ارسالها: 14491
#191
Posted: 14 Jan 2014 06:03
دایره
یه مدت می شه حرفا کینه دارن
همین حرفا بهم تاثیر کرده
یه کم غیر طبیعی جلوه می ده
یه چیزی این وسط تغییر کرده !!!
خیابونا همه ش بن بست می شن
تو این بیراهه ها هر روز گیرم
یه مدت سایه یی با خیز حمله
همیشه پشتمه هر جا که می رم !
تو این شهری که قلبا لکه دارن
باید شهرو پس از بارون ببینم
برای کم خسارت دیدن انگار
باید از دایره بیرون بشینم
یه مدت پله بودن عادتم شد
تنم از رد کفش شهر پر بود
از این دردا سرم هی گیج می زد
تو ذهنم دغدغه شکل تومور بود
رفاقت با هزاری ها بهم خورد
برای تکیه دادن جراتم نیست
می گن هرکی یه نرخی داره ، خوبه
ولی اینقدر پائین قیمتم نیست
تو این شهری که قلبا لکه دارن
باید شهرو پس از بارون ببینم
برای کم خسارت دیدن انگار
باید از دایره بیرون بشینم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#192
Posted: 14 Jan 2014 06:11
یقین
می گن مردی تو رویاته
می گن نبضت تو دستاشه
می گن دنیاشو می سازی
می گن دنیاتو می پاشه
شنیدم حرمت دستاش
برات آرامش محضه
یکی که کل دنیاشم
به احساست نمی ارزه
یکی که بهتر از من نیست
ولی تو چشم تو مرده
آخه شبهای بارونی
خیابونارو می گرده
نگا کن خونه غمگینه
نگا کن رنگ کابوسم
تو عکسامونو سوزوندی
منم عکساتو می بوسم
همین جا گیج و درگیرم
که تو از گریه لبریزی
ستون خاطراتم رو
داری از پایه می ریزی
دارم می پاشم از هق هق
پر از دلتنگی محضم
به هر مردی که می بینی
یقین دارم که می ارزم
نگا کن خونه غمگینه
نگا کن رنگ کابوسم
تو عکسامونو سوزوندی
منم عکساتو می بوسم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#193
Posted: 14 Jan 2014 06:13
من از این درد ...
من این زخمی که دارم ، انتخابه
همین دردی که با من بد نبوده
من از این درد ، شاید درد دارم !
ولی هرگز ، زیاد از حد ، نبوده !!!
یه شکلی مثل تن پوشم گرفته
یه چیزی ، حس خوبی ، بی نظیره
من از این درد شاعر می شم انگار
یه زخمی سرمه ای ، غمگین ، تیره
نمی فهمم زبون زخم هامو
ولی شاید به رپ نزدیک باشه
یه کم شاید به حال کارگرها
یه کم باید به چپ نزدیک باشه !
من از خوابی که رویا داره ، دورم
همیشه خوابی از یک جنگ دیدم
و یا کابوسه بعد از بوسه ... با زن
فرار از دست یک سرهن گ دیدم
همین دردی که باعث می شه لمسش
یه کاری می کنه پیشش بمونم
یه کاری می کنه غمگین تر شم
منم " صد سال تنهایی " بخونم !
فرار از دست یک سرهن گ ... بن بست
یه کابوسه یه رویا ؟؟ بی جوابه
نمی شه از هوای حال من گفت
نمی شه گفت جبره ... انتخابه
***
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#194
Posted: 14 Jan 2014 06:14
بازی
بازیه ، چیزی به نام عشق نیست
بازیه ، وقتی یه جا باید شکست
بین ما کی حس بردن رو چشید ؟
اونکه بیرون از همین بازی نشست
وارث یک اشتباه کهنه ایم
ما شبیهیمو همین درد آوره
تو دروغه حستو باور نکن
اینکه میگه عشق ما زیباتره
باورش کن میشه ما هم بشکنیم
میشه با رفتن بترسونی منو
( من کی هستم که نسوزم از غمت ؟
تو کی هستی که نسوزونی منو؟ )
بازیه ، ساعت به ساعت دلهره
بازیه ، نزدیکه حال بین ما
بازیه ، تا وارد بازی بشیم
مشترک دیدن فال بین ما
مثل مرداد شروع این دروغ
داغ و تن سوزه شبیه حادثه
می کشه هرچی نفس دادیبهش
بعد چند ماهی که بهمن می رسه
باورش کن میشه ما هم بشکنیم
میشه با رفتن بترسونی منو
(من کی هستم که نسوزم از غمت ؟
تو کی هستی که نسوزونی منو؟ )"
****
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#195
Posted: 14 Jan 2014 06:16
لیوان و انگشتر ...
ببین چیزی نبوده ، چیزی ام نیست
همیشه می شه از اول شروع کرد
ببین من این غرورو سر بریدم
تو هم از راه این تصمیم ... برگرد
نباید سمت تو لیوان و ... اما
تو هم انگشترت رو پرت کردی
آخه لیوان و انگشتر یکی نیست !
تو بی شک با من و دنیام ... سردی !
فقط یک قهوه با ما مشترک بود
تو لیوانی که سمتت اشتبا کرد
ولی انگشتری که بال دادیش
تمام زندگی مو جا به جا کرد
غرورم خوبه ، وقتی جاش باشه
نباید سمت دیدت رو بگیره
درستش اینه وقتی عشق لرزید
از اون خونه ، همیشه مرد می ره !!!
یه شب رو از اتاقت دور باشم
تمام حس من ، دلتنگ می شه
شب من پشت هم سیگار ، سیگار
شب تو گریه و آهنگ می شه
ببین چیزی نبوده ، چیزی ام نیست
همیشه می شه از اول شروع کرد
درستش اینه ، من از خونه می رم
تو هم تا صبح ، سمت عشق ... برگرد !
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#196
Posted: 14 Jan 2014 06:17
یه مردادی
جهانم پر از دلهره س ، مبهمه
همه ش قرص و سیگار و شعر و دروغ !
همه ش سایه هایی پر از دشمنی
خود خستگی ، تو نگاه فروغ ...
جهانم پر از واژه ها ، جمله ها
پر از اغتشاشه پر از انقلاب
پر از شصت و هشتی ترین بهمنه
چراهای ممتد ولی بی جواب !!!
فقط رپ ، فقط مستند ، اعتراض
جهانم پر از من شده ، من فقط
رهایی از این دلهره ... ممکنه
یه مردادی از جنس من ، زن فقط !
یه زن که جهانم رو آروم کنه
تو آغوشم عاشق ، کنارم قوی
به شب های من رنگ سرخی بده
شبیه ترانه ، غزل ، منزوی
به رگ های من ریشه پیدا کنه
به این مرد غمگین تکراری و ...
یه زن که به دریای من دل بده
یه تبریزی ، سرده ، قاجاری و ...
یه کم خوبه حال جهانم ... ببین
یه زن توی دنیای من اومده
یه زن شال خاکستری رو سرش
گمونم به دریای من دل زده
نیازم به حسش رو حس می کنم
تو این لحظه ها غرق آرامشم
یه مردادی از جنس من ... ممکنه
دارم زندگی رو نفس می کشم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#197
Posted: 14 Jan 2014 06:18
به آذربایجان پیرم که ستونش لرزید
تو یک لحظه خونه تشنج گرفت
زمین پاشو از زیر پاشون کشید
سه دختر ، یه مادر ، دو دست نجات
ز ز زلزله بی خبر سر رسید
تو دستش دو دختر فقط جا شد و ...
یکی شون تو این حادثه ... تلخه نه ؟؟؟
که مادر به فردا فقط دلخوشه
مگه عمرشون می رسه ؟ ... تلخه نه ؟؟؟
تو آوار سیمان و سرما و سنگ
سیاهی صدای سکوتو شکست
همین نقشه که خون تو هر صفحه شه
به سوگ سر پیرش اینجا نشست
و مادر به تقدیر این لحظه باخت
به تعین و تکلیف این زندگی
یه لحظه ... خدا گرد و خاکی رسید
بیا ... دخترت ، سومین زندگی !!!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#198
Posted: 14 Jan 2014 06:20
دادا
من و تو از هوایی سرد و عاصی
من و تو شهرمون غمگینه دادا !
من تو ماله یک تاریخ پیریم
که روی دوشمون سنگینه دادا
من و تو دردو روزی چند پاکت
تو کافه روبروی هم کشیدیم !
من و تو پول چائیمونو دادن
پسر... ما کم از این روزا ندیدیم
تو راهت از کجا تا درد وا شد ؟
من و تو شکلی از یک مرد هستیم
درسته سخته ، اما قصه اینه
رفیقم ... ما رفیق درد هستیم !!!
تو از متن یه فریادی که شاید
تو گوشم مثل یک آهنگ زنده س
همیشه پای یک دشمن میونه
همیشه نبض ما با جنگ زنده س
همیشه " زخم دارم " حرف ما بود
همیشه " زخم تقدیره " شنیدیم
به هر در می زدیم دیوار می شد
تمام جاده رو بن بست دیدیم
من و تو از همه حرفا گذشته
کجای قصه با ما خوب بوده ؟
همیشه جزئی از ما ، جزئی از شهر
تو بطن زندگی آشوب بوده
من و تو از همین دردا رفیقیم
رفیقیم وهمین غمگینه دادا !!!
من و تو چند قرنی اضطرابو
کشیدیم و چقدر سنگینه دادا ...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#199
Posted: 14 Jan 2014 06:21
من هنوزم ...
من پر از هر روزهای بی توام
پرم از غربت ، تلاطم ، حادثه
پرم از بن بست ، گریه ، شاملو
پرم از حسی که از تو می رسه
من هنوزم از هیاهو دلخورم
من هنوزم با تو خلوت می کنم
من هنوزم کارهای خونه رو
تو نبودت ، با تو قسمت می کنم !
کی قراره رفتنت تقویم شه ؟
از تو تاریخی نمی دونم هنوز
گفتی رفتن شعره ... پس جنجال کن
گفتی اما من نمی تونم هنوز
من هنوزم باورم ما بودنه
من هنوزم از خیالت پر شدم
من پر از دیروز های باتو و ...
من پر از امروز های بیخودم
تو نگاهت حسی از ایثار نیست
کی قراره پیش من تکرار شی ؟
من فقط یک سقف می تونم بشم
کی قراره پشت من دیوار شی ؟
کی قراره رفتنت تقویم شه ؟
از تو تاریخی نمی دونم هنوز
گفتی رفتن شعره ... پس جنجال کن
گفتی اما من نمی تونم هنوز
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#200
Posted: 14 Jan 2014 06:22
ترانه
ترانه ، دخترت ، عین خودت شد
شبیه تو ، همه ش درگیره با من
خودش می بره و می دوزه ، اصلا
یه روزی قفله و زنجیره با من
یه جایی از خودت اینجای قصه س
یه قصه از خودت هرجای خونه
تو رفتی ، من ، ترانه ، دختر ما
به جای تو شده دنیای خونه !!!
تو رفتی ... من تولد هاشو دیدم
بدونه مادرش ، غمگینه هر بار
فقط همسایه دعوت کرده بودم
ببینن دخترم رو روی دیوار
ببین حسی که من دارم غلط نیست
تمام زندگی این عاشقانه س
تو مث مادر این واژه هایی
منم باباشم ، اسم این ... ترانه س
ترانه ، دخترت ، بد خلقه گاهی
تو هر بیتش منو آزار می ده
تو حسی با خودت هس که نباشی
ترانه م حس یک تکرار می ده"
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟