ارسالها: 14491
#1,331
Posted: 21 May 2014 21:07
اقیانوسی
به تو میرسم یه روزی
تو شب یه جنگل سرد
زخمی از یه بغض کهنه م
مهربونم بیا برگرد
مث اون جیغ بنفشم
مث مجنونی یک بید
برای به تو رسیدن
باید آسمونو بوسید
مث اقیانوسی؛ تا که غرقت میشم؛ تو منو پس میزنی
چش به رات میشینم؛ تا که تو برگردی؛ آخه تو مال منی
رج به رج سایه به سایه
انعکاس لحظه هاتم
نقش اون پلنگ خسته
رو تن ماه شباتم
اگه از زمین بریدی
رفتی آسمون که ماه شی
دیگه حرفی ندارم تا
مرحم دل سیاه شی
مث اقیانوسی؛ تا که غرقت میشم؛ تو منو پس میزنی
چش به رات میشینم؛ تا که تو برگردی؛ آخه تو مال منی
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,332
Posted: 21 May 2014 21:09
بازم خیانت کن!
جدی بگیر قانون دنیا رو
چون زندگی اصلن یه شوخی نیست
سعی کن فقط مثل خودت باشی
نه یه کپی از عشق یه آرتیست
افتاده از مد عشق این روزا
بر خوردنت با من نمی صرفه
"من عاشقت هستم" واسه فیلماس
"من با تو میمونم" فقط حرفه
سر درد های مزمن و واهی
تاثیر اون عشق کذایی بود
باور بکن احساس تو مثل
احساس یه آدم فضایی بود
حس کرده بودم عاشقم نیستی
چشمای تو میل خیانت داشت
عشق تو یه عشق جهانی بود
دنیا توی قلبت سفارت داشت
بازم شبای تیره و تاریک...
تصویر این روزام رنگی نیست
باشه خیانت کن به من خوبم
اما بدون کار قشنگی نیست
سهم من از شبهای بعد از تو
چشمایی که با گریه درگیرن
دیوونگی با پرسشایی که
بی پاسخ از من باج می گیرن
ویرون شدم تو این سیاهی ها
به زیر سنگینی این دیوار
سهم من از شبهای بعد از تو
تکرار و هی تکرار و هی تکرار
لعنت به بغض نقطه ی پایان
راهی که رفتی خیلی تاریکه
گفتی که پایان عشقه و لبخند
اما برای من تراژیکه
تنهایی و یه بغض بی پایان
سهم من از دنیای پتیاره
تنها مسکن واسه ی دردام
مشروب و شعر و دود سیگاره
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,333
Posted: 21 May 2014 21:10
نگام کن
گره خورده چشمم به چشمای تو
میگی از نگاهای من دلخوری
ولی تا نگاهم ازت دور شه
مث بچه ها هی زمین میخوری
یه عمره که دستات از من جداس
چی میشد به من میرسیدی هنوز
یه لحظه تو چشمام نگاه کن ببین
که دستای تو آرزومه هنوز
با الکل به اوج جنون میرسی
یه کابوس تلخ و رقم میزنی
توی ساعت بیست و پنج یه شب
با تنهاییات هی قدم میزنی
ازین زندگی نا امیدی ولی
نباید ازین جاده دلسرد شی
نباید تو این کوله راه غریب
مث بی کسی های یه مرد شی
نگاه کن یه لحظه تو چشمای من
یه عمره تو این جاده ها با منی
نگا کن عزیزم حواست کجاس؟
نگام کن؛ د لامصب خواستنی
با الکل به اوج جنون میرسی
یه کابوس تلخ و رقم میزنی
توی ساعت بیست و پنج یه شب
با تنهاییات هی قدم میزنی
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,334
Posted: 21 May 2014 21:21
وابستگی
عطرش توخونه م نیست
ای وای!! داره می ره
با رفتنش بی شک
این مرد می میره
چشماشو رو من بست
یک جمعه ساعت هشت
راهی شدش سمت
یک راه بی برگشت
وابستگی سخته... وابستگی مرگه
وابستگی مثل... شلاق رو برگه
تو این سیاهی ها
دستاشو گم کرده م
این روزها شکل
یک بغض بی پرده م
گریه نکردم؛ نه!
گریه نفس گیره
تا رفت تو چشمام
هی گرد و خاک میره
وابستگی سخته... وابستگی مرگه
وابستگی مثل... شلاق رو برگه
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,335
Posted: 22 May 2014 20:57
الو! سلام عسلم
الو! سلام عسلم... حال من یکم خوش نیست
یه جنگ داخلی افتاده بین روح و تنم
و ترشکای عمیق حریف فرضی من
به جای این پشه های کثیف رو بدنم
الو! الو عسلم... حال من پریشونه
بخند؛ مسخره کن؛ قهقهه بزن اصلن
به حال و روز غریبم که بعد رفتن تو
به گوه کشیده شده توی مطلقن قدغن
تو فکر میکنی از من به من؛ به این روزام
که مبتلا شدم از درد... درد بی درمون
به خودکشی نهنگای نا امید از عشق
به بوی گند سگی مرده کنج قبرستون
خبر رسیده به من که خرابه احوالت
و شیر تو شیره؛ این شبا حوالی تو
یه شیر توی پلنگ و یه خرس توی عقاب
و جای خالی من توی جای خالی تو
سلام و زهر... عسل لابه لای دندونام
بگو که چاره کجاس؟ تا بخندم از دوریت
و زخم هامو بکنم و آرزو بکنم
که کنج یک یخچال یخ ببندم از دوریت
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,336
Posted: 22 May 2014 20:59
هنوزم باورش سخته
فراموشم نمیشه خاطراتت
تو دریای اسیر دست بادی
یه دنیا مهربونی رو به دستام
تو اوج نا امیدی هدیه دادی
نباید گم بشی از خاطراتم
تو داری جاده رو برعکس میری
عزیزم! توی این آشفته بازار
باید دستامو محکم تر بگیری
مث آرامشی قبل از یه طوفان
همه دردای من ادغام میشه
ازون روزی که تو از خونه رفتی
همیشه با خودم دعوام میشه
اگه از آسمون سنگم بباره
دوباره پای من سمت تو میره
برام بی تو نفس معنی نداره
خدا باید نفس هامو بگیره
ازم دوری ولی مثل همیشه
دلم با خاطراتت گرم میشه
امان از فکر شبهایی که بی من
دل سنگت چه جوری نرم میشه؟
یه جورایی یه چیزی توی قلبم
بهم میگه یکی جامو گرفته
هنوزم باورش سخته که رفتی
هنوزم فکرت از یادم نرفته
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,337
Posted: 22 May 2014 21:06
صد ساله تنهام
مرور خاطراتت... بغض...گریه
مرور خاطراتت درد داره
و این شبهای سرد و مه گرفته
حکایت از غم این مرد داره
تو این تاریکی مطلق همیشه
لگد خوردم میون آرزوهات*
شدم هم رنگ شبهای سیاهم
و یک شب گم شدم تو رنگ موهات
تو این شب پرسه ی بیمار؛ شدم هم سوی دردام
بزن بارون دلتنگی؛ که من صد ساله تنهام
تو آغوشت بهشت رو زمینه
من از آغوش تو مطرود بودم
من آدم نیستم حوای خوبم
فقط جایی که سایه ت بود بودم
تو این شب پرسه ی بیمار؛ شدم هم سوی دردام
بزن بارون, بزن بارون ؛ که من صد ساله تنهام
نتونستم بفهمم خواسته هاتو
من از مرد تو رویات دور بودم
یه عمری با حضورم توی دنیات
مث یک وصله ی ناجور بودم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,338
Posted: 22 May 2014 21:09
من و لورکا
دوباره فصل جنون و دوباره ی خنده ی من
به قتل عام فجیع کفن به تن داران
به صبح شوم سیویل تا شب امیرآباد
به سایه ی زن اثیری شب باران
صدای زجه ی "لورکا"؛ یه صبح نافرجام
مدام توی سرم ناله های "ایگناسیو"
و اشکهای غریب یه ابر ناباور
کجای قصه عجیبه! سکوت کن موسیو
قسم به مرثیه های عجیب و جنجالی
قسم به ساعت تبدار "سالوادور دالی"
قسم به نور و زبور و کتاب عهد عتیق
سقوط میکنم از این جنون سریالی
درست ساعت پنج یه عصر طوفانی
هزار و نهصد و... تقویم تلخ میلادی
به قتل میرسم از دست شوم کرکس ها
به زیر سایه ی سنگین برج آزادی
ضیافت ابدی در یه صبح تیره و تار
بساط عیش وداع؛ هم تراز اصلحه ها
"به سرزمین خودش نه؛ به خاک غرناطه*"
و رقص آخر شاعر به ساز اصلحه ها
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,339
Posted: 23 May 2014 16:20
عشق این بچه
این اختلاف سنی ما ؛ تقصیر توست
ساعتهای خانه ی شما
سالهاست ایستاده اند و به تو نگاه میکنند...
"کامران رسول زاده"
توو این شب پرسه ها فکر نبودت
من آشفته حالو بدترم کرد
تو رفتی سمت خوشبختیت اما
حریق رفتنت خاکسترم کرد
تو نشنیدی صدای زجه هامو
رو سینه م طرح دلتنگی کشیدی
بگو چی شد؛ د لامصب چه جوری!!
بگو چی شد که از من دل بریدی؟
نموندی تو شبای بی قراری
تو رفتی از غم زنجیروارم
تو رفتی بی من اما من هنوزم
به روز وصل تو ایمان دارم...
تناقض تو وجودت موج میزد
شاید زخمات اینجا مرحمی داشت
نه ابراز علاقه ت منطقی بود
نه این رفتن دلیل محکمی داشت
بهم گفتی که عشقت بچه گونه س
با لحن خاص و وسواس زنونه ت
ولی من باورم اینه هنوزم
یه روز این بچه میشه مرد خونه ت
نموندی تو شبای بی قراری
تو رفتی از غم زنجیروارم
تو رفتی بی من اما من هنوزم
به روز وصل تو ایمان دارم...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,340
Posted: 23 May 2014 16:22
پرگار...
یک قاب زخمی خیره از وحشت
یک استکان لب پر خونی
این لحظه ها بی منطق و شومن
تو حال این روزامو میدونی
یک اتفاق تلخ تاریخی
چن قطره خون رو سیم گیتارم
ساعت یه ربع به چنده! بعد از تو
انگار صد ساله که آواره م
یک سایه ی خسته شبیه من
یک سایه ی ژولیده و درهم
چن ساله با این سایه توو جنگم
این سایه ی پیچیده و مبهم
آیینه ی قدیه رو دیوار
این من شبیهم نیست! نه اصلن
یک پیر مرد سست و فرتوته
آیینه ها هم دشمنن با من
تو گم شدی تو من یه شب اما
لبخند تو جا مونده رو مشتم
شاید یه شب تو اوج سگ مستی
شاید تورو قبل خودم کشتم
یک استکان لب پر خونی
چن قطره خون رو سیم گیتارم
یک سایه ی پیچیده و مبهم
من نقطه ی ثقل یه پرگارم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟