ارسالها: 14491
#1,881
Posted: 5 Aug 2014 16:04
منم میام
می سوزم از جوش تبم ، به من نگو حالم بــــده
تو شادی هات دلم ولی ، از عشقِ تو زنده شده
***
قربون اون مست نگات ، قربون اون ناز چشات
می بازم از رنگِ لبات ، دلم فدات دلم فدات
***
نگو می میرم بی وفا ، آتیش زدی تو خونه ام
بغضم گرفته ای خدا ، از این خبر دیونه ام
***
راستش بگو دردت کجا ، شهرت کجا ای ناخدام
دریایی بین ما شدی ، از قطره هام از گریه هام
***
غمگینم و به یادتم ، تو باورت نمی شــــــــــود
زندونی کردی قلبِ من ، دنبالِ تو دل می دود
***
بی تو نمی مونم دیگه ، همراهتم میرم سفر
تصمیم ِ آخرم همین ، من و ببر من و ببر
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,882
Posted: 5 Aug 2014 18:08
بی وداع
خسته نشسته سالها غمگــین
همچو قناری در قفس وا کرد
زندونی بوده تهمتش سنگین
با زورِ بازو لوله ها تا کـرد
***
شکسته بالم در مسیرِ بـــــاز
در رفت و سوزش به دلم می زد
بدون پر در آسمون پـــرواز
دور شد و با طعنه می خنـدد
***
با تو دلم غریبه شد انگـــار
آخه چرا بی پرده می گفتی
تا تو نباشی قلبِ من بیمــار
تو بی وداع از دلم در رفتی
***
به خاطرم لحظه شماری کن
دور بزن حریم تنهایــی
منتظرت هستم و یاری کن
تو چون نسیمِ موجِ دریایی
***
می ترسم از رعدِ دلت امــروز
محرم رازم سال ها بـــودی
خودم می دونم این دلم پـیروز
حدس می زنم شکستی ، نابودی
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,883
Posted: 5 Aug 2014 18:08
نمی خوامت
نمی خوامت برو دیگه ، چرا حرفم نمی فهمی
زبونم قاصر از گفتن ، شدی واسم تو بد طعمی
***
نمی خوامت دلت سنگِ ، برو دست از سرم بردار
با این هذیان هر روزت ، از این زارت شدم بیمار
***
با این فریادِ بی حاصل ، تعجّب می کنم هستی
چرا خسته نمی شی تو ، یه ضبطی تو دلت بستی
***
تو می سازی و می سوزی ، فقط حرفِ دلت حرفِ
ببین بازارِ الفاظت ، برام هر گز نمی صرفه
***
خدا رو می پرستی یا ، یه بت زیرِ قدم داری
نمازت خو نمایی هست ، تو می دونی گنه کاری
***
برو ازقلبِ من بیرون ، یه عبرت می شود رفتن
اشاره کرده ابرو هام ، دل و جونم بهت گفتن
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,884
Posted: 5 Aug 2014 18:09
بازارِ صحرا
تو این شهرِ پر از آشوب ، نمی مونم دلم تنگِ
برو از قلبِ من بیرون ، نمی خوامت دلت سنگِ
***
نه تو لیلا نه من مجنون ، همش در عشقِ درگیری
دلت درمون نشد انگار ، بگو از زندگی سیری
***
شبا می لرزی از سرما ، روزا سرگرمِ آوازت
تو اشکات غرق شد چشمام ، همش می جنگی با سازت
***
تو می سوزی ترو خشکم ، دلت آتش فشان گردید
چو اشکِ شمعِ شب خوابم ، مذابت بر تنم بارید
***
نه تسلیمم نه دلبسته ، شکستم اون غرور از شر
تو گوشم پنبه جا دادم ، از این فریادِ درد آور
***
تو دل این حسِ تنهایی ، برام آهسته می خونه
دلم بازار صحرا شد ، ولی قلبت پشیمونه
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,885
Posted: 5 Aug 2014 18:12
گل صحرایی
دلم می خواد از این دنیا ، بمیرم تا دلم پاکِ
بریدم خاطراتم رفت ، به زیرِ تله ی خاکِ
***
تک و تنها دلم بی تو ، تو گورستان شدم مهجور
کتابِ عشقِ دیروزم ، کفن پوشیده شد در گور
***
کنارِ صخره های سخت ، یه گل صحرایی روییده
او تنها سر پناهِ من ، به بی مهری دلت چیده
***
چرا ساییدی برگش رو ، چرا هرسم در آوردی
آخه من دورم از دنیات ، حسودت شد تو نامردی
***
اگه صد ساله عمرت شد ، شرابِ مرگ می نوشی
تو دریا آسمون هر جا ، لباسِ کوچ می پوشی
***
ببین یک ذره خندیدن ، یه عبرت واسه دیدارت
اگر دیر اومدی بازم ، همین دل میشه غمخوارت
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,886
Posted: 5 Aug 2014 18:13
دردِ تریاک
بکش اون دودِ تریاکت ، بمیر از دستِ تنهایی
تو شهر و کوچه و بازار ، بمون از چهره پیدایی
***
چراغِ خونه خاموشِ ، بیا دست از سرش بردار
یه شمعی واسه خندیدن ، به دستِ مادرت بسپار
***
تو خود خواهی تو بدبینی ، تو بد قولی تو بی دینی
چه بی رحمی ازاین کارت ، زغال و لوله می چینی
***
خودت خسته دلت مرده ،و خویشان زنده پندارند
همش غمخوارن از دنیات ، ازاین بودن چقد زارند
***
پدر می لرزه از سرما ، و مادر جون خطر کرده
دلش در فکر بدبختی ، به کویت چون سفر کرده
***
برادر لحظه ی شادی ، فراموش کرده انگاری
نمی خواد نام تو باشد ، به روی قاب دیواری
***
چشای خواهرت اشکِ ، از اون روزی که تو رفتی
سیاده کردی دل نازش ، به دودِ روغن و نفتی
***
همه دورند از این ماتم ، از این نام و نشونِ زشت
فنا کردی یه دنیا عشق ، به ویرانی کشیدی خشت
***
نه همسر داری از دنیا ، نه فرزندی نه دلبندی
تو معتادی تو فریادی ، شدی در زندگی دردی
***
بخند از سرنوشتت باز ، تو گور لوله تریاکت
کدوم نشعه تو رو بوسید ، بخند از زیور چاکت
***
اراده کن بیا تو دل ، و صبر آویزه ی گوشت
تمنا می کنم برگرد ، همین فرصت در آغوشت
***
اگه موندی گدایی رو ، مسیرت مرگ و بیماری
بکن جامه ی مردی رو ، بپوش اون ذلّت و خواری
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,887
Posted: 5 Aug 2014 18:14
غریب
غریبم من تو شهرِ تو ، چرا حرفای تو تنـــدِ
رسوبِ خاطراتِ تو ، هنوز رو قلبِ من مونده
***
نمی خوام با تو برگردم ، دلم شورمی زنه انگار
خیانت در لبای تو ، نشونی می دهد هر بار
***
از اون دریای آزارت ، هنوزم دلم پر خونه
نمی گردم تو آغوشت ، نمیشه برو دیوونه
***
قسم خوردم به آیینم ، به شب بیداری و سوزم
نمی بینم تو را هر گز ، اگه دیدم سیه روزم
***
برو آتیش زدی خرمن ، دیگه عزّت نمی مونه
تو صندوقِ دلت پر کن ، از این حرفا فراوونه
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,888
Posted: 5 Aug 2014 18:15
نرو امشب
کنار من بمون امشب ، دلم بی تو پریشــونِ
یه لحظه پیشِ قلبم باش ، نرو از غصّه داغونِ
***
همش فریادِ بدبختی ، همش بیداد، همش غمگـین
همش در فکر فردایم ، یه دردی واسه من سنگین
***
دلم شور می زنه امّا ، نمای خونه می ریــزه
فنا می شی ولی بازم ، به یادت دل سحر خیزه
***
مسیر بی هدف رفتی ، نشستی مرزِ خود خواهی
پشیمونی از این دوری ، اسیرِ مرگ و گمراهی
***
چرا طبل لبم امروز ، صداش آهسته می خونــه
سه تا بخیه براش کم هست ، تو دل زخمش فراوونه
***
تو دریایت دلم غرقِ ، نمی خوام زنده می مونم
بدونِ تو دلم تنگِ ، تو موجت مست و داغونـم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,889
Posted: 5 Aug 2014 18:16
صدای رود
مثل دیوونه حکایت می کنـی
از جدایی هات شکایت می کنی
با غریبه فاش کردی غصّه هات
از دلِ زخمت حمایت می کنی
***
می دونم عذاب وجدان می گیری
می دونم تو قاب عکست اسیری
آخه این همون صدای آشناست
غرق اشک سیل چشمات می میری
***
هر چه می پرسم دلت سنگِ هنوز
تو خوشی هام با حسودی هات نسوز
آخه من فرزند پاک این دیار
پارگی های دلم بی غم بدوز
***
می دونم گم گشتی در جام شراب
می دونم دریای عشقت چون سراب
وعده هات آژیر بی وفایی زد
بسه دیگه روی محرابم نخواب
***
من شنیدم مهربون صدای رود
سوختم با آه عشقت خیلی زود
همه جا پوشیده شد خاکسترم
تار شد روح و روانم کس نبود
***
می دونم تنهایی حق عاشقان
می دونم وفا نبود در این جهان
با صداقت کاشتم باغِ صفا
غم ، خیانت، چیده ام از دلبران
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,890
Posted: 5 Aug 2014 18:16
برو آهسته می میری
تورفتی دیگه از شهرم ، شب و روزم پریشونم
هوای خونه دلگیره ، تو این خونه نمی مونم
***
یه صحنه تو دلم مونده ، یه عکست روی دیوارِ
شبا اصلا نمی خوابم ، دلم تا سحر بیدارِ
***
خودت گفتی پشیمونم ، خوشی بی تو سفر کرده
سعادت دور شد انگار، به قلبم بر نمی گرده
***
بمون در غصه تنهایی ، با این اشکای بارونی
تگرگ از مشکلت بارید ، خطر پشتت نمی دونی؟
***
بگو جونم دلت تنگِ، غرورت مست و بی رنگِ
اسیرم شد کلام تو ، نمی دونم دلت سنگِ
***
برو آهسته می میری ، تو این سیلابِ دلگیری
منم گفتم وفا دارم ، خودت از زندگی سیری
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟