ارسالها: 14491
#1,701
Posted: 18 Jul 2014 12:53
"برزخ ِ مادرانه"
سقف زندگی سوراخه وقتی
بارونای دلهره میزنه
دیوارا همه نمورن وقتی
عشق ِ شعرم تفسیر ِ یک زنه
دیوارا مثل اون مردیه که
یک زن یک عمر و به اون تکیه داد
مثل چشمی که وقتی تورو دید
توی خَلصه ی اشتباه افتاد
قلم شدی واسه بی کسی ها
شدی مصرع ، تا ترانه شدن
شدی یه زخمْ خورده ی دیروز
شدی "ما" تا بی کرانه شدن
شدی سکوت تا که بفهمونی
هنوزم به حَریمِت پایبندی
با اینکه خودت از جنس دردی
بازم واسه بچه هات میخندی
نشون میدی دردو واسه چاره
واسه دلی که از دنیا خونه
میگی که مرحم نداره هیچی
میگی نرو...که دنیا بی جونه
گرمای تنت داغه هنوزم
دنیا واسه تو هیزم شد ، سوخت
یه جهنم سهم ِ تو ِ مادر
وقتی خدا بهشتو فروخت
دلت نگیره از سایه ی من
اینکه چقد شبیه ِ یه گرگه
یه بَرّه ترس داره از خودش
حق بده... چون که سهم ِ اون مرگه
گناه به گردن دارم یک شال ِ
سبز، مایل به قرمز ِخونی
همه بچه هات میدونن مادر
اِنکار ِگناه ِ من و اونی
مُردن راحته وقتی که میشه
واقعا با شال، خود کشی کرد
استخون میترکه وقتی که
داره سرد میباره به درد
دنیا بازی داد تورو اما تو ....
به همین سکوتت راضی موندی
ول کن ... برزخ ِ مادرانه رو
هنوزم مهره ی بازی موندی؟!
دیواری که زیر ِ آوارشی...
نگاهِش کن که همون مَردت ِ
همونی که با تو نمور میشد
همونی که عاشق ِدردت ِ
عشقتو بهش ، یه خیانت کن
بذار از تو زَهر ِ مار ، بِنوشه
وقتی که عاشق ِ دردت میشه
باید دنیای اون زیرو رو شه
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,702
Posted: 18 Jul 2014 13:26
"حوّا" برو..."آدم" بخواب
چقد خنده شدم تو شبهای لعنتی
به جای بغضم هی لبامو میگزیدم
رد میشدم از مرگ و میرسیدم به تو
الانم احساس مُرده ی تورو دیدم
مردی ندیدی از من،خودت مردونه باش
بجای ظرافت، نقش ضخامت بردار
شبها رو بی اراده شو، هی فریاد کن
تا صبح بیداری بکش بغضو نگهدار
نگو روزهای تیره و شبهای روشن
این خورشیدت که همیشه انگار خوابیده
تو با خودت این فانوس اجبار و ببر
انگار دنیا به جای آدم، سگ زاییده
از اینجا تا خودم یه دنیا بی راهه اس
به تو رسیدن اما راهم همش راسته
توی خلصه ی انتخاب تو کج نمیرم
وقتی یه بی راهه هست که تورو خواسته
تو این خلاء هم میشه هوا رو حس کرد
وقتی که سگ بودن به "آدم" شرف داره
حوّا برو که دیگه جای تو خالی نیس
"آدم" بخواب که این سگ همیشه بیداره
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,703
Posted: 18 Jul 2014 13:31
"بدجور گرفتارم"
یه چند وقتی بود انگار دل همه رو وادار
به از من شاکی بودنه بدونه دادگاه کردم
ببخشید کاراتون رو سرسری گرفتمو
خودمو اون ماهی دنبال زادگاه کردم
من دل به هر دریایی میزنم پوچه انگار
مثل تام شیرجه توی حوض خالی میزنم
گاهی با سر شکسته میام با شماوو
توی آسمون باهاتون یه بالی میزنم
آره توو این سَر به جای مغز پراز هوا س
ولی پره از هوای رفاقت و دوستی
اگرچه این تن ،توی آینه خوش هیکله
ولی همه میگن:چقد تو ساده و سستی
از خودم تعریف نمیکنم اینا احساسه
که به رفاقت های شماها نشون میدم
دنیا مارو بازی میده و ما هم دنیا رو
اینجا من یه بی طرفم،که دارم جون میدم
من از این دلتنگی و حس اسارت میگم
واسه اینه که بدونید من اسیر شمام
اسیر معرفت و رفاقت و صداقت
اسیر خودم که همیشه درگیر شمام
دلیل سر زدنم بهتون فقط شعره
منّت نمیذارم بخدا دوستون دارم
آره یه وقتایی فاز غم میگیرم ولی
شما به دل نگیرید، چون بدجور گرفتارم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,704
Posted: 18 Jul 2014 13:56
"جشن سکوت"
تو بیستو چهار ساله شدی اما
دلت هنوز به بلوغ نرسیده
توو جشن سکوت جار میزنی و
میدونی که جونت به لب رسیده
میبینی دنیا نامردی میکنه
بازم حرفی به زبون نمیاری
تو دلت نریز این همه درداتو
آخرش بغض میشه،کم میاری
امشب این خونه خیلی سوتو کوره
یه کیک از جنس تنهایی داری
حس میکنی کسی تورو نمیخواد
اما بدون،تو همه کسو کاری
یه ماه داره میخنده به حالمون
تولدته، اینقد ضایع نباش
ماه هم داره مسخره میکنه ها
اینقد بذر غم تو این خونه نپاش
درسته من فراموش کارم اما
زاد روز آبجیمو یادم نمیره
کادوی من دعاهامه عزیزم
امیدوارم همه غم هات بمیره
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,705
Posted: 18 Jul 2014 13:58
"وقتی دلم انتخابش کرده"
یک چمدون و یک حس رفتن
یه دنیا دل خون ازت دارم
فکر اینو نکن که برگردم
بخدا دیگه ازت بیزارم
منم مثل تو میرم با یکی
که احساسش منحصر به فرده
یکی که زیادی خوشه اما
شب زنده داریاش جنس درده
از سکوتم بسازه یه حرفی
با این که سکوتش پر از درده
مثل تو به گریه هام نخنده
وقتی دلم انتخابش کرده
حالا که حرفه جدایی زدیم
خیلی دوس داری که برات باشم
شبا همپای گریه هام باشی
شبا همپای گریه هات باشم
تو ازم میخوای که من بمونم
ولی من نمیشم مثل سابق
نمیشم اونی که تو دوس داشتی
دیگه نیستم مثل قبلا عاشق
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,706
Posted: 18 Jul 2014 14:01
"یک قطره اشک"
برو جار بزن که من باهات نمیخندم
من سرم بره پیش تو برنمیگردم
کور شدم من با عشق و این دل سنگت
کرشدم باصدات و با اون عشق لنگت
نفهمیدی منو، تا تنهایی بسوزم
توخواستی تَرَک دلو با غم بدوزم
منم توشعرام، ماه گرفته وتیره
دلم بس کن،نگو بازم میذاره میره
گریه شدم کنار این ناله ودرد
یک قطره اشک،گونه بوسیدو رد کرد
اندازه اشک من هم نبودی و رفتی
بدون هنوزم از یادم بیرون نرفتی
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,707
Posted: 18 Jul 2014 14:29
"مامان"
مامانِ مهربون، بخواب آروم باش/// روی دلامون عطر قصه بپاش
میترسم،هیمنجا بخواب کنارم/// شجاع ترینم،وقتی تورو دارم
ستاره هاتو دونه دونه بشمار/// دلت پاکه دعا کن نشیم بیمار
دعا کن که دعات زود درگیر میشه/// دعا کن که سالم باشیم همیشه
خدایا ما هستیم اصای دستش/// تو روزای خستگی و شکستش
الهی سایش رو سرمون باشه/// همیشه غصه ها ازش جداشه
مامانِ بی تابم،سنگ صبورم/// وقتی هستی،من ازغصه ها دورم
نگاهت می ارزه به همه دنیا/// فقط با قصه هات میرم به رویا
نگرانم نباش که سرده دستم/// مهم اینه،من عاشق تو هستم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,708
Posted: 18 Jul 2014 14:33
"لعنتی اینقد منو صدا نکن"
دیگه ذهنم خالی شده از شعر
از شعرای عاشقی وجدایی
موضوع ها صدام میکنن ولی
اما دل صبور؟ تو کجایی؟
دلم طناب تفکر گرفته
ولی مغزم نای کشش نداره
قافیه ها خود مختاری میکنن
با زور گویی میگن ماهم آره
یه ردیف همش داره داد میزنه :
منو از شعر خودت جدا نکن
با صداش رژه میره روی مخم
لعنتی اینقد منو صدا نکن
کف دستم،دیگه شده ترازو
ازبس که وزن بیتارو کشیدم
واژه ها توی آغوش من بودن
ولی از این نامردا بدی دیدم
میگن که صاحب اثر رو بیخیال
هرجا بی اجازه جاخوش میکنن
به منم کم محلی میکنن و
پیش خودم بهم پُش(ت) میکنن
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,709
Posted: 18 Jul 2014 14:35
"یه اسم
تو یه حس خوبی که بی نشونی/مدام منو سمت خودت میکشونی
تو که یه خورشیدی و سیاه نوری/طلوع کن و از غروب بکن دوری
به زور گریه از تهه دل نکن/همین ریز خنده ها رو ول نکن
استاد تو جون من بودی وهستی/تنهام نذار تو می خونه و مستی
تو جنس ستاره و آذرخشی/فقط تویی تو شعرام میدرخشی
بهونه بود شعر،تو شروع بحث/من بودمو یه شب شعر و رقص
تو یه آینه ی شکسته بودی/مثه ماهی توی جریان رودی
کجاست اون شعله ی ترانه هات/کجاست اون کتابه بهانه هات
استاد من عمق هستیتو میدونم/همیشه از این صبرتو میخونم
صبرتو بود دلیل این پیشرفتم/با نا امیدی بازم پیش رفتم
نه نمیشه ترانه هام باورم/درخت تنومند و نا بار ورم
آرزومه اسم تو بی بهانه/باشه پاورقی این ترانه
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,710
Posted: 18 Jul 2014 14:52
"سوختنو ساختن"
از یه جایی یکی داره منو صدا میزنه
صداش مُبهَمه، اما صاحب صدا زنه
یه کم خش داره و بغضه توی صداش
آروم آروم به گوش میرسه صدای پاش
توی روشنایی ام،سایه ی تاری روشه
واسه حفظ ظاهر لباس خنده می پوشه
مثل اینکه یه کم، سرنوشت اون سوخته
همش تو بچگی به "هیچ" چشم دوخته
عوض نمیکنه اون هیچو با مهربونی
خودش زمینی ولی دلش آسمونی
خیلی دلش میخواد از سایه ها رد بشه
اگه بخواد هم نمیتونه که بد بشه
دیگه مجتهدی واسه راهه بچه هاشه
نمیشینه تا که درِا بی خودی واشه
بعضیا واسه گریه ش خیلی کِل کشیدن
با عذاب دادن،ازش خون دل کشیدن
ولی بازم اگه،هرچی هم که باشه
نمیذاره بیخودی زندگیش تباه شه
سوختنو ترجیح میده،ولی با یه ساختن
رقابتو دوس داره،ولی واسه نباختن
به همه زندگی یاد میده که شاد باشن
تو سکوت هاشون از حرص فریاد باشن
داره به اون قلب نارسا و خسته میگه
بی حوصله م پمپاژ کردن بسه دیگه
میخواد بمونه، که زندگی حق اونه
گرچه دلش خیلی وقته از دنیا خونه
مشکلاتو یه سوژه واسه خنده کرده
به روی خودش نمیاره،که تنش چه سرده
تووی سرما نمیخواد کسی شالش بشه
یا حاجی فیروز واسه عید سالش بشه
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟