ارسالها: 14491
#2,061
Posted: 4 Sep 2014 10:07
انتقام
هِی نامه میدی پُشتِ نامه!زنگ روو زنگ!
هِی پِیکو پیغامو پیامک میفرستی!!!
انگار یادت رفته روزیو که روو من
چشمای نفرینیتُ بی رحمانه بستی
اصلن نفهمیدی که از چشمای خَستَم
چِک چِک, همیشه یه غرورِ خیس می ریخت
روزی که عهدِ عشقو با خون می نوشتی
شاید که خونِت از رَگِ اِبلیس می ریخت
من کم شدم از من,تو از من جون گرفتی
این جونتو باید یه روزی پس بگیرم
باید غرورُ توو تنم جاری کنم باز
حتی اگه با انتقام از تو,بمیرم
باید تقاصِ رفتنِ تو مرگ باشه
من توو نبودت لحظه ای صد بار مُردم
هر روز با قاشق,نه...با قلبم دو لُپی
غمبادِ روزِ رفتنت رو سیر خوردم
سیگار روو سیگار,گریه رویِ گونَم
سیگار, تازه اولِ این ماجرا بود
هِی قرصو تیغو خودکُشی,هِی مرگِ سوری
بیچاره عزرائیل ,هر روز اینوَرا بود
ساعت نداری که ببینی لحظه هامو؟
باید چُروک دورِ چشمامو ببینی
چشمام حکم قتلتو تایید کردن
باید برای سنگِ قبرت گُل بچینی
هِی نامه میدی پشتِ نامه؟!زنگ روو زنگ!؟؟؟
هِی پِیکو پیغامو پیامک میفرستی!!!؟؟؟
انگار یادت رفته روزیو که روو من
چشمای نفرینیتُ بی رحمانه بستی
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,062
Posted: 4 Sep 2014 10:11
بودن یا نبودن
پرواز بی بالو برامون حکم کردن
تو این زمینی که شبیهِ یه قفس بود
با حسرتِ هم آسمون,هم بالِ پرواز
حتی هوا هشدارِ تنگیه نفس بود
هر ثانیه اخطارِ بودن یا نبودن
هَملت فقط این لحظه ها رو درک کرده
جنسیت اینجا حرفِ اول رو نمی زد
هرکس که با دنیا بسازه شیر مرده
بازی نمی کردیم اما مثلِ شطرنج
توو حرکتایِ زندگی مبهوت و ماتیم
دنیا برو ما ترس از چیزی نداریم
حتی جهنم هم بری ما پا به پاتیم
آدم شبیهِ یه عروسک کُهنه میشه
وقتی توو دستِ کودکِ دنیا بیفته
اصلا مقصر آدمه.نه سیب!حوا؟؟؟
اصلا تمومِ ماجراها حرفِ مفته
باید بسوزیمو بسازیمو ببینیم
اینجا تولد ,اولِ اجبارِ مرگه
مثلِ شکوفه که یه روزی سبز میشه
بعدش ,خزونِ سردو فصلِ قتلِ برگه
با این شرایط, رو زمین, بی بال, پرواز?!!!
حتی هوا هشدارِ تنگیه نفس بود
پرواز بی بالو برامون حکم کردن
تو این زمینی که شبیهِ یه قفس بود
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,063
Posted: 4 Sep 2014 10:12
غریبانه
جایی شنیدم قویِ زیبایی که دل میده
عُمرش همون جایی که دل داده تموم میشه
اما برای من که دل بستم به تهرانم
برعکسه عمرم توی این غربت حروم میشه
این دوریِ مُزمِن یه جبره,سخت درگیرم
انگار دنیا با من از نزدیک میجنگه
من آسمونِ دودیِ تهرانو کم دارم
کی گفته هر جا آسمون باشه همین رنگه؟
غربت ینَی زاینده رودی که نمی خوامش
من سدِ لتیانم رو با دلشوره گُم کردم
هجرت یَنی غمگین ترین اجبارِ امروزم
ای کاش یک روز از سر اجبار برگردم
تهران فدایِ اون پُلِ گیشات, پیداااا بود.
اینجا سی و سه تا پُل از گُم گُمتَرَم کرده!
دلتنگِ اون میلادِ پا برجاتَم ای تهران.
اینجا یه بُرجش بَس که میلرزه وَرَم کرده.
کُلِ جهان توو حَسرتِ تهرانِ من می سوخت
نصف جهان این حسرتو, تقدیرِ ثابت کرد
سوغاتیِ شیرینِش ,اون گَزهای پُر پسته
من رو اسیرِ دردِ بدخیمِ دیابِت کرد.
غربت شبیهِ جاده ها تا مَرزِ تهران شد
با چشم تَر شب تا سحر کابوس می بارم
توو این دیارِ تَب زده با شمع اشکم ریخت
اینجا کنارِ شمع و غم یک گور کم دارم
جایی شنیدم قوی زیبایی که دل میده
عمرش همون جایی که دل داده تموم میشه
اما برای من که دل بستم به تهرانم
برعکسه عمرم توی این غربت حروم میشه
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,064
Posted: 4 Sep 2014 10:13
آدمک برفی
بیست و هفت سال رفتو میبینم
تپش لحظه ها چه بی رحمن
این چروکایِ چشم قبل از من
حالِ برگِ خزونو می فهمن
من نفهمیدمو بهارم رفت
اومدم تَه تَهایِ تابستون
جبرِ پاییزِ زرد نزدیکِ
چشمِ من خوو گرفته با بارون
زن دِی هستمو بهارم دِی
ای خدا من بهارمَم سرده!!!
مردِ روزایِ گَرمو رویاییم
بین تزریقو دود یَخ کرده
من هنوزم به عشق محتاجم
غیرِ دلشوره وصف حالم نیست
عشقِ بکری که بچه ها دارن
وای در شان سنو سالم نیست
حالا من بینِ حسرتِ عشقو
خاطراتِ سکوتو بی حرفی
با چروکام یه شال می بافم
واسه اون مَردِ آدمک برفی
بیست و هفت سال رفتو میبینم
تپش لحظه ها چه بی رحمن
این چروکایِ چشم قبل از من
حالِ برگِ خزونو می فهمن
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,065
Posted: 4 Sep 2014 10:15
از هیچ تا پوچ
اسیرِ کشتیِ نوحم به جرمِ نا خَلفی
نمازِ ترس نخوندم از این همه طوفان
منو به بسترِ مرگم بخون خدای سکوت
نمونده توی وجودم یه ذره هم ایمان
گلویِ خشکِ جوونیم به مرگ محتاجه
توو این زمونه که از عشقو عاشقی پیریم
توو این زمونه که تویِ شراب تازه شدیم
همش کنار دوا و مواد میمیریم
دلم برای عروسک ,تفنگو لی لیو توپ
دلم برای تمومه گذشته ها تنگه
قدیم خاطره ی انتظار هم خوش بود
الان کنار همه,انتظارها جنگه!
غذایِ گشنگیِ من یه لقمه از دردو
یه لقمه دردِ همه باز سیرِ سیرم کرد
غمِ خودم به جنونِ دلم نمی ارزید
غمِ جهان به جنونِ دلم اسیرم کرد
اسیرِ کشتیِ نوحم به جرمِ نا خلفی
نمازِ ترس نخوندم از این همه طوفان
منو به بستر مرگم بخون خدای سکوت
نمونده توی وجودم یه ذره هم ایمان
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,066
Posted: 4 Sep 2014 10:16
خنده ی تلخ
لبم از فرطِ بغض می خندید
چشمم از بودنِ تو ترسیده
همه ی کائنات فهمیدن
که چشام اون خیانتو دیده
اولش گفتم این فقط خوابِ
جای سیلیم هنوز رو گونَم هست
تو ندیدی چه تلخ خندیدم
وقتی نیستم یکی تو خونَم هست!!!؟
سایه ی بودنت چه سنگینه!
از همون لحظه ای که فهمیدم
تو با حرفات منو یه بُت کردی
من با چشمام یه بت شکن دیدم
منو یک اعتقادِ غرقِ فریب
تو و یک عالمه دروغِ بزرگ
تو به چوپانِ قصه ها رفتی
من به شنگول, تویِ باورِ گرگ
خسته ام از تمومه آغوشِت
گرمه اما به قطب نزدیکه
تهِ این عشقِ به ظاهر روشن
مثِ اعماق گور تاریکه
لبم از فرط بغض می خندید
چشمم از بودنِ تو ترسیده
همه ی کائنات فهمیدن
که چشام اون خیانتو دیده
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,067
Posted: 4 Sep 2014 10:18
سکوت تن
گُلِ قاصدک فوت کردم که باز
بتونم به یادت هوایی بشم
تنم از تبِ بی تویی گُر گرفت
یکم مونده تا استوایی بشم
تو رفتی ولی گونه هام قرمزن
هنوزَم با سیلی دَغَل می کنم
امان از شبایی که با فکرِ تو
بجات بالشِ پَر بغل می کنم
هنوز عطرِ خوبت روی بالشه
نمیشه نبودت رو باور کنم
باید با سکوت تنم شب به شب
سرودِ نبودت رو از بَر کنم
دیگه بیکسی رو دلم حَک شده
دلم زخمیه زیرِ تیغِ جنون
اگه این غرورِ کزایی نبود
از اول بهت گفته بودم بمون
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,068
Posted: 4 Sep 2014 10:19
یک امتحان سرد
باید جدا میکردم اونجا تو شبای سرد
حس(ه) یه مرد(ه) عاشقو از این همه نا مرد
اونجا که ها های دهن گرمای دستم بود
بی حس(ه) گرمی از وجود(ه) عاشقی هم درد!!!
پس من چرا دنبال(ه) دستی آشنا بودم؟
اینجا زمینه, تو خیالم من کجا بودم؟!
اینجا زمینه,مردمش بد جور نامردن
چون ساکتم کردن به فکر(ه) هم صدا بودم
باد(ه) زمستونی که دائم من رو چک میزد
با بیکسی قلبو وجودم رو کتک میزد
عادت شد,اما این خدای من چرا اونجا
این بنده ی یخ بستشو باید محک میزد؟
چشمامو بستم تکیه کردم توی آغوشی
گرمم شدو سرما رو بردم تا فراموشی
چشمامو بستم ,باز کردم, پر شدم از یخ
خورشید(ه) من رفتو تنم سر زد به خاموشی
باید جدا میکردم اونجا تو شبای سرد
حس یه مرد عاشقو از این همه نامرد
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,069
Posted: 4 Sep 2014 10:20
رویای سبز
بیا با مداد(ه) سیاه چشام
دوتا چشمای سبزتو تیره کن
میگن ذات چش رنگیا بد شده
یکم دوری از دشمن(ه)خیره کن
میدونم دلت پاک(ه) مثل(ه)نگات
تو با هر نفس جونمو میخری
اصن لنز مشکی بذار جون(ه) من
تو با اون نگات بد جوری دلبری!
مث (ه)جاده ی سبز راه شمال
نگات خون(ه) جنگل توی رگ داره
میگن توی جنگل پر از گرگ(ه) باز
چرا چشمای تو فقط سگ داره؟
دو تا حبه انگور سبز درشت!!!
شرابش نکردم ولی مستتم
تلو میخورم کنترل میکنم
آخه مستمو موم(ه)توو دستتم
برام افتخاره که از من سری
ولی غیر(ه) من دل به هیچکی نده
تو رو تا به اوجی رسوندم که بعد
بیفتی برای دوتامون بده
بیا با مداد(ه) سیاه چشام
دوتا چشمای سبزتو تیره کن
میگن ذات چش رنگیا بد شده
یکم دوری از دشمن(ه)خیره کن
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,070
Posted: 4 Sep 2014 10:20
یه روز از غصه میمیری
بهم گفتن داری میری از این دنیای وارونه
زمین جای قشنگی نیست کسی اینجا نمیمونه
بهم گفتن ولی زوده هنوز چند وقتی اینجایی
کنارت دردو دارو هست ننال از فرت تنهایی
دو بینی حال(ه )چشمام(ه )نمیتونم دو رو باشم
تو دنیای دو.دو تایی بدون(ه )چاره بینا شم
بجای عشق توو قلبم,تنم بی حس و گز گز شد
سرود عشق بعد از این برام یک خط قرمز شد
هنوزم عاشق بچم که پای تاتیاش باشم
چه سخته باور اینکه نمیتونم دیگه پاشم
دواهام قیمت خونه که ریشه م رو بسوزونه
تا آخر ریشه ی سستم بفهمه که چه بی جونه
بهم گفتن جوونی؟باش!دیگه از این به بعد پیری
موهات رنگ شب(ه) تار(ه) ولی از غصه میمیری
بهم گفتن داری میری از این دنیای وارونه
زمین جای قشنگی نیست کسی اینجا نمیمونه
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟