انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 14 از 235:  « پیشین  1  ...  13  14  15  ...  234  235  پسین »

Song Writer | ترانه سرا


زن

 
تو درگیرِ جنگی

تو حرف میزنی ؛ من سکوت میکنم ؛ نمیخوام بفهمی چقد ناخوشم
یه چند وقتیه گیج و مبهوتمو ؛ دارم عشقتو تو خودم میکُشم

حواست نبودُ دلت گیر کرد ؛ همون وقت که لبخندمو باد برد
نشستنِ پای جادوی واژه ها ؛ غمُ غصه هامونو از یاد برد

دوتامون نفهمیدیم آخر چی شد ؛ که من تو شدم؛ تو شدی هستِ من
میگفتی نباید بشینم به پات ؛ سکوت کن! از عاشق شدن حرف نزن

نخواستم که اذیت بشی خوبِ من ؛ تو درگیرِ منطق توی زندگی
منم دختره عاشقی که دلش ؛ واسه تو شده حکمِ آوارگی

میدونم نمیجنگی تا پایِ من ؛ یه مُش(ت) مانع اینجا سر راهِ ماست
تو محتاطی؛ حقت یه آرامشه ؛ نمیخوای بپیچی از این راهِ راست

درسته یه جاهایی ناخوش شدم ؛ آخه پشت حرفات تو ؛ پنهون شدی
نخواستی بفهمم تو هم مثِ من ؛ واسه حسمون ؛ یه غزل خون شدی

نه دستم نشسته به دستایِ تو ؛ نه پاهام به راهت شده هم قدم
تو قانون دنیا غریبیم و ما ؛ نشد گم بشیم توی آغوشِ هم

تو درگیر جنگی ؛ بین عقل و قلب ؛ میدونم چه حسی بهم داری مَرد!
حواست پیِ واژه هاتِ چرا؟ ؛ میترسی بفهمم نشستی به درد ؟

تو دنیای "نامردیا" واسه من ؛ تو بد بودناتم یه "مردی" هنوز
همیشه تو هر لحظه ای یادتم ؛ اگرچه جدا میشیم آخر یه روز

آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
یه زن با عینکِ دودی !

یه زن با عینکِ دودی نشسته ؛ با پاش داره رویِ زمین میکوبه
سر و وضعش مثِ آشفته هاسُ ؛ نگاش رو ساعتُ در میخکوبه

دوتا دستاشو رو سرش گذاشته ؛یه چند ساله که با میگرن حریفه
یه چند ساله فقط قرص مسکن ؛ یه همدم واسه این زنِ نحیفه

تموم خاطراتش صف کشیدن ؛ جلو چشمایی که سیاهی میره
واسه تصور روزای خوب هم ؛ دیگه فرصت نمونده خیلی دیره

تموم زندگی دورش میچرخه ؛ حالش بد میشه از سوت قطاری
که هی تکرار میشه توی مغزش ؛ نتونستی واسم بچه بیاری!!!!!

صبوری کرده بود بخاطر عشق ؛ پای مردی که دستش هرز میرفت
پایِ زندگیه ویرونه ای که ؛ دیگه واسش با مرگ هم مرز میرفت

تموم حسشو بخشیده بودُ ؛ روزای خوبشون اوایلش بود
تا قبل از اینکه آزمایش بیادُ ؛ تا قبل از اینکه شادی بگه بدرود

همش میگفت دوسم داره هنوزم ! حتی وقتی لبش همرنگ خون بود
حتی وقتی تو چشماش سیل اومد ؛ حتی وقتی که احساسش جنون بود

جای نوازش ها همیشه میسوخت ؛ همه دنیا واسش هم معنیِ درد
یک شب تنها و گریون اون نشستُ ؛ همه عکسا رو از وسط جدا کرد

دیگه خسته ازین چشم انتظاری ؛‌ ازین نابودیِ هر روزُ هر روز
ازین مردی که هرشب رو نیومد ؛ تموم میشه تمومِ اینا امروز

یه زن با عینکِ دودی نشسته ؛ کبودیِ چشاشو مخفی کرده
تو راهروی یه دادگاهِ شلوغ که ؛ هوای حس و حالش خیلی سرده
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
احساسِ تب کرده

یه چن وقته که داغونم؛ازین تنهاییِ مفرط ‖ ازین قلبی که غمگینه؛پر از بغضِ؛ پر از حسرت
تموم آرزوهامون ؛ شد خاکستر رو دوشِ باد ‖ در و دیوار این خونه ؛ منو دستِ جنونم داد
تو اوج گرمیِ عشقُ ؛تو اون روزای خوشبختی ‖ با چشمِ شورِ آدم ها؛رسید دورانِ این سختی
همه چی اینجا یخ بسته؛گلای باغچه پژمُردن ‖ خوشی رخت بسته؛ غم مونده؛حسودا عاقبت بُردن!

═══
هرشب کنارت بی هوا من شاد میشینم / دارم تو رو حس میکنم ! هر روز میبینم
دیوونه نیستم من ! نخندین ! این خیالات / تو تلخیِ روزام شده ؛ رویایِ شیرینم
═══

ببین ! آغوشِ این تنها ؛ برای تو ؛چه بی تابه ‖ تو نیستی؛ شب درازه و ؛کسی اینجا نمیخوابه
چشام همرنگ ظلمت شد ؛ کجای آسمون خوابی ؟ ‖ کجایی ماهِ پنهونم ؛ که تو شب هام نمیتابی
تو هم یادت میادخوبَم؛چقدماخاطره داشتیم؟‖چقدعاشق شده بودیم؛تو باغچه"رز سرخ"کاشتیم
نگامون که گره میخورد؛همه حرفا رو میخوندیم‖لبامون طعمِ عشق میداد ؛جدا از هم نمیموندیم

═══
وقتی که تب میکنه ؛ احساس مریضم / حالم پریشون تر میشه ؛ هی اشک میریزم
پاشویه میکنم دلُ ؛ حسُ ؛ با اشکام / مث ته منظومه عشقی . غم انگیزم
═══

وقتی به رویاهام میای ؛دیوونه تر میشم؛ببین! ‖ اسپندو عود دود میکنم؛ میگم بیا ؛پیشم بشین
رو طاقچه ی قلبم یه قاب؛گوشش یه روبانِ سیاه ‖شمعای روشن؛یادِ تو ؛یه زندگی رو به تباه

═══
فاتحه میخونم برای هردوتامون / یه دسته گلْ رز واسه یادِگار میگیرم
میدونم این روزا تموم میشه به زودی / میخوام که روی قبرِتُ ؛ پیشت بمیرم
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
سکوت میکنم!

سکوت میکنم شاید ؛ بدونی که پریشونم
تموم لحظه ها رو من ؛ دوباره بی تو میمونم

نه راهی پیش روم مونده ؛ نه راهی پشت سر دارم
حال امروز من اینه ؛ دارم بی وقفه میبارم

پسِ هر خنده ی تلخم ؛ دو چشمِ خیس خوابیده
تو این دنیای بی رحمی ؛ چه چیزا که دلم دیده

نمیدونم چی شد آخه ؛ که قلبت عشقمو رد کرد
رها کردی تو دستامو ؛ سر راتو کسی سد کرد ؟

نمیدونم چشای کی ؛ منو از چشم تو انداخت
که دیگه بعد اون لحظه ؛ دلت انگار منو نشناخت

نه من میدونم این ها رو ؛ نه این افسوس پنهونی
نه حتی دفتر شعرم ؛ که بغضاشو نمیخونی

دوباره یه سوال نو ؛ میونِ قفسی پر راز
ندونسته کمین کرده ؛ به شوق و حسرتِ پرواز

کنار عاشقی شمعی ؛ به یادت شعله میگیره
برو تا زنده تر باشی؛ از این حسّی که میمیره

سبکبال و بدونِ من؛ قدم بردار تا فردا
برو با عشقِ امروزت ؛ از این شعرای پر غوغا

آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
یکی باشه

باید تویِ این بازیِ روزگــــار ؛ میونِ همه بودنای دروغ
همون وقتا که سخت آشفته ای ؛ مثِ بانویِ شعر هایِ فروغ

یکی باشه شب ها ستارت بشه ؛ یه فانوس بذاره سر راهِ تو
رو این پیله ی سختِ تنهاییات ؛ بخونه واست : " پاشو ؛ پروانه شو "

میونِ هجومِ یه مش (ت) کرکسی ؛ که درانتظارن تو ویرونه شی
همش در پیِ لاشه ی حسّتن ؛ میخندن به وقتی که دیوونه شی

یکی باشه زخماتو درمون کنه ؛ مبادا که از پا بیفتی یه وقت
مبادا بشی شامِ اون کرکسی ؛ که آروم کمین کرده روی درخت

میونِ بدُ خوب این روزگار ؛ یه وقتا که عرصه ؛ میشه تنگِ تنگ
یا تو چاله میدونِ این زندگی ؛ که بی پول ؛ پایِ آبرو میشه لنگ

همون وقت که حالت بهم خورد ازین ؛ صداقت که بویِ تعفن گرفت
یا روحت واسه اعتراض به بدی ؛ یه تصمیم به ایستُ تحصن گرفت

کسی باشه چشماتو پنهون کنه ؛ تو رویای زیبای تو زشتی نیست
تو گوشت بگه ؛ من کنار تو ام ؛ پاشو! روبه روی همه چی بایست

یکی که تو بازیچه ی این زمون (ه) ؛ از ع تا قِ (قافِ) عشقُ با تو بخواد
دلش بندِ احساس و قلبت بشه ؛ تو رو لا به لای ترانت بپاد . . .
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
کلامِ آخرین

تو سکوتِ محضِ هَر شب ؛ تو کلامِ آخرینی
واسه قلبِ خسته از غم ؛ تو همیشه بهترینی

میونِ درد دلا و ؛ غربت فاصله هامون
مثِ بارون میچکی تو ؛ رو تنِ لختِ بیابون

وقتی شونه هام خمیده ؛ وقتی روحم بی قراره
یادِ تو بذر امیدی ؛ توی قلب من میکاره

تو انقد خوبی که گاهی ؛ با بدیم دمساز میشی
برخلافِ آدمایِ دورِ من ؛ همراز میشی

وقتی من قِبلَمُو هر شب ؛ با ستاره ها میچینم
حتی گاهی اشتباهی ؛ رو به ابلیس هم میشینم

تو مثِ نوازشی گرم روحمو تسکین میدی
چشماتو میبندی اون دم؛ با وجود اینکه دیدی

ولی ما ؛ با چشم بسته؛ تو اسارت زمینیم
جای خوبی ؛ تو بدی ها ؛‌از همه سبقت میگیریم

چی بگم؛‌ از چی بخونم؛‌ تو خبر داری از اینجا
میدونم تو هم غریبی تویِ این بازی دنیا ...

آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
حواست نیست!

سرت گرمه کدوم احساسِ تازس ؟ / لالایی خونِ شب های کی هستی ؟
واسه غم های کی هر شب خودت رو / پریشون میکنی در حدِ مستی

چشایِ کی واست حالا ستارس / تو تاریکیِ شب های درازت
واسش قصه ی مجنونو میخونی / سکوتِ کی شده همدمه سازت

منُ بغضُ خیالِ بی تو بودن / تماشایِ غروب بی وفایی
قدم های تو و اون توی جاده / بازم من که نمیدونم کُجایی

میدونم تو دلت جای یکی هست / واسه اینه که از دلِ تو میرم
من از جای شلوغ بیزارمُ تو / میدونی نمیخوام جاشو بگیرم

برو؛ اما نگو از عشقِ قبلی / نمیخوام بشکنه غرورِ اونم
نمیخوام لحظه ای دلت بگیره / برو بانو ؛ بذار تنها بمونم

تمومِ حسِ من میلرزه اینجا / تو اونجا شعله ی آتیشِ اونی
دارم تب میکنم ؛ هذیونِ شعرام / حواست نیستُ بازم پیش اونی . . .
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
هالــــــــه

چه حسِ قشنگی که تو با منی ؛ تو این عصرِ قحطیِّ عشقُ امید
زمانی که از ۴ حرفیِّ "دوست " ؛ به جایِ وفا ؛ دشمنی میچکید

شدی مونس و پابه پام اومدی ؛ یه جایی که خوردم زمین ؛ خم شدی
کم اوردم این زندگی رو ؛ ولی ؛ مثل خون تو رگ های ِ قلبم شدی

تو دائم میشی رنگِ غم های من ؛ میشینی درست روبه رویِ دلم
تا وقتی که حالِ بَدَم خوب شه ؛ میگی واست از روزگارم بگم

دلت پاکِ ؛ از جنسِ آبی ؛ زلال ؛ چشات کهکشونه تو دنیای من
مث آیینه صافی ؛ ولی رو زمین ؛ چقد آدما هی تو رو میشکنن

منو عادتم دادی به خوبیات ؛ تو خورشیدِ تیری تو اردیبهشت
میگن زیرِ مهتاب‌ ؛‌عاشق تری ؛ خوشا اونکه دنیاش ؛ با تو؛ شد بهشت

به معنای یک هاله ای دور ماه ؛ ولی واسه من ؛ تو خودِ ماهَمی
تو شب های تاریک این زندگی ؛ نگاهی به فردای دلخواهمی

تو شادی و غم ها و تنهاییام ؛ مث کوه بودی تو پشتِ سرم
همه شوقِ دنیام به لبخندته ؛ فدایِ یه خندت بشم خواهرم

آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
نقاش

بذار چهارپایتو اینجا ؛ رو به بومی که شکسته ‖ بشین آهسته کنارم ؛ توی این فضای بسته

منو معکوسه یه تصویر ؛ تو دلِ این قاب جا کن ‖ تو با رنگای قشنگت؛ منو از خودم جدا کن

قلمو بگیر به دستت ؛ این هنوز اول راهه ‖ خیره شو به چهره ی من ؛ به دلی که بی پناهه

چشاتو بدوز به قلبم ؛ با یه قرمزی که تیرس ‖ نصفشو بکش؛کنارش؛ نصفی که به رنگ دیگس

کمی بینشونو بشکاف؛ بین دو نیمه ی رنگی ‖ یکیشون نقاشِ حسّو ؛ یکیشون سنگیِ سنگی

طرح بزن عمقِ نگامو؛ مثل روزایی که بودی ‖ اون روزا که عاشقونه ؛ واسه این دل میسُرودی

بذا رنگ و رو بگیره ؛ چهره ی عبوس و خستم ‖ رنگِ آبی بزن اینجا ؛ رو چشای خیس و بستم

جای لب هایی که بستس ؛ بذار لبخند قشنگی ‖ تو خودت کارو درست کن ؛ با قلم موهای رنگی

موج موهامو بخوابون ؛ جای آشفتگی ؛ با دست ‖ جایِ خالیِ نوازش هنوزم میونشون هست

حالا طرحتو نگاه کن؛ چهره ی قشنگ سابق ‖ یه نگاه تو چشم من کن؛ چی شده اون منِ‌عاشق ؟

آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  ویرایش شده توسط: nazi220   
زن

 
خواب

خواب دیدم ؛ اومدی از راه ؛ با یه کوله پر از احساس
لمسِ دستات روی چشمام ؛ گفتی : حالا منو بشناس

توی تاریکیِ اینجا ؛ چشماتو به یاد میارم
بوسه میزنم به دستات ؛ توی آغوشت میبارم

میدونی چن (د) وقته اینجا ؛ بی تو من اسیرِ دردم
اما اشک باهام غریب بود؛ آخه میگن که یه مَردم

شوق دیدن دوبارت ؛ بغضِ انتظارُ باروند
کاش فقط یه خواب نبود این ؛ کاشکی روحت اینجا میموند

یادِ من کردی تو این بار؟ قبل خواب ؛ وقتِ بیداری؟
آخه واسه من عجیب بود ؛ پا به خوابِ من بذاری

نکن اینجوری نگاهم ؛ خاطرش واسم عذابِ
کاشکی امشب تا همیشه ؛ خواب بمونیم؛ شب بخوابِ

میدونستی نازِ چشمات ؛ واسه من ترانه سازه ؟
نذار پلکاتو تو رو هم ؛ نذار قافیه ببازه

آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
صفحه  صفحه 14 از 235:  « پیشین  1  ...  13  14  15  ...  234  235  پسین » 
شعر و ادبیات

Song Writer | ترانه سرا

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA