ارسالها: 14491
#1,811
Posted: 28 Jul 2014 20:59
سوژه
بعد از این درد یه دنیا رو دلت سنگینه
نمیتونی به کسی بگیش، خیلی سخته!
دلتُ میزنه معصومیت و بد میشی...
عشقتم با یکی بدتر از خودت، خوشبخته
چقده سخته شریک غم و شادی هاتو
توی آغوش کسی غیر خودت می بینی
اون یه عمره تو و این خونه رو ول کرده ولی
تو دو بشقاب روی میز غذا می چینی...
حاضری بمیری امّا نری از در بیرون
حالا که تو سوژه ی غیبت آدم هایی
خبر تازه ی امروز یه عالم شدی و...
بی هوا، منتظر رسیدن فردایی
هرکی امروز ببینه تو رو با این حالِت
چشمشو روی همه گذشته ها می بنده
با تو می خنده به گرمیّ و خدا میدونه
که چه نیش و طعنه ای پشت همین لبخنده
هیچکی این حالُ نمی فهمه، نمیدونه چرا
حبس خونگی شدی توو خودت و می باری
ساعتی که اینقده کُنده چه درکی داره؟
که بفهمه توو دل بی رَمَقت چی داری
چقده سخته شریک غم و شادی هاتو
توی آغوش کسی غیر خود می بینی...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,812
Posted: 28 Jul 2014 21:01
نبخش... .
دل سیاه و سنگمو نبخش
نبین که داره درد میکشه
عذاب این خیانت آخرش
منو به دار درد میکشه...!
نه باورم نکن، دروغ بود
تموم عشق و حس من به تو
به من امید عاشقی نده
هدر نده گلم تلاشتو...
تموم خاطرات خوبتو
به حرمت گذشته ها ببر
نمونده آبرو برای من
تو آبروی پاکتو بخر...
دلیل موندن تو بعد از این
فقط تو رو تباه می کنه
به من تو هم گلم وفا نکن
که قلبتو سیاه میکنه...!
تموم مونده های عمر من
عذاب حسرت گذشته هاس
نخواه ازت بخوام بگذری
خدا تو رو برای من نخواس
دل سیاه و سنگمو نبخش
نبین که داره درد میکشه
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,813
Posted: 28 Jul 2014 21:02
عـــذاب...!
نشستم توی این خونه
نه می گِریَم، نه می خندم
یه چیزی مثل اون روزاس؛
هنوز لج باز و یک دندَم!
نشستم رو به دیوارُ
به ساعت ناسزا میگم
توو آینه مثل اون روزام
ولی نه...! من یکی دیگَم
حالا هیچکی منو دیگه، مث قبلاً نمی بینه
عذاب روز و شب هایی که ترکم میکنی اینه!
نشستم بی صدا هر شب
نه بیدارم، نه می خوابم
تشنّج کرده احساسم
نه آرومم، نه بی تابم
با دیوارا هم آغوشم
واسه احساس همدردی
به عشق لحظه هایی که
به اونا تکیه می کردی
حالا هیچکی منو دیگه، مث قبلاً نمی بینه
عذاب روز و شب هایی که ترکم میکنی اینه
نشستم اشک می ریزم (یا: نشستم فال می گیرم)
لب فنجونُ می بوسم
وجودم تجزیه میشه
توی تنهایی می پوسم... .
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,814
Posted: 28 Jul 2014 21:02
عشق افسانه ای
منم مجنون لیلای دل تو
تویی لیلای خوابا و خیالم
تو تا باشی من آرومم کنارت
جهان، آوار شه، من بی خیالم
برا اثبات عشقم حاضرم که
همه کوهای دنیا رو بکنّم...
من آمادم برا تبعید بعدی
بخور این سیبُ، میرم تا جهنّم
میگن دوران عشقای حقیقی
گذشته، هیچکس مجنون نمیشه
میخوام ثابت کنم اینا دروغه!
هنوز این رسم دنیا، مثل پیشه
هنوزم حاضرم واسه رسیدن
به عشقت، بی خیال زندگی شم
میخوام اونقدر با دنیا بجنگم
که تقدیرم بشه تسلیم، پیشم
به هرچی قصّه تو دنیاست، سوگند
به قلب خسته و چشمای خیسم
خودم این عشقِ پاکُ می پرستم
خودم افسانمونو می نویسم...!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,815
Posted: 28 Jul 2014 21:03
فکرشم نکن!
فکرشم نکن که بی من باشی
تو رو قاب عکسمون کم داره
اسمی که توی شناسنامَم بود
حالا جاش روی در و دیواره!
بودنت توقع بی جا نیست
واسه مردی که همه رویاشی
تو برا من همه ی دنیایی
فکرشم نکن که بی من باشی
با تو هر روز گدایی بکنم
مثل یه مرفّه بی دردم!
بی تو حتّی به بهشتم برسم
دلمو می زنه، بر می گردم
حال و روز من دیوونه بده
حکم مرده ها رو دارم رسماً
ترس من از اینهمه دیوارُ
ترس دیوار اتاقا از من...!
بی تو با تصوّر نبودنت
همه خونه رو سرم آواره
شهر چشمام داره خالی میشه
اینهمه اشک، یه جور اخطاره!
فکرشم نکن که بی من باشی
تو رو قاب عکسمون کم داره
اسمی که توی شناسنامَم بود
حالا جاش روی در و دیواره!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,816
Posted: 28 Jul 2014 21:04
اعتراف
من مثل خیلی ها به خیلی ها
دل بستم و آخر بدی دیدم
امّا تموم اتّفاقاتو...
هربار، از چشم تو می دیدم
یک عمر، سیلی خوردم از دستت
با رنگ سرخش، ادّعا کردم
با اینکه تو واضح ردم کردی
امّا نشستم، هی دعا کردم
پاشیده از هم ارتش روحم
معنی نداره بیشتر «انکار»
حرکت نکرده مات تو میشم
دنیا! تو بردی بازیو انگار
اونقدر قحطی اتّفاق افتاد
که دیگه توو چشمام باغی نیست
کم کم به این باور رسیدم که...
هیچ اتّفاقی، اتّفاقی نیست!
خیلی بدی کردم به خیلی ها
باشه بَدَم، امّا تو چی دنیا...؟
بی شرط و بی منّت سرت تا تو
من اومدم، امّا تو چی دنیا...؟
من اومدم، امّا ندونسته...!
شاید همینم اشتباهم بود
حتماً تو میدونی ملاقاتت
تاوان یک ساعت گناهم بود
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,817
Posted: 28 Jul 2014 21:05
خیلی بده...!
چرا دور میشی؟ یه چیزی بگو!
داره سرد میشه نگاهای تو...
تو دور و بَرت چیزی جز آینه نیس
کجاس جای من پس توو دنیای تو؟
نخوردیم قهوه، بیا و ببین؛
که فنجون ها هم شدن عین ما!
چرا بی خیالم شدی؟ صبر کن!
مگه چی شده یک شبه بین ما؟
مگه چی شده؟ خب یه چیزی بگو!
دلیلی بده تا منم سرد شم...!
یا شاید داری زجر میدی مَنو
که توو سختیه این شبا «مرد» شم؟
نه دیگه! ببین؛ قاعده این نبود!
داری زجر میدی مَنو بی مرام!
اصَن راستی میدونی فردا کِیه؟
روز مَرده، چیزی خریدی برام؟!
دیگه طعنه هامم رو احساس تو
نمیزاره تاثیر؛ خیلی بده...!
من اینجا هنوز تشنه ی عشقتم
تو از من شدی سیر؛ خیلی بده!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,818
Posted: 28 Jul 2014 21:09
مثل تو...!
دیگه هرگز نمیزارم بفهمی
چه احساسی به چشمای تو دارم
وگرنه میری و مغرور میشی
یا بازم سنگ میندازی تو کارم
نمیخام بعد از این هروقت میری
وجودم رو یه دلشوره بگیره
دیگه تصمیم آخر رو گرفتی
برای با تو بون خیلی دیره!
منم میخام مث تو سرد باشم
اصن بدتر! میخام نامرد باشم!
مگه تو خانومی کردی تو حقّم
که حالا من برا تو «مرد» باشم؟
منم میخام با هر کی شد بخندم
میخام عاشق بشم؛ عیناً مث تو!
میبینی؟ بدجوری حالت گرفته
تو مثل من شدیّ و من مث تو
حالا حتما میفهمی دیره خیلی
ببین، دنیای فانی کینه توزه
جزای اشتباتو هر دو دیدیم
همیشه خشک و تر با هم میسوزه
پایان
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,819
Posted: 1 Aug 2014 13:17
ترانه سرا
آناهیتا بنی اسدی
..ترانه سرا..کاریکاتوریست...کارشناس ارشد علوم سیاسی...متولد آذر.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,820
Posted: 1 Aug 2014 13:18
زخم
دُرُس مثل یه لالایی تو گوشِ صبح و بیداری
صدای یک خروسِ بد توعمق این شبا جاری
دُرُس مثل حضور من، تو این خونه کنار تو
منه پاییریه بی رحم که سوزوندم بهارِ ِتو
هنوز داغم نمی فهمم تو رفتی و منم مُردم
هنوز داغی نمیفهمی تو این بازی منم بردم!
نشونِ موندن و عشقُ داریم گم می کنیم کم کم
مسیر رفتنُ رفتی!نمی ریم دیگه ما باهم
عجب طنز سیاهیه!سرم گیج و چشام تارِ
هنوز حیروون این قصه م ،مسکن دودِ سیگارِ
یه خنجر توی دست من ،توپشت کردی و من سردم!
تمام پشت من خونِ!چه دردیه! چکار کردم؟!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟