ارسالها: 14491
#1,211
Posted: 8 Apr 2014 15:08
جاده تنهایی
یه صندلی خالی توی ایون
عاشقی دل سپرده به بارون
کارش شده تماشایِ پنجره بیرون
هر روز میشینه آروم و مهربون
انگار دلشو جا گذاشته توی تنهایی
ذهنش پر شده از خاطرات جدایی
توی جادهِ تنهاییِ دلش قدم میزنه
آخه قاب عکسی نداره که سربزنه
نمیدونهانتهای این جاده کجاست
شاید به مقصد رسیده شاید به بن بست
هنوز منتظر و دلواپسه ماه آسمونه
توی ذهنش هنوز به فکر حال اونه
اشکای عاشقانش میریزن روی گونش
کسی نیست ببینِ بهارش شده خزونش
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,212
Posted: 8 Apr 2014 15:24
دروغای شیرین
غم و غصمو به تو گفتم
تموم عشقم تویی جفتم
تموم اشکات یه فریبه
نشستی کنار اون غربیه
چی رو می خواهی ثابت کنی
عشق تازه رو از کجا پیدا کنی
اره این من بودم که گول حرفا تو خوردم
دروغای شیرینی که می گفتیو باور کردم
از تو عشقت خیلی بیزارم
تلافی می کنم اگه باشی کنارم
خستم از رویاهایی که می دیدم
هر شب با یادت از خواب می پریدم
من برای عشقمون کم نذاشتم
چه روزای تاریک و سردی داشتم
اینو یادت باشه همیشه یکی مثه تو میشه
یکی مثه تو پیدا میشه اینو یادت باشه
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,213
Posted: 8 Apr 2014 15:25
سکوت تنهایی
من و چشمای خیس بارون من و غربت خیس خیابون
من و تنهایِ خونه با یه پنچره روبه غربیت بیابون
اشکای عاشقانم گم شدن توی نقاب خندهام
خاطرات خوبی که شدن آتیش این دردهام
قدم میزنم توی کوچیه اقاقیا میون عاشقا
تا شاید پیدا شه یکی مثه من از میون عاشقا
گوش کنه درد دلمو حرفای نشسته توی سینمو
حرفای نشسته توی سینه گوش کون درد دلمو
امشب جشن تنهایی منِ پایان عشق و آغاز تنهایه
جای عکس و خاطراتت فقط سکوت تنهایه
قدم میزنم روی برگای زرد و خسته پاییز
دارم رد میشم از این کوچه تنها مثه پاییز
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,214
Posted: 8 Apr 2014 15:26
سنفونی درد
بغضم شکسته مثه قلب خسته از هم گسسته
غم گوشه ی دلم نشسته اشکام میریزه آهسته و پیوسته
حال خرابمو ببین شدم یه ویرونه یه دیونه ی بی خونه
ثانیه ها رو می شمورم دونه به دونه حال خرابمو میدونه؟
فصل ها میان و میرن و میدن عذاب رویاهام شدن خراب
تموم فصل ها شدن پاییز چشمه ی بهار شده یه سراب
رو درو دیوار شهر خاکستری اسم تو نوشتم
خبری از تو نبود ، توی خاطرات مبهمم دنبالت گشتم
نه بارون عاشقی نه صدای ناودونی توی ایوون
صدای سازی نیست جز سنفونی درد و چشمای گریون
انتظار با دست نوازش گرفت پوسته ی جوونی رو
زمانه گرفت فرصت دیدن فرشته آسمونی رو
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,215
Posted: 8 Apr 2014 15:26
بوی خون و باروت
چه زیبا با آواز نسیم رقصیدن
چه زیبا به طوفان زندگی خندیدن
میدونِ مین و دیدن و رفتن
پا های جا موند رو دیدن و رفتن
خواب کودک معصومو دیدن
عاشقانه بی بهانه پر کشیدن
آدمای آسمونی بودن و قلبای مهربونی داشتن
کوله بارِ خاطرشونو جا رفتن گذاشتن
ترانه بوی خون و باروت گرفته
واژه ضامن و کشیده و سوخته
از اشکا و لبخندای مادر میگم
وقتی دیدن و شنیدنو میگم
غمو دیدن و خاطر رو در آغوش کشیدن
روی ماهو دیدن و طمع شادی رو چشیدن
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,216
Posted: 8 Apr 2014 15:27
بازی
توی زندگی سوختم و ساختم
توی این بازی به دست تو باختم
نمیدونم از کیو و کجا شروع شد
نمیدونم کی این بازی تموم شد
تموم دنیا شده قصه رستم و سهراب
دنیای روشن شده عذاب و سراب
بره در لباس گرگ و گرگ در لباس بره
می گم چی شده میگه قصه رو از بَهره
دلم می گیره وقتی می بینم
همه زیر مشکلات می میرن و می بینم
یکی می خوابه درآغوش گشنگی
یکی تموم دنیاش میشه نعمت زندگی
دنیا پر شده از بازی قدرت و ثروت
جای آدمای خوب کجاست دنیای بی مروت
شاید خواب کودک بشه بی بمب و موشک
تموم رویاهاش میشه رنگارنگ بی شک
از زندگی خستم درا رو بستم و شکستم
به تماشای بازی آدما گوشه ای نشستم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,217
Posted: 8 Apr 2014 15:27
دیار غربت
آدما شدن پوچ و تو خالی
مرد عاشق تو در چه حالی
مرد تنهای شبای عاشقی
عجب داری شور و شوقی
رنگ رویا اینجا خاکستریه
زیر آسمون آبی چه خبریه
ساعتای سال خورده زندگی
همه هستن با قلبای سنگی
شهر پر شده از آدمای عجیب
مجنونِ لیلی شده با حالی غریب
آدمای بی روح و سرد و سنگی
گل یخ براشون شده نماد قشنگی
حرفای سر سپرده رفتن از یاد
چی بگم از باد، ای داد و بی داد
به این جا میگن دیار غربت
از یاد همه رفته مهر و محبت
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,218
Posted: 8 Apr 2014 15:28
بابا بزرگ
دستای گرم و نگاهِ مهربون بابا بزرگ
مثه دنیای عاشقا شده بهشت بزرگ
زنگ آخر مدرسه زنگ شادم بود
شوق دیدن دوبارت تو وجودم بود
چشم به راهم بودی دم مدرسه
با لبخند می گفتی دیگه درس بسه
چقد شیرینِ خاطرات بچگی با تو
چقد تلخ این فاصله بین من و تو
همیشه آومدی با بسته شکلات
گفتی دور شو لحظه ای از مشکلات
یادم دادی مهر و محبتِ زندگی رو
یاد گرفتم فرق عشق و از دلتنگی رو
هر سال میاد روزی یکبار از روزا
یادت گذر میکنه یکی از این روزا
لحظه آخر دادی یه یادگاری
خراب و آشفتم کردی با یادگاری
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,219
Posted: 8 Apr 2014 15:31
آغاز
از پایان به آغاز رسیدن و دیدن
از تنهایی طعمه عاشقی چشیدن
بخند که گل به خنده تو می خنده
بلبل از مستی و هستی تو می خونده
درخت تن پوش بهار پوشیده دوباره
گل واژه عشق همین گوشه کنار بهاره
دست چین واژه ها برای تو آمدن
برای وصف فرشته زمین و آسمان آمدن
ستاره ها میرن و می درخشن تو آسمون
ابر برای تو می باره بارون مهربون
هنوزعطر خاطراتت پیچیده توی این خونه
این عاشق خسته و فرسوده هنوز جونه
می دونم تن خسته راهی طاقت بیار
پایان راه آغاز راه بوده به خاطر من طاقت بیار
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,220
Posted: 8 Apr 2014 15:32
خاطره
جای تو خاطره رو در آغوش گرفتم
امشب کنار قاب عکست آروم گرفتم
ثانیه ها رو می کشم و نمی شمارم
جای خنده روی لبام غما رو میزارم
کنارت نشستم و دل به تنهایی بستم
از این رویایِ بی وفقه خستم
روزا مثه سراب میان و میدن غذاب
فصل ها میان و پاییز میشه ثواب
گل پونه نگیر بهونه خودش میدونه
شدم دیونه اشکام می ریزه دونه دونه
شدم ماهی دور از دریایِ بیگران
دارم یه تصویر مبهم از دریای ِ بیگران
خاطره یه حرف ساده و عاشقونه ست
حرف ساده ی دل عاشقان خاطره ست
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟