ارسالها: 14491
#1,381
Posted: 28 May 2014 19:36
یه ساعت بعد , نسکافه
من از این شهر دلگیرم
از این تنهایی بیزارم
تو غَرقِ خوابِ شیرینی
مَنم که تلخ , بیدارم
نمیدونم بگم از عشق
یا از احساسِ دلتنگی
چقدر این خنده ها سردِ
میونِ مردمِ رنگی
یکَم سَردَر گُمم, گیجم
یکَم شاکی از این دنیا
یکم بیهوده میخندم
به این روزایِ بی فردا
یه لیوان چای داغ آلان
یه ساعت بعد , نسکافه
شب و فکر تو وُ سیگار
خدا سَردَرد , اِنصافه !
میگم عادت شده اما
محالِ دَرد عادَت شه
مگه میشه تو این دنیا
یکم انصاف رعایت شه
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,382
Posted: 28 May 2014 19:38
میگن مَردونگی سَخته
به این روزا نِگاهی کُن , ببین روزا عَوض میشه
تَبِ هر عاشق ،این روزا , فَدای یک هَوس میشه
تو مَحکومیّوو مَجبوری , فقط هَمرَنگِ دُنیا شی
اگه دُنبالِ اِحساسی , میتونی غَرقِ رویا شی
فراموش کَردنِ قَلبِت , بَهایِ زِنده موندن شد
تمومِ عُمر ما هر روز , فقط صَرفِ یه بودَن شد
کُجا بودیم کجا هَستیم ,چِقَدر چِشمامونو بَستیم
نفهمیدیم هنوزم که ، نمی دونیم کُجا هستیم !
تَمومهِ پَهلِوناروو ، تو قابِ شیشه ایی بُردیم
فقط با خنده و حُقّهِ,چه حَق هایی که ما خُوردیم
مَرامو مَعرِفَت گُم شُد , به اِسمِ زِندگی کَردن
با زورِ بازو , مَردامون خیال کردن ، چِقَدر مَردن
میگن مردونگی سختِ , یه مَرد و قولِ مَردونه
غَمِ تَنهایی با دَرد و , فقط یک مَرد می دونه
اَگه واروونه شه دنیا , رو دوشش آسمون باشه
فَقط یک مرد میتونه , دوباره رو پاهاش , پا شه
توو این روزای پُر غُصه , که آدم ها پُر از دَردَن
توو این دُنیای نامَردی , مَگه مَردا فقط مَردَن؟!!!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,383
Posted: 28 May 2014 19:43
یه وا مونده
همه با خدا شدن ,یه بی خدا مونده , مَنَم
همه با وَفا شُدن , یه بی وَفا مونده , مَنَم
پشتِ ویترینِ مغازه ها , پُر از مَرد شده
تویِ این شَهر, یه نامردهِ که جا مونده , مَنَم
همه آخرِ , مَرامو , خوبی و , مَعرِفَتَن
اونکه از,این همه خوبیا, جُدا مونده , مَنَم
تویِ این شَهر فَقَط , یه قصه تکرار میشه
می دونین, فیلِ تو شَهرِ قِصه ها, مونده مَنَم
یکی عاجَم و , کَشید و , تاس ساخت
اون که تاس نَریخته , وا مونده , مَنَم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,384
Posted: 28 May 2014 19:56
پَس بِخواب ...
تو روو زَخمِ عِشقَم , یه مَرحَم بِزار
با احساسِ آرامِشَم , تازه شو
فقط آخرین لَحظه یِ بودَنِت
با احساسِ شِعرَم , هَم اندازه شو
یه عمرِ هنوز , چِشم به راهِ توام
توو ذِهنَم تو روو هَر کجا ساختَم
نَبودی بِبینی هِزاران , دَفه
به رویایِ عِشقِ تو هَم , باختَم
فَقَط سَعی کَردَم , تا عادَت کُنَم
به این دِلهُره , خَستِگی , اِضطِراب
یه چَند ساله هَر شَب , توو تَنهاییام
به دُنیایِ تَلخَم میگم , پَس بِخواب
نه خوابی بَرام مونده نَه زِندِگی
همه زِندِگیم غَرقِ بی خوابیه
عَجَب تَلخُ و شیرینِ این اِتِفاق
نگاه کُن چه اِحساسِ کمیابیه
کِنار اومَدَم , با همه تَلخیاش
کِنار اومَدَم , با تو وُ با خُودَم
کِنارَم تو اِحساس میشی , هَنوز
توو هَرلحظه وُ هَر دَموُ هَر قَدَم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,385
Posted: 28 May 2014 20:22
من این عشقو با خواهشم ساختم
نِمی خوام که با رَفتَنِت مَرد شَم
نِمی خوام یه تنهایِ شَب گَرد شَم
هَنوزم بَرام , سخته باوَر کُنَم
چه راحت میشه از چِشات طَرد شَم
دیگه راهی غیر از تَحَمُل نَموند
واسه وقتی که , دَردا یِک کوه شه
تو آخر نَموندی , تماشا کُنی
چقدر سَخته یِک مَرد , بی روح شه
چه چیزِ زیادی , اَزت خواستَم
همینکه بمونی , مَگه سَخت بود؟
دلیلِ سفر کردنت اینه که
خیالِ تو از بودَنَم , تَخت بود
می گُفتَن نَبایَد بِگی عاشقی
می گُفتَن نَبایَد که خواهِش کُنی
می گُفتَن بِبین , بازیِ سَختیه
نِمی تونی با عِشق , سازِش کُنی
ولی ساده بودَم , بِهِت باختَم
مَن این عِشقو با خواهِشَم ساختَم
بَهایِ اُمیدم , به این , سازِشو
با دُنیایِ بی عِشق , پَرداختَم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,386
Posted: 28 May 2014 20:26
نمیخوام که با رفتنت مَرد شَم ...
نمیخوام دوباره تو رو گُم کُنم
نمیخوام با عکسات یخ و سَرد شَم
میخوام بچه باشم , ولی پیشِ تو
نمیخوام که با رَفتَنت , مَرد شَم
چرا عشقمو دیدی و , باز هم
چطور از همه خاطرات رَد شُدی
نمیخوام که از عِشق تو دور شَم
نمیخوام که باوَر کُنم , بَد شُدی
چرا باید از هم , جدا باشیم و
چرا باید احساسمون , دور شه
چی میشه که این فاصله کم بشه
چی میشه شبامون پُر از نور شه
چقدر دوره امروز , دنیایِ ما
قدیما یه دنیا پُر از عاشقی
هنوزم مثِ بچگی , عاشِقَم
ولی شکلِ دنیایِ تو مَنطِقی
شدم غرقِ روزایِ تنهایی و
شدم گُم میونِ یه دنیا رفیق
سکوتی که تو هدیه دادی به من
مثِ مَرگ بود , یک سکوتِ عمیق
نمیخوام دوباره زمستون بشه
نمیخوام دوباره پُر از مَرگ شَم
کنارم بمون تا مثِ یک درخت
پُر از سبزی و , شاخه و برگ شَم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,387
Posted: 28 May 2014 20:27
غروب آخرین رویا ...
غروبِ عشقمو دیدم
غروبِ آخرین رویا
بیا با هم بریم جایی
کنار ساحل دریا
بِپا کن باز , یه آتیشی
یه آتیشی , که سوزندس
دوباره , نوبتِ من شد
همین مردی که بازندس
به اسمِ , قایَمَک بازی
چشامو سِفت , میبندی
باید پیدات کنم , وقتی
بِهِم از دور , میخندی
تو رو گم کردم و گفتم
من از این خنده ها سیرم
دارم تنهایی از دریا
به سمتِ , خونمون میرم
همه روزایِ این دنیا
برام شکلِ یه کابوسه
آخه دستایِ عشقم رو
یه مردِ دیگه میبوسه
تظاهر میکنم شادم
تظاهر میکنم خوبم
ولی از دردِ این غصه
به دیوار مُشت میکوبم
همش تلقینِ تکراری
که اعصابم , چه آرومه
چقدر سخته بخندی و ...
بگی عشقم ,چه خانومه !
ولی میبینی که , رفته
اگر هم , پیشِ تو باشه
مگه میشه تویِ قلبش
دوتا آدم باهم جاشه؟
میخوام تنهاترین باشم
تویِ تنهاییِ دنیا
بزار تا گُم بِشم , آروم
توو آغوشِ همین دریا
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,388
Posted: 28 May 2014 20:28
یه سیگار و یه چای تلخ ...
یه سیگارو یه چای تلخ
که از تو یادگاری هست
چقدر راحت بهم گفتی
رسیدیم آخر بن بست
یه سیگار و یه چای تلخ
اتاقِ خالی و تنها
به آینه وعده دادم که
شاید بیرون برم فردا
ولی درگیرِ فِکراتم
تِراسِ این اتاق درده
هنوزم باورش سخته
بگِم عشقم چه نامرده
یه سیگار و یه چای تلخ
برام عادت شده هر روز
من این روزا رو ول کردم
برایِ دیدنِ دیروز
یه سیگار و یه چای تلخ
هوایِ کافه رو داره
چرا فکر تو یک لحظه
من و راحت نمیزاره
یه سیگار و یه چای تلخ
همه وقتامو پر کردن
تمومه لحظه ها بی تو
چقدر کشدارن و سردن
اتاقم پر شد از لیوان
تویِ لیوانا سیگارِ
آخه این مردِ سیگاری
شبا تا صبح بیداره
یه سیگار و یه چای تلخ
یه دفتر شعرِ تنهایی
یه پک میگیرم از سیگار
به یادِ عشقِ رویایی
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,389
Posted: 28 May 2014 20:31
قبرِ گلای بی نشون ...
بزار که رَد شم از خودم
از این غرورِ لعنتی
سادهِ تر از ساده بشم
دیگهِ نموندهِ فرصتی
مثل گذشته ها بیا
کنارِ آینه ها بشین
میگذرهِ زندگی ولی
خاطره هامون و ببین
ببین که یاسِ خونمون
گلایِ خشکیده میده
میونِ این فصلِ بهار
وقتِ زمستون رسیده
نگاه به باغچه ها نکن
یه تلّهِ خاکن و همین
قبرِ گلایِ بی نشون
بدونِ سنگن رو زمین
بغضِ گلویِ من فقط
تویِ ترانه میشکنه
وقتی که آسمون شکست
نم نمِ بارون میزنه
خیسِ چشایِ نم زده
خاطره هایِ یخ زده
حیاطِ خونمون پر از
قبرِ گلایِ غم زده
میخوام که رَد شم از خودم
رَها شَم از , دل مردگی
بشکنم این , غرورمو
برم به جنگِ زندگی
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,390
Posted: 28 May 2014 20:32
رسم عاشقی ...
تو که چشمامو دیدی و، از این چشما تو ترسیدی
باید دستایِ سردم رو ، تویِ تنهایی میدیدی
باید میدیدی من بی تو، تو این بیهودگی گیرم
نگاه کردی من و اما ، بازم گفتی که من میرم
نمیدونم چه رسمیه که سهمِ عاشقی درده
همین عشقی که تو کُشتی همه دنیایِ این مَرده
ولی بازم نمیفهمی ، تا وقتی که دیگه دیره
تو بر میگردی روزی که ، دیگه احساس میمیره
باید میدیدی من بی تو ، دارم این گوشه میپوسم
تویِ تنهاییام هر شب ، دارم عکسات و میبوسم
نمیدونی چقدر سخته ، بخندی و بگی خوبم
ولی شبها تو تنهایی ، به دیوار مشت میکوبم
ندیدی دستِ من زخمه ، از این مشتایِ تکراری
نگاه کن خوب دستامو ، تو که از زخم بیزاری
نمی خوام آخرِ قصه ، دلت درگیرِ من باشه
تویه دنیایِ کوچیکت ، محالهِ قلبِ من جا شه
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟