ارسالها: 14491
#1,371
Posted: 26 May 2014 15:17
غنچه ها
یک روز کنار غنچه ها نشسته بودم
موهامو با رومان آبی بسته بودم
یک خال رنگی و قشنگ کنج لبام بود
بوی تن پیرهن من عطرگلا بود
گوشواره های حلقه ای توی گوشم چه عالی بود
تصویر روی دامنم نقش گلای قالی بود
خورشیدم از اون بالا منو نگاه می کردش
باعشوه و طنازیاش منوصدامی کردش
آخه می خواست بهم بگه که عشق من توراه
داره میاد پیش منو چه خوشگله وچه ماه
اون روزمیخواستم قلبموهدیه بدم من
شایدکه این طوری بگم عاشقتم من
اون روزمی خواستم که بگم چقدرتو ماهی
واسه منه تنهاترین یک سر پناهی
منم تو گلخونه بدون تو نشستم
خاردور غنچه ها رو یواشکی شکستم
عطرگل رازقی تو باغچمون می پیچید
بنفشه و نسترن لبخند من رو می دید
اونروز برای دلبرم بانوی زیبا بودم
تودلبری و طنازی مثه زلیخا بودم
یک سبد پر از گل رو دامنم نشسته بود
گلهایی که کنده بودم برای تو ، یه دسته بود
آخه می خواستم که بهت هدیه بدم من
شاید که اینطوری بگم عاشقتم من
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,372
Posted: 26 May 2014 15:17
جدایی
نمی خوام با تو که آروم نداری / بیامو لحظه ای هم آشناشم
نگامو از غریبه ها بگیرم / توی آغوش تو تنها رها شم
نمی خوام تو سکوت سرد خونه / یه دنیا حرف تکراری بمونه
به پای بوسه های کهنه ی تو / دلم آهنگ دلتنگی بخونه
دلم می خواد که تصویر خیالت / توی ذهن غریبم خار می شد
همه اون خاطرات تلخ و شیرین / یه شب روی سرم آوار می شد
دیگه از راه برگشتت به خونه / کسی دلواپس تو نمی مونه
سره کوچه برای دیدن تو /دیگه غزل ترانه نمی خونه
به دنبال همین جای قدم هات / گلی از توی گلدون نمی زارم
واسه اون لحظه ی سرد جدایی /برات گلهای پژمرده میارم
همین احساس تلخ بغض و کینه / سبب شد تا که من از تو جداشم
شبیه اون خیانت کار نامرد / برم یک گوشه ای غرق گنا شم
یه زخمی روی قلب من نشسته / که احساسم رو از تو کور کرده
صدامو توی بغض غم شکسته / به تاریکی شب مجبور کرده
نزار تا قلب من مجنون باشه / برای هر شبت دلخون باشه
اگه دردِ جدایی کار سازه / بزار تا خونمون ویرون باشه
دیگه از راه برگشتت به خونه / کسی دلواپس تو نمی مونه
سره کوچه برای دیدن تو / دیگه غزل ترانه نمی خونه
به دنبال همین جای قدم هات / گلی از توی گلدون نمی زارم
واسه اون لحظه ی سرد جدایی / برات گلهای پژمرده میارم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,373
Posted: 26 May 2014 15:19
بانو
تورو عاشق نکردم من ، خودت خواستی که لیلا شی
منم مجنون تو بـــانو ، صــدام کردی که پیـدا شی
همین روزا میام پیشت ، تـو آغـوشت رهــا می شـم
شبیه مــرد رویـــاهــات ، از عشق تـو فنــا می شم
بیـــا بانـــو نگاهی کـن ، با اون چشـم اهــورایـی
همیـن بس دلبرم باشی ، که امشب تو چـه زیبــایی
نگـــاه تــو بــرای من مثــه اون مـوج دریــــایِ
همون دریا که طغیـــانش توی ســاحـل تماشــایِ
عجب آرامشی بـانــو ، چه طـوفــانی به پـــا کرده
که انگار تـــاب گیسـویت من و از من جــدا کرده
بمـون بـانــو تــو پیش من ، که قلبم بی تــو آشوبه
همیـن احساس دلشوره ، کنــارِ تـــو چقــد خـوبه
بگــو بـانـــو کـدوم کوچـه ، سر راهتـو می گیـره
کـه این مجنــون از عشـق تو سر کوچه زمین گیره
بــزار یـک نیمــه شـب تنها سرت رو شونه هام باشه
بــزار مهـتاب ایـن کوچــه ، رو مـوهای تو پیدا شه
نگـــاه تــو بــرای من مثــه اون مـوج دریــــایِ
همون دریا که طغیـــانش توی ســاحـل تماشــایِ
عجب آرامشی بـانــو ، چه طـوفــانی به پـــا کرده
که انگار تـــاب گیسـویت من و از من جــدا کرده
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,374
Posted: 26 May 2014 15:22
خیال
شبی با خیال تو به آسمون سری زدم
مهتابو با همه ی قشنگیاش اونجا دیدم
همه ی فرشته ها و پریا اونجا بودند
اما من صورت ماه تو رو اونجا ندیدم
تو بگو کجا بودی ، تو بگو کجا بودی ،
تو بگو کجا بودی ، تو بگو کجا بودی
اما انگار توی آسمون یه جشن شادی بود
جای بوسه های تو رو لب من چه خالی بود
فرشته ها و پریا می رقصیدن تو آسمون
دوروبرش می خندیدند ستاره های مهربون
روی سره فرشته ها تاجی پر از شکوفه بود
رو تک تک شکوفه هاش یه مروارید نشسته بود
تو بگو کجا بودی ، تو بگو کجا بودی ،
تو بگو کجا بودی ، تو بگو کجا بودی
هرچی گشتم نتونستم تورو پیدا بکنم
با یک دنیا آرزو تو رو تماشا بکنم
آخه آسمون بدون تو صفایی نداره
وقتی طوفانی بشه دیگه وفایی نداره
تو بگو همدم شب های کبود آسمون
کجا دنبالت بگردم بیا و پیشم بمون
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,375
Posted: 26 May 2014 15:30
بانوی صحرا
می خوام امشب تا سحر به کوه و دشت سر بزنم
واسه پیدا کردنت قلبمو خنجر بزنم
می خوام امشب تا سحر مثه بارون ببارم
پشت خیمه ها برم سر به بیابون بزارم
بانوی صحرا نشین ای کولیه بی سرزمین
روی زرد و خسته ی این عاشق مارو ببین
چشم جادوییه تو یک دشتو حیرون می کنه
دل مجنون منو همش پریشون می کنه
من به دنبال تو هستم تو شدی آهوی صحرا
نازنین دلبر کجایی هی نکن عشوه تو بر ما
من شدم صیاد عشقت تویک آهوی رمیده
این غزل بانوی زیبا توی صحرا رو کی دیده
من خمار اون نگاتم مات چشمونه سیاتم
تو به فکر دلبریو من اسیر خنده هاتم
من تموم دل خوشیهام خط ابروی کمونت
تو به فکر نازو غمزه سرخیه روی لبونت
شب که پرده ی سیاشو روی دشت می پوشونه
با حلقه های گوشوارش قلب منو میلرزونه
بین گله میشینه نی می زنه مهتابو تو آسمون می رقصونه
اما امشب صدای خلخال پاشو نشنیدم
صدای جیلینگ جیلینگه النگوهاشو نشنیدم
همه ی دخترکان کولی و محلی رو اونجا دیدم
اما من بانوی صحرایی رو اونجا ندیدم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,376
Posted: 26 May 2014 15:33
بانوی شرقی
من همون بانوی شرقی که نجابتم نگامه
اون نگاهی که تو دیدی هنوزم توی چشامه
من همون حرمت پاکی سر راهه آفتابم
مثه پوششه منیژه دختر افراسیابم
من همونم که تو خواستی از صداش تسکین بگیری
با نوازشای گرمش توی بوسه هاش بمیری
من همون دختر شرقم اون نژاد آریایی
اون که با حرکت دستاش می کنه دریارو آبی
اما من تشنه ی روحم ، روحی که از تو سرشته
اون چیزی که من می خواستم تنها جاش توی بهشته
اینجا من اسیر دردم ، دردی که درمون نداره
دردی که عمق وجودش منو تو گرداب میاره
اون سوار اسب تکتاز کی میخواد اسب و بتازه
قصر بادیه رو آبو توی شهر برام بسازه
من همون بانوی شرقی که تو بند دیو اسیره
قصه ی شاه و پری رو میخونه خوابش بگیره
اینجا من اسیره دردم دردی که درمون نداره
دردی که عمق وجودش منو تو گرداب میاره
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,377
Posted: 26 May 2014 15:44
ماهی و دریا
یادته دریائی بود زیراسمون ابی
شبا اون گریه میکرد واسه دلتنگیه ماهی.
آخه ماهی واسه دریا مرهم ودوا بود
دل دریا واسه ماهی چه اشنا بود
دریا باور نمیکرد موجا اونو رها کنند
واسه ی دلتنگیاش بیان اونو صدا کنند
ولی ماهی پیش دریا مونده بود
دریا هم برای اون قصه هائی خونده بود
دریا جون گریه نکن دنیا همش خیالیه
قصه ی دریا وماهی قصه ی جدائیه
اگه ماهی هم بره دریا چقدر تنها می شه
توی روزگار بی رحم از همه جدا میشه
قصه ی دریا وماهی قصه ی دلتنگیاست
اونی که دردو بدونه با این قصه اشناست
غافل ازاینکه ی روز مرغ ماهی خواراومد
دل ماهی رو سوزوند با حرفای خیلی بد
ماهی قصه ی ما رنجیده خاطر شده بود
برا بی قراریاش ترانه هائی خونده بود
نمی خواست که اون دیگه ماهی دریا بمونه
واسه ی دریای سنگدل لحظه ای هم بخونه
قطره ها این خبرو به دریا زود رسوندند
دل این دریای پیرو خوب خوب شکوندند
اخه اون دریای بی گناه وتنها منم
که بغض صدای ماهی نشسته روی تنم.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,378
Posted: 27 May 2014 07:13
گلدون عاشقی
پشت سکوت چشمام ی رازی پنهون دارم
دوست ندارم بدونی ی درد و مهمون دارم
اون روز کنار برکه روی گلا نشستی
با قلوه سنگ آبی گلدونمو شکستی
هوا هوای درده نمونده جای خنده
گلدون عاشقی رو با سنگ زده شکسته
منم دیوونه شدم چشمامو رو تو بستم
از پشت سر یواشکی گیتارتو شکستم
تو هم به من گفتی برو اینجا دیگه پیشم نمون
قصه ی شاه و پری رو برای من دیگه نخون
هوا هوای درده نمونده جای خنده
گلدون عاشقی رو با سنگ زده شکسته
باید که از نو بسازی اون گلدون سفالیمو
وگرنه من هم نمیگم اون راز توی دلمو
حالا اینجا می شینم شاید بارون بباره
شاید که آشتی کردیم با همدیگه دوباره
هوا هوای درده نمونده جای خنده
گلدون عاشقی رو با سنگ زده شکسته
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,379
Posted: 27 May 2014 07:14
بعد رفتن تو
بعد رفتن تو غریبه ای برام نخوند
هیچ کسی از دلم نگفت ، هیچ کسی عاشقم نموند
بعد رفتن تو مسافرا نیومدند
هرکی که چشم به راه بود تو جاده منتظر نموند
بعد رفتن تو شعرامو از بر می خونم
خط به خط نامه های آخرو من می دونم
تو کوچه ای که عابرش شاعر شعرای تویه
اون می دونه که گریه هات همدم شبهای تویه
بعد رفتنت دیگه ثانیه ها عوض شدند
دقیقه ها و لحظه ها با هم کنار نیومدند
دفتر خاطرات من برگه هاشم کهنه شده
این تن رنجور و غمین دوباره دل مرده شده
بعد رفتنت غبار پیری رو چه زود دیدم
از آشناو غریبه چه تهمت هایی شنیدم
ذهن من کلافه و درگیر یک دقدقه ی
توی یک بیراهه مونده خالی از هر گِلِه ی
گله و شکایتهامم رنگ و بویی نداره
اون می خواد رو قلب من تیغه ی خنجر بذاره
تو خیالِ رفتنت دچار یک دلهره ام
زهر تب آلودی دارم شبیه جسم مرده ام
پایان
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,380
Posted: 28 May 2014 19:34
ترانه سرا
کیوان اخوان حریری
بیو گرافی خاصی ندارد
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟