری ازم.../...که اینبار , غم هارو تسلیم کنی
نشستم که اینبارو عشق زاده شه.../...توی سینه چاک و سردِ یه مرد
بشه مرهمی واسه زخم دلم.../...که تسکین بشه واسه این کوه درد
نشستم کنارت که اینبار و تو.../...توی قلبِ من عشقت و جا کنی
که اینبار و این قصه از نو بشه.../...که جوری جدید با دلم تا کنی
پر از عقده ام که عفونت زده
این حسرت من و تا کجا میکشه
غمی که یه عمره مثِ سم شده
یقین دارم امشب من و میکشه
کجا باید از این زمستون برم
کجا باید از نو بهاری بشم
کجا سر کنم این همه غصه رو
تا کی باید از عشق فراری بشم؟
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,106
Posted: 5 Apr 2014 20:03
بارون...
آسمون داره میباره../..بغض روی سینم میزاره
تک و تنها تو خیابون../..پرسه میزنم دوباره
تو سرم غوغایی بر پاست../..پر واژه های پر پر
که تو ذهنم توی جنگن../..مثل جنگی نا برابر
انگار امشب مال من نیست
آسمون ترانه میگه
از یه عمر گلایه من
داره عاشقانه میگه
روی کاغذم که خیسه../..زیر بیرنگیه بارون
پاک میشه اشکای خودکار../..میمیره ترانه آسون
میشینم یه گوشه تنها../..زیر بارون پر اشکم
میشوره چشمم و آروم../..جون میده روحمو کم کم
انگار امشب مال من نیست
آسمون ترانه میگه
از یه عمر گلایه من
داره عاشقانه میگه
قدمای آروم آروم../..رقص بارون روی گونم
تو یه تابستون باریدن../..تهِ بغض خوب میدونم
اگه تو نم نم بارون../..من یه مشت ترانه باختم
اما زیرِ غمِ اشکاش../..عمری عاشقانه ساختم
انگار امشب مال من نیست
آسمون ترانه میگه
از یه عمر گلایه من
داره عاشقانه میگه
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,107
Posted: 5 Apr 2014 20:03
قطار قدیمی...
روی ریل ، آهنه سرد و یخ زده
داره روزگارشو خط میزنه
از گذشته پره بغض میشه گلوش
میخواد از ایستگاه غم دل بکنه
رفتن از اینجا همه غرورشه
کجای دلش سکونو جا کنه
حالا انگار هم دمه ثانیه هاش
بعد ازین سکوته چنتا واگنه
به خیالش که هنوز مثله قدیم
همه دوس دارن سوار اون بشن
که هنوز ممکنه ایستگاهای شهر
انتظاره قدماشو بکشن
هنوزم توی خیالش میبینه
شهر به شهر فاصله هارو میشکونه
با صدای سوت و چرخ آهنیش
تو گوش شب داره آواز میخونه
یه قطار خسته این گوشه هنوز
تنه خاطراتشو رنگ میزنه
چشماشو بسته و غرق خاطره
داره قلب آهنیش زنگ میزنه
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,108
Posted: 5 Apr 2014 20:05
مرد سوتی
یه مرد میون کوچه داره میره
یه شبگرد یه دیوونه یه گرفتار
با سوتش واسه شب لالایی میگه
و حالش طوریه که مسته انگار
میرقصه با دو تا چوب توی دستش
انگار توی یه رزم با زندگیشه
داره با کی میجنگه تک و تنها
داره از درد چی دیوونه میشه
دلم تو عمق یک ترانه گم بود
از اون ترانه های عاشقانه
صدای سوت مرد میون کوچه
جدا کرد فکرم و از این ترانه
با یک لباس پاره و قدیمی
چفیه روی پیشونیش بسته
شبیه کولیا تو قصه انگار
هزار ساله که از پا ننشسته
یه حسی تو صداشه که عجیبه
همه هوش و حواسم پیش اونه
یه مرد سوتی امشب توی کوچه
داره غمهاشو انگار میتکونه
سکوت شب که بغضش پاره میشه
یه سمفونی که سوته تنها سازش
یه مرد سوتی امشب توی کوچه
رو درد اش میکشه دست نوازش
و تو عمق سیاهی محو میشه
صدایی که هنوزم توی گوشه
بازم من موندم و اعجاز امشب
و بازم سردی و سکوت کوچه
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,109
Posted: 5 Apr 2014 20:09
در سوگ قلم...
هزار حرف مونده توی گلوم
هزار قصه مونده روی دلم
نه کسی گوش میده به حرفام
نه با من راه میاد حتی قلم
عمری از شهوت حرف دل من
عشق بازی با تن کاغذ داشت
لکه ننگ موند رو تن اون
پاره شد کاغذی جدید برداشت
تن عریان ورق خط میخورد
پر حرفهای حرام من بود
حاصل یک شب پر از شهوت
تن جر خورده و آبستن بود
شِکوِه هام از سرش زیادی شد
غم حرفام شهد جونش و خورد
دیگه حتی ننوشت اسم منو
پرِ از بغض شد و آخر مرد
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,110
Posted: 5 Apr 2014 20:15
شورشی...
چقدر امروز همه اینجا غریبن
نمیشناسم دیگه حتی خودم رو
دیگه دوستی نمونده , حتی اینجا
همه ترجیح میدن دشمن شدن رو
چه خوب باشی چه بد محکوم مرگی
تو دنیایی که حتی مرگ حسوده
همیشه پشت سر آماده هستش
همون که روزی همراه تو بوده
مسیر کج دیگه معنا نداره
بخوای یا که نخوای راهت همینه
همه راه ها تهش تاریک و سرده
شاید اینجا ته راه زمینه
کدوم خنده کدوم شادی کدوم عشق؟
با چشم خیس که خندیدن نمیشه
هزار ساله که فرهاد رفته از یاد
دیگه اینجا کسی عاشق نمیشه
عجب رسمی شده رسم زمونه
باید رو هر چی داری پا بذاری
برای جا نموندن توی این راه
باید حتی خودت رو جا بذاری
باید مغلوب رسم زندگی شی
مث بازیچه ای تا زنده هستی
چقدر تلخه تو این بازی بمونی
وقتی از اولش بازنده هستی
دیگه خستم از این آدم نماها
می خوام دنیای تازه ای بسازم
برم تو عمق رویا غرق شم امشب
می خوام دیگه به زندگی نبازم
می خوام از سر بگیرم سرنوشتو
می خوام شورش کنم تو رسم دنیا
به فریادم میخوام دنیا بلرزه
میخوام باعث یک آشوب شم اینجا
دیگه خستم از این ترس مداوم
واسه یک بار میخوام دنیا بترسه
میخوام بیدار کنم کل زمینو
به نرخ مردنم باشه می ارزه
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟