ارسالها: 14491
#121
Posted: 12 Jan 2014 06:15
عبور
رد میشم از پیشِ نگات
امّا نمیشناسی منو
حق داری پیرم کرده این
شب گریه هایِ بعدِ تو
عطرت هنوزم آشناس
لحن صدات تو گوشمه
داری تظاهر میکنی
واست قیافم مبهمه
سهم من این سردی نبود
رد میشم و می ایستم
باید بهت ثابت کنم
من یه غریبه نیستم
خیره نگــــــات میکنم
غرق دو چشمِ دیگه ای
دست کسی تو دستته
آهستــــــه لبخند میزنی
تو هاله ای از اشکُ غم
بازم غرورم میشکنه
انگار هوا کم میشه و
بی پرده بارون میزنه
چشمامو میبندم با درد
رد میشم از این صحنه ها
باید دیگه باور کنم
هیچی نمونده بینِ ما....
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#122
Posted: 12 Jan 2014 06:17
بیـــــا
من از بُهتِ چشمای یک پنجره
سپیدی رو میخوام تماشا کنم
نترسم از این سردیِ بی امون
کنارت زمستونُ حاشا کنم
منُ از غمِ تلخِ بی باریِ
درختی که برفاشو پس میزنه
یا گنجشک بی خانمانی که رو
یه شاخه نشسته؛ نفس میزنه
رها کن ! به شوقِ شکوفه زدن
به تن کردن رختِ سبز بهار
به پر پر زدن های گنجشکِ مست
به یک رقصِ زیبا تو این روزگار
تو گرمای خورشیدُ داری ؛ بیا!
خراب کن با دستات منِ برفیُ
بچین عین و شینُ کنارِ یه قاف
شروع کن یه احساسِ چن حرفیُ
بیا ؛ توی قابِ نگاهم بشین
بیا تا ترانه ؛ ترانه بشه
دوباره تولد ؛ دوباره امید
بیا تا غزل ؛ عاشقانه بشه
چه تصویرِ نابی ؛ چه آرامشی
دلم زیر کرسیِّ عشق توِ
چشام خیره به روشنی و امید
من هر روزم آغاز سالِ نوُِ
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#123
Posted: 12 Jan 2014 06:18
فصلِ آغازِ یه کوچِ
چشاتو ببند و دور شو ؛ از هیاهوی زمونه
از خیالِ هرکی نیستُ ؛ هرکی با تو نمیمونه
بسّه هرچی بد اوردی ؛ اینا تقصیر خودت بود
بس که قصه هات همین شد ؛ یکی بودُ یکی نابود
به خودت بیا ! کجایی؟ کجایِ مسیرِ بودن ؟
قلمو بگیر به دستت ؛ واسه از امید سرودن
میدونم که غصه داری ؛ بد بیاریات زیاده
اما این مسیرو باید ؛ طی کنی پای پیاده
بیا رد شو از سرابِ ؛ هرچی آرزوی پوچِ
فصل کندن از زمینِ ؛ فصل آغازِ یه کوچِ
تا کی این چشم انتظاری؟ شب تا صبح هی بی قراری؟
تا کی عجز و ناله و درد ؛ واسه هرچی که نداری
بال(ه)اتو بستی و چشمت ؛ تنها رو زمین میگرده
بدی(ه)ای اینُ اونم ؛ قلبتو شکسته کرده
زمین هم داره میگرده ؛ هیچی اینجور نمیمونه
پس بخند که خنده ی تو ؛ دل غم رو میسوزونه
بیا رد شو از سرابِ ؛ هرچی آرزوی پوچِ
فصل کندن از زمینِ ؛ فصل آغازِ یه کوچِ
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#124
Posted: 12 Jan 2014 06:25
خیالِ باطل
کسی که تو چشاش خورشیدُ داره
خیال کردم کسی هستی که دستاش
فقط گل بوته ی عشقو میکاره
تو رو از دور دیدم ؛ توی هر شعر
میون واژه واژه بغضُ احساس
یه تصویر از یه لبخندِ قشنگُ
همونی که دلم همیشه میخواس
با هر نوری درخشیدی و اما
نفهمیدم یه خرده شیشه بودی
بجای آهوی رامِ دل اینبار
تو تنها گرگِ هارِ بیشه بودی
چقد فرق داری با افکار خامم
دریدی هرچی تصویر قشنگِ
دیگه هیچ اعتمادی به کسی نیست
قلــــــم لبریزِ باروتـــــــِ فشنگــــــِ
نفهمیدی صدام داره میلرزه
تبِ ترسُ تو چشم من نخوندی
واسه پاک کردن هر قطره ی شَک
به پای این دلِ زخمی نموندی
ببخشید که نشد جنسِ خودت شم
ببخشید رو غرورم پا گذاشتی
آره شرمنده یک شب هرچی بودُ
شکستی ؛ و منُ تنها گذاشتی
منُ تو بینمون دیوارِ چینِ
تو درگیرِ خودت ؛ من غرقِ رویا
برو ؛ دورتر بایست ؛ از من رها شو
برو با هر کی میخوای توی دنیا ....
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#125
Posted: 12 Jan 2014 06:28
تنها ؛ توی ایوون ؛ زیرِ بارون
یه مرد ؛ زیر هجومِ خاطراتش ؛ نشسته ؛ بی حضورت توی ایوون
با هر پُک چشماشو میبنده با درد . . . میگه حتما نشستی زیر بارون
ببین شال تو رو بغل گرفته ؛ داره عطرت رو میبلعه ؛ وجودش
یه عکس یادگاری با همون شال ؛ شده واسش همه بود و نبودش
دلش تنگ میشه حتّی واسه وقتی ؛ که اخم میکردی و هی قهر بودی
یا اون روز که شکستی قابو ؛ گفتی ؛ دیگه میرم از این خونه به زودی
❇ ❇ ❇
تموم جاده ها بن بسته ؛ برگرد
مسیر اول و آخر همین جاست
میترسم گم شی ؛ گرگا در کمینن
بیا برگرد از این راهی که پیداست
❇ ❇ ❇
هنوزم پالتوی قرمز میپوشی ؟ چشات برق میزنه وقتی میخندی ؟
موهای پر کلاغیتو هنوزم ؛ با اون روبان که بت دادم میبندی ؟
من هر شب عکس چشماتو تو این دود ؛ میونِ آسمون نقاشی کردم
چشمام خیس شد با عکسای قدیمی ؛ فراموشم شده که من یه مردم
میدونم دوست داری خیره به بارون؛ بشینی قهوه ی تلخُ بنوشی
دیگه بند اومده بارون ؛ برو تو ؛ یادت باشه لباسِ گرم بپوشی !
❇ ❇ ❇
تموم جاده ها بن بسته ؛ برگرد
مسیر اول و آخر همین جاست
میترسم گم شی ؛ گرگا در کمینن
بیا برگرد از این راهی که پیداست
"
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#126
Posted: 12 Jan 2014 15:12
تاریخُ تکرارش نکن لطفا
ساکت شو ! بسّه ! حالِ من خوش نیست
کی این اراجیفُ به خوردت داد ؟
عق میزنم با دیدنت هر شب
از کِی شدی بازیچه دستِ باد ؟
از کی فراموشت شدم؛ من که
یک عمریه بانوی این خونم
میساختم حتی با بدی هاتم
نقْشَم چیه حالا ؟ نمیدونم !
کی گفته طرحِ بوسه های من
رو پیرهنِ یک مرد جا مونده
کی نامه های عاشقونه م رو
جز واسه تو دست کسی خونده
دنبال شاهد این ور و اون ور
دنبال یک راه گریزونی؟
از گریه های هر شبُ ؛ عشقش
از حالِ این زن تو چه میدونی ؟
عمری چشام خیره به انگشتم
هی انعکاسِ درد دیدُ درد
از من چی دیدی جز وفاداری ؟
روت شد بگی این زن خیانت کرد؟
سقط میکنم جنینِ باور رو
وقتی کسی فریادمو نشنید
وقتی که هم جنس تو بود قاضی
تنها خدا پاکیِّ من رو دید
خسته شدی از من برو ؛ اما
تاریخُ تکرارش نکن لطفا
صبرم قدِ صبر " ثریا " نیست
سنگم نزن ! این حرمتو نشکن !
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#127
Posted: 12 Jan 2014 15:16
چهل شب ترانه بوی غم میده
خودکارِ قرمز توی دستامه
خط میزنم اسمم رو از تاریخ
من دختری از جنسِ دلشورم
من تخته مو دنیام پره از میخ
تا بوده دنیای من این بوده
بغضُ گلایه ؛ دردُ تنهایی
یه مشت دشمن با نقابِ دوست
آهِ شکستن؛ انگِ رسوایی
هر دلخوشی بود ساده بخشیدم
غم هامو تنها با خودم بُردم
هر شب تو قابِ آیینه خندیدم
بغضامو تلخِ تلخ میخوردم
هیچکی نموند؛ هیچکی نفهمید که
پشتِ نقابِ خنده ماتم بود
واسه زرنگ بازی ؛ منِ تنبل
شهریورا هم میشدم مردود
وقتی که حسی یخ زدُ لرزید
عشقم رو روی قلبش انداختم
وقتی زمستونی شدن دستام
دستی نبود و دستکشی بافتم
خم میشدم تنها؛ ولی بازم
غم هامو مینداختم روی شونم
حتی غم دوستایی که بعدا
با شادیاشون رفتن از خونم
هر کی رسید خط زد رو احساسم
گفت ساده ای ؛ خندید به خوبی هام
کم کم خیال کردم یه دیوونم
کوتاه بودن کلِّ شادی هام
کم کم رفیقم شد شبُ ؛ شعرُ
شب پرسه توی کوچه های تنگ
سیلی زدم تو گوش افکارم
هی گفتم : احمق ! سنگ شو ! از سنگ
اما نتونستم ، نشد ؛ بد شم
دنیا ! همینم من ! تمومش کن
هی آدمات خنجر زدن پشتم
کندن تمومِ ریشه مو از بُن
گاهی نباشی بهتره انگار
تا باشیِ و دفنت کنن گوشه
هیچکی نیاد سروقتِ یاد تو
حتی چراغونی بشه کوچه
خودکار مشکی توی دستامه
خط میکشم یک گوشه ی عکسم
چ(ه)ل شب ترانه بوی غم میده
من معنیِ لبخندِ برعکسم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#128
Posted: 12 Jan 2014 15:23
میدونِ جنگِ شعرِ من !
خیابونایِ ذهنِ من .... خالی از هرچی عابره
میدونِ جنگِ شعرِ من ... تن پوشِ واژه ها زره
صدایِ انفجارِ توپ .... از سنگرِ منطق میاد
زخمی شده دستِ دلم .... بوی خون از مشرق میاد
سگ هایِ ولگردِ خیال .... افکارمو هی میدَرَن
سربازای دشمن میان .... عشقو به غارت میبَرن
آتیش گرفته خیمه ی .... احساسُ ؛ افتاده علم
حالا همش خاکستره .... چی مونده واسم جز قلم ؟
تو کوچه و پس کوچه ها .... سر میبرن هر واژه رو
خون میچکه رو برگه ها .... رو این ترانه های نو
توی سرم صد انفجار ..... بوی یه تل باروت میاد
اشهد میخونن یک صدا .... داره یه مُش تابوت میاد !
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#129
Posted: 12 Jan 2014 15:31
بیا بازم حسادت کن!
چشام گود رفته ؛ بی خوابم ؛ مثِ دیوونه هاس حالم
نشستم تو اتاقی که ؛ کلیدش روی در مونده
صدای هق هقِ دردام ؛ میون ناله ی آهنگ
که انگار اون ترانه ش رو ؛ واسه بغضای من خونده
چقد حالم پریشونه ؛ چقد این خاطرات زهره
واسه کی چشمِ من خیسه ؟ واسه اون که ولم کرده ؟
واسه اون که دروغی بود؛ همه عشقش ؛ همه حرفاش
که هیچکس هم نمیدونه ؛ چه کارا با دلم کرده !
از اون وقتی که رفتی با ؛ یه عشق و یار تازه ؛ من
دارم دنبال یار هر روز همه دنیامو میگردم
منُ بغضُ ؛ منُ حسرت ؛ منُ تنهایی و نفرت
همه یارام شدن حالا ؛حتی هم بستر دردم
" کجایی بی وفا آخه ؟ کجا پلکات رو هم مونده؟
کنارِ یارایِ خوبم ؛ بشین ؛ عرضِ ارادت کن
ببین هرشب شده کارم ؛ هم آغوشی با تنهایی
رو لب هام بوسه ی اشکه ؛ بیا بازم حسادت کن "
یه خورده مونده بود تا این ؛ من و تو واقعا "ما" شه
که اسم هردومون توی ؛ شناسنامه ی هم جا شه
ولی یکدفه قلب تو ؛ به عشقِ دیگه ای شک کرد
پایِ صیغه ی احساست ؛ جای من اسمشو حک کرد
من اینجا مات و مبهوتم ؛ تو اونجا شاد و خندونی
بگو این ها نمایش بود ! بگو پیشش نمیمونی !!!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#130
Posted: 12 Jan 2014 16:09
باید فکرِ کفن باشه !
توی این شهرِ دراندشت
وسطِ جرم و کثافت
چشم هیز گرگ و کفتار
سیلی تو گوش نجابت
بوی فاضلابِ پستی
از تو جویِ آدمیت
چشمک ابلیسِ ملعون
شروعِ آزارُ اذیت
اسب آبرو رو یک شب
وحشیانه سر بریدن
اونا که ضعیفه نیستن
رخت غیرتو دریدن
جیغُ گریه ی یه دختر
توی گوشِ کوچه ها موند
جغدِ شومِ بدبیاری
واسه اون فاتحه میخوند
تو شبِ سیاهِ بختش
کلاغا هی کِل کشیدن
یه جماعت هوس باز
صحنه ی زجرشو دیدن
✤ ✤ ✤
توی حجله ؛ دختری بی کس
داره با تقلّا ؛ زن میشه
بعد از این شباش پر از کابوس
خوابِ گرگی ؛به شکلِ یک میشه
بعد از این ؛ اسمشم واسش ننگه
آهِ هر لحظه معنیه "کاشِ"
جای پیرهنِ سفید تور توری
باید تو فکرِ یک کفن باشه
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟