ارسالها: 14491
#1,341
Posted: 23 May 2014 16:25
شاید رفتی...
دچار یاسی و انگار
یه عالم با تو توو جنگن
دیگه حرفای احساسی
واسه تو گنگ و بی رنگن
یه دنیا مهربونی رو
به آغوشت بدهکارم
نمیتونی بفهمی که
چه احساسی بهت دارم
به دستای تو محتاجم
من این دستا رو میبوسم
بری تنها میشم
کم کم
تو این تنهایی میپوسم
میگی اجباره, دستوره
که دستامو نمیگیری
یه جبر مضحکه اینکه
بدون من داری می ری
دیگه حتی جوابی هم
واسه این التماسم نیست
به دنبال تو میگردم
شاید رفتی, حواسم نیست
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,342
Posted: 23 May 2014 16:58
واسه بودنت
مث بغض یه بچه ام که میخواد
واسه بودنت از تو خواهش کنه
به بادم حسودیم میشه وقتی که
میتونه موهاتو نوازش کنه
تو لبخند تو اوج یک فلسفه س
یه دریا نشسته روی پیرهنت
هوایی میشم وقتی اسمت میاد
به لرزه می افتم تا میبینمت
بدون تو هر ثانیه م فاجعه س
میخوام با تو دنیامو بهتر کنم
میخوام با حضور تو این خونه رو
به عطر شقایق معطر کنم
کنار تو هر لحظه از زندگی
واسه من پر از حس آرامشه
تو دریا و من مثل یک قطره ام
یه کاری کن این قطره دریا بشه
یه رویای نابه که دستای من
یه روزی به دستای تو می رسه
بیا تا جهانم بهاری بشه
بیا ای بهاری ترین حادثه
بدون تو هر ثانیه م فاجعه س
میخوام با تو دنیامو بهتر کنم
میخوام با حضور تو این خونه رو
به عطر شقایق معطر کنم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,343
Posted: 23 May 2014 17:04
بابا
خیلی دلم شکسته از کابوس دریای سراب
دلم میخواد ببینمت حتی شده فقط تو خواب
خیلی دلم تنگه واسه خنده ی ناز رو لبات
دلم میخواد نگاه کنم یک دل سیر تو اون چشات
خیلی دلم میخواد بازم به شونه هات تکیه کنم
تموم عمر و هستی مو فقط به تو هدیه کنم
میخوام یه بار ببوسم اون دستای پینه بسته تو
میخوام بشوری از شبام غبار رنج و حسرتو
خونه بدون تو بابا دالون غصه و غمه
نبود تو واسه دلم دلیل درد و ماتمه
اون قامت رشید تو حیفه که میره زیر خاک
از غم رفتنت بابا ببین دلا شده هلاک
تو رفتی اما یاد تو حک شده توی ذهن من
با یاد گر میگیره آتیش توی بغض من
شبای جمعه سر خاک با یاد تو ذکر می خونم
اینو بدون تا عمر دارم همش به یادت می مونم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,344
Posted: 23 May 2014 17:08
برای دادا
یکم طاقت بیار چیزی نمونده
فقط سی ثانیه تا عشق راهه
واسه آدم شدن... حرف خودت بود
نگو حرفای من یک اشتباهه
من و تو هم ترانه... نه! رفیقیم
بیا تا آخرش طیار باشیم
بیا پا پس نکش راهی نمونده
قراره پشت هم دیوار باشیم
یه روزی خسته و افسرده میشی
یه روزی نقره داغ و آسمونی
نباید کم بیاری...
سخته اما
باید تا آخر جاده بمونی
نگو دیگه ازین حرفا گذشته
نگو روزای خوبو باد برده
من و تو از همین دردا رفیقیم
چرا چشمات غمگینه مگه دادات مرده؟
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,345
Posted: 23 May 2014 17:14
حس مبهم
بالا میارم این
کابوس خسته رو
من درد میکشم
نبض شکسته رو
ஐஐஐஐ
تن پوش من شده
این کوه غم عجین
با دوش من شده
یک سایه ی عجیب
رو سقف خونمه
حسی شبیه درد
تو استخونمه
هی بغض میکنم
هی داد می کشم
این حس مبهمو
فریاد میکشم
آوای مولوی
میپیچه تو سرم
تن تن تتن تتن
حرفای آخرم
انگار این شبام
خاکستری شده
تن تن تنی که تو
غم بستری شده
هی فحش میشکم
روزای لعنتی
این لحظه هام شدن
یک بمب ساعتی
هی بغض میکنم
هی داد میکشم
این حس مبهمو
فریاد میکشم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,346
Posted: 25 May 2014 15:31
فصل کرگدن
یه مسیر نامشخص رو به رو
یه نبرد نا برابر تو سکوت
یه مسافر؛ یه غریبه؛ یه اسیر
توی بند آخر شعر سقوط
توی این بیراهه های در به در
کنج غربت؛ توی جنگ تن به تن
حتی تو قحطی خاک و سرزمین
گرمی آغوش تو یعنی وطن
دیگه هویتمو قلم زدن
تا بهم تاریکی رو نشون بدن
از مسیر خستگی ها میگذرم
مثل فصل آخر یه کرگدن!!
تو گرفتاری توو دریای غمت
من میام به تو دوباره جون بدم
همه ی فاصله ها رو میشکنم
تا که ساحلو به تو نشون بدم
توی تبعید نگاه سرد تو
از تموم خاطراتت رد شدم
پشت پا زدم به دلواپسی هات
دیگه بی تو بودنو بلد شدم
دیگه هویتمو قلم زدن
تا بهم تاریکی رو نشون بدن
از مسیر خستگی ها میگذرم
مثل فصل آخر یه کرگدن
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,347
Posted: 25 May 2014 15:32
فریاد عشق
همه دنیاتو بی رحمی قرق کرد ولی هرگز به بیراهه نرفتی
یه ملت پشتتو خالی گذاشتن ولی تا آخرش راهت رو رفتی
.
تو این صحرای شوم و مه گرفته تو رو حتی خدا تنها گذاشته!
یه سقا که عموی بچه ها بود دو تا دستاشو اینجا جا گذاشته
.
یه نصرانی, یه بودایی, یه ترسا تورو هرکی شنید آسیمه سر شد
و "هل من ناصر ینصرنی" تو تو گوش آسمون پیچید و کر شد
.
تو این راهی که پیش روت بوده نمی گشتی پی معلول و علت
طلب کردی که با عزت بمیری ندادی توی دنیا تن به ذلت
.
با اون شش ماهه طفلی که تو دستات به جرم تشنگی... وای از غم تو
با این تصمیم همه دنیاتو دادی باید بالا بمونه پرچم تو
.
یه نصرانی, یه بودایی, یه ترسا تورو هرکی شنید آسیمه سر شد
و "هل من ناصر ینصرنی" تو تو گوش آسمون پیچید و کر شد
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,348
Posted: 25 May 2014 15:32
بی تو این خونه...
هوا پاییزیه بی تو
بهارم بی تو غمگینه
نباشی تو غمت حتی
هوای خونه سنگینه
از آتیش غم دوریت
دارم بی وقفه می سوزم
عذاب رفتنت انگار
شده کابوس هر روزم
اسیرم کرده این روزا
تب تند نگاه تو
دوباره ساده گم می شم
تو شبهای سیاه تو
تو این شبها پرم از درد
تنفر؛ دلهره؛ تکرار
تداعی می شه این احساس
تو این شب پرسه ی بیمار
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,349
Posted: 25 May 2014 15:34
بخواب آروم
بخواب آروم که امشب من
تو رو می بوسم و می رم
بخواب آروم که امشب باز
با احساس تو درگیرم
یه بار دیگه قبل خواب
صدای قلبمو گوش کن
بذار فردا که نیستم من
منو راحت فراموش کن
من امشب از دلت می رم
اگرچه بی کسم؛ تنهام
یه کم دیگه تحمل کن
منو با همه ی غمهام
حالا که راضی ای می رم
اگه رفتنه تقدیرم
اگه اینجوری خوشحالی
خداحافظ غم شیرینم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,350
Posted: 25 May 2014 15:34
لبخند بزن حتی به زور
تو اوج بهت و دغدغه
لبخند بزن حتی به زور
نزدیک تر حس کن منو
هستی اگه یک جای دور
زیبا تصور کن شبو
حتی اگه خورشید نیست
شب با سکوت مبهمش
جایی واسه تردید نیست
نامردمی هارو بذار
پای هیاهو؛ حادثه
خوبی کن و خوبی ببین
خوبی خوشی رو باعثه
لبخند بزن حتی به زور
خالی شو از دل مردگی
دنیا دو روزه خوب من
اینه مرام زندگی
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟