ارسالها: 14491
#2,311
Posted: 23 Dec 2014 11:03
روح سرد
چقد سردم کنار تو ولی حالت رو می فهمَم
نگورفتم بدون تو چه بی اندازه بی رحمَم
من و سنگینی دردی که امروزم رو بد کرده
همون دردی که بی رحمِ تموم راه و سَد کرده
برو خوبم که مجبورم دلم طاقت نمیاره
با این فکرای سردرگم با این حالی که بیماره
چه احساسی تو چشماته که اشکاشو رَوون کرده
چشای خوب و پاکی که دلم رو غرق خون کرده
نگاهت میکنم اما نگاهم سردِاحساسش
وجودتو وجودم بودکه پرپر شد گل یاسِش
نمیدونی چقد سخته کنارش مثل کوه باشی
درونت مثل آتیشی که باید ساده تنهاشی
اگه میگم که ترکم کن اگه باتونمی مونم
خودم داغونِ داغونم نگو چیزی نمیدونم
چه دردی تو تنم دارم همینجا آخر خطِ
دارم مرگم رو می بینم چه دل کندن ازت سختِ
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,312
Posted: 23 Dec 2014 11:04
حس آشنا
چه حالی دارم این روزا مث پروازی از مردن
سکوت قلب خاموشم صدای درد افسردن
دارم جون میکنم اینجا ،دلم سنگین و سرده
یه حس لعنتی بازم چشام و ساده تر کرده
نه میتونم بگم رد شو نه میشه آشنا باشم
دلم در گیر تشویش،خدایا ساده تنها شم
چه حسی داره این احساس چه شیرین و چه بی رحم
کسی این درد شیرین و به جزعاشق نمیفهم
خدایا سخته این غربت تو این تنهایی و حسرت
دلم جنگید ولی آخر شدم تسلیم این ظلمت
چه دنیایی دلم داره همون وقتی که میباره
همون وقتی که اشکاشو توقاب زندگی داره
منم اینجا که جاموندم میون رفتن و موندن
همون حسی رو کم دارم که چشمای تورو خوندن
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,313
Posted: 23 Dec 2014 11:05
دیگه عاشق
میخوام این عشق و بریزم لب دریا سوی راهِش
دیگه عاشق نمیمونم یه ستاره جون پناهش
حتا از ستاره عشق،دیگه چیزنمی چینم
آره دیگه بسه مردن،چش براهش نمی شینم
تو برو سفر عزیزم!! این که دل تنگی نداره
دل من که عاشقت نیس،نه دیگه کم نمیاره
دلی رو که داده بودم میبینی که پس میگیرم
آخه ارزشی نداره واسه کی برم بمیرم ؟؟!!!
حالا توبرو جهنم،عاشقی دیگه تموم شد
فقط این دل شکسته م ساده پای تو حروم شد
اشک دلتنگی
روی دیوار این خونه ، یکی رو ،روبه روم دارم
یکی که خوب میفهمه تموم شب رو بیدارم
همون اشکای تکراری که میشینه روی گونه
همون حرفای بی رحمی که میپیچه توی خونه
تو رفتی تا دلم اینجا میون مرگ پیدا شه
میون اوج دلتنگی، دلم شیدای شیدا شه
روی گل دسته ی خاکت ، گِله هاموجامیزارم
باورت بشه یه وقتی ،آره من تمومه کارم
وقتی تو نباشی اینجا ،قافیه جایی نداره
آسمون آبی من گریه هاشو کم میاره
سهم من از این جدایی،گریه های بی بهونه اس
بی وفایی زمونه ، قصه های عاشقونه اس
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,314
Posted: 23 Dec 2014 11:07
چه زیبایی گل نازم
صدای نبض دستامه شکوه لحظه ی دیدار
برای از تو گفتن ها میون بازی گیتار
نت موسیقی آهنگ : صدای هق هق بارون
صدای گم شدن در عشق، میون صفحه ی کارون
چه زیبایی گل نازم ،
شبای آشنایی رو که من با گریه دمسازم
بیا خوبم که من بی تو ،میون مرگ و احساسم
تموم زندگی رو من، فقط با عشق میسازم
میون صفحه ی این شعر،دلی از عشق میخونه
دلی که ساده و خسته اس،دیگه تنها نمیمونه
حالادستاش پر شبنم، پر از عطر گل پونه
برای قصه ی این عشق ، داره لالایی میخونه
پایان
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 24568
#2,315
Posted: 1 Aug 2015 20:25
علیرضا آذر
بیوگرافی علیرضا آذر از زبان خودش :
متولد اواخر دهه پنجاه و زاییده تهران دراندشت و شاعر کشم همانجا عاشقی کردم و عاشقانه نوشته ام هر چقدر شهر بزرگ تر شد برای من و خانواده ام جای کمتری داشت و حال حاشیه نشینم ،ولی در تهران زندگی میکنم هنوز . نفس هایم همانجا فرو میروند حتی اگر جای دیگری زیست کنم.
علیرضا آذر شاعر و خواننده از کودکی علاقه به شعر داشته و به گفته خودش در حاشیه کتابهایش پر از دلنوشته ها بوده و مشوق او مادر و پدر و معلم هایش بودند البته پدرش از شعر خوشش نمی آمد! یادش نمی رود که در شروع دوستانی داشته که او را مسخره می کردند.
علیرضا آذر متاهل است و در یکشنبه ۱۳ آبان ۱۳۵۸ به دنیا آمد و دانش آموخته دانشگاه تهران فارغ التحصیل از دبیرستان البرز .
علیرضا آذر شاعرانی چون حسین منزوی، حافظ، سعدی، صائب، فروغ فرخزاد، حسن حسینی،سلمان هراتی و قیصر را دوست دارد و به گفته خودش الگوی خاصی ندارد و بیشتر تحت تاثیر طیف دهه هفتاد کرج است و سبک
مورد علاقه او مثنوی ، غزل، سپید، چارپاره است.
علاقه اصلی او به شعر است اما چون کتاب و نوشته ها در این زمانه کمتر دیده میشود او به دکلمه روی آورد و توانست در این کار موفق شود.
در سال ۸۹ در زمینه ترانه گام برداشت و تراک های معروف مثل تیتراژ پایانی سریال ستایش را سرود.
وصیه علیرضا آذر به شاعران : "مطالعه تنها خواندن نیست ، ببینید اضافه کردن اطلاعات به مغز به هر نحوی مطالعه است ،دیدن فیلم،خواندن روزنامه،جوک شنیدن،موسیقی و حتی تماشای یک دعوای خیابانی ،مطالعه است . من فقط میگویم چشم ها را باز تر کنند ،این دنیا به چشم های باز احتیاج دارد.
برنامه علیرضا اذر در آینده فقط شعر و شاعری و عاشقی است .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#2,316
Posted: 1 Aug 2015 20:26
گریز ...
چرا با من نمیمونی چراغ خونه ی تارم
منی که واسه رویاهات یه عالم آرزو دارم
چرا با من نمیمونی چی از چشمات کم میشه
نگاه کن حال داغونم نباشی بدترم میشه
چرا با من نمیمونی منی که خورد و خاکستر
نشستم روی خطای پر از تنهایی دفتر
بمیرم هم تو رو میخوام هنوزم مَردِ مِیدونم
تو باید مال من باشی ببین من خیلی دیوونه م
شریکِ خونِ چشمم باش از این خواهش گریزی نیست
به پای عشق جون میدم دو قطره خون که چیزی نیست
صدای خوندن من باش بمون با من که غمگینم
به جز تو توی این دنیا دیگه چیزی نمیبینم
چرا با من نمیمونی منی که خورد و خاکستر
نشستم روی خطای پر از تنهایی دفتر
بمیرم هم تو رو میخوام هنوزم مَردِ مِیدونم
تو باید مال من باشی ببین من خیلی دیوونه م
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#2,317
Posted: 2 Aug 2015 14:53
بانو ...
تمامه آرزوهایِ منی بانو، همه چیزی که از دنیا طلب دارم
نمیشه از جهانی که تو رو داره، برای لحظه ای هم دست بردارم
تمامه آرزوهایِ منی بانو، آهای بانویِ نور و عطر و ابریشم
تو گرما گرمه این دنیایِ عاشق کش،یه لحظه سایه برداری تلف میشم
یه لحظه سر بچرخونی تلف میشم، یه لحظه رو بگیری پاک نابودم
منی که تو نگاهِ مردم ِ دنیا، همیشه مَرد ِ روزای ِ سیاه بودم
یه لحظه سر بچرخونی تلف میشم یه لحظه رو بگیری پاک نابودم
منی که تو نگاهِ مردم ِ دنیا، همیشه مَرد ِ روزای ِ سیاه بودم
تو اقیانوسِ تنهایی گرفتارم، بریدم، آب رفتم درد و دل دارم
بزن بادِ موافق راهمو وا کن، یه عالم قایق ِ مونده به گل دارم
یه لحظه سر بچرخونی تلف میشم، یه لحظه رو بگیری پاک نابودم
منی که تو نگاهِ مردم ِ دنیا، همیشه مَرد ِ روزای ِ سیاه بودم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#2,318
Posted: 2 Aug 2015 14:53
یادش بخیر ...
تیتراژ برنامه ماه عسل در شبهای قدر
کسی که چنین غرقِ خون و تب است ... کسی که چنین ذکره حق بر لب است
کسی که در اندیشهی فتح عشق ... به فکرِ رسیدن به فردا شب است
اَبـَر مَرد ِ فقر و فنا و دعاست ... که فقر از قبایش دَمی برنخواست
ترازوی انصاف ِ آیندگان ... به لطفش شکوه ِ عدالت بجاست
شب آخرین راه یادش بخیر ... شب مرگ ِ دلخواه یادش بخیر
غم بغض دریا و گوش کویر ... دله کوچک چاه یادش بخیر
به صاحب صفات سمیع و بصیر ... کریم خطا بخش پوزش پذیر
جهان قعرِ خوابِ بدی رفته است ... به جای جهان هم تو احیاء بگیر
ببین گوشه ی دنج ِ مهراب را ... ببین تیغ بر فرق مهتاب را
سر پنجه های پلنگ عجل ... ببین ماه افتاده در آب را
ببین کعبه با تو سیه پوش شد ... هر آیینه ای تار و مخدوش شد
دو پیمانه زهر از سبو ریختند ... زمین و زمان شوکران نوش شد
شب آخرین راه یادش بخیر ... شب مرگ دلخواه یادش بخیر
غم بغض دریا و گوش کویر ... دله کوچک چاه یادش بخیر
پس از تو جهان ماند و دوش پسر ... یکی سر به نی ها یکی خون جگر
همین میشود نسل بعدی ِ عشق ... پسر کو ندارد نشان از پدر
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#2,319
Posted: 2 Aug 2015 14:54
دلم آغاز می خواهد ...
دلم آغاز میخواهد در این شب پرسه ی آخر
جنونم از درونم گفته ها دارد
نگاهم گوشه ای از آبی ِ دل باز میخواهد..
تنم سرد است درون گودی ِ چشمم جهان خون است
جنونی جز جنون عشق با من نیست
زبان عاجز من سوره ی اعجاز میخواهد
تو بیرون میکنی غم را
قفس بشکن پَرم پرواز میخواهد
لبم ساقی غزل پرداز میخواهد
دلم در این سکوت ِ یخ صدای زخمه شهناز میخواهد
خوب است و عمری خوب میماند
مردی که روی از عشق میگیرد
دنیا اگر بد بود و بد تا کرد
یک مرد عاشق خوب می میرد
دلم دیدار میخواهد در انبوه سیاهی ها
جهانم با جهانت گفته ها دارد
نشانم مانده در چنگ ِ دو راهی ها..
جهان تاریک کنار وسعت حالم منم تنها
حضوری از حضور روشنی ها نیست
غرورم گیج و سدرگم در اندوه تباهی ها..
تو بیرون میکنی غم را
قفس بشکن پَرم پرواز میخواهد
لبم ساقی غزل پرداز میخواهد
دلم در این سکوت ِ یخ صدای زخمه شهنازمیخواهد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#2,320
Posted: 2 Aug 2015 14:56
ولم کن ...
ولم کن،بازیِ دنیا رو حفظم
رفاقتهای آدمها رو حفظم
میونِ ما دوتا پاییز حق داشت
هجومِ باد و سوزِ تیز حق داشت
قفس تنگه ولی تو فکرِ ماهم
نشستم تو اتاقِ راهراهم
همون بهتر نباشی عشقِ آخر
چی میخوای از منِ تو خون شناور
قفس مال من و تو،مال پرواز
کبوتر با کبوتر،باز با باز
ولم کن،مردِ تو یک عمره مُرده
یه عمره از خودش رودست خورده
ولم کن،آسمونم تنگ و تاره
جهان تو حال و روزم دست داره
ولم کن،بازیِ دنیا رو حفظم
رفاقتهای آدمها رو حفظم
میونِ ما دوتا پاییز حق داشت
هجومِ باد و سوزِ تیز حق داشت
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند