ارسالها: 14491
#301
Posted: 17 Jan 2014 09:40
تو خواستی که نوشتم
تو گفتی که اگه بودی داداشم
نمیذاشتی من از هیچی بترسم
خودت گفتی نمیزاری که دیگه
تووی کاواره ی غمها برقصم
ولی نیستی ببینی داره دنیا
میرقصونه منو هر دم با سازش
دلم تنگه واسه یه ذره احساس
برا یه دست گرم و یه نوازش
کجایی تا ببینی خواهر تو
تموم واژه هاش درگیره درده
همین که باشی خوبه اما داداش
یه عمریه که آبجی سرد سرده
چه شبهایی شدی گوش واسه حرفم
به حق مثل برادر بودی واسم
تو از جنس منی از جنس دردی
من این حال تورو خوب میشناسم
توام درگیر دردی مثل خواهر
یه تقویمه پر از دلشوره داری
تو خواستی شعر بگم باشه نوشتم
ولی شعرام نمیان که به کاری
هزارم شعر بگم لبریزه دردم
ترانه به ترانه غصه دارم
نشو هم پای من داداشی آخه
به جز درد چیزی نیس تو کوله بارم
چرا میخوای تو با من همسفر شی
توام یه کوله از درد داری رو دوش
نیا با من دارم میرم یه جایی
که زود زود بشم از یاد فراموش
فراموشم کنن اون آدمایی
که یه عمری رو خندیدن به دردم
دارم میرم یه جا مثل جهنم
خودم خواستم برم که برنگردم
توام باش تا مثه سابق یه وقتا
سراغ از این دله خسته بگیری
همین بسه واسم داداش خوبم
توام تا باشم از یادم نمیری
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#302
Posted: 17 Jan 2014 09:43
فال
هر فالی میگیرم دیگه اسمت تو فالم نیس که نیس
گریه ش گرفت از شعر من این دفترو این خودنویس
هیچ واژه ای دیگه نموند که ما دوتا رو ما کنه
بستم در ِ شعر گفتنو شاید خدا نگا کنه
بدجور خرابه حال من حال تو اما چه ردیف
من کم اوردم آخرش دیگه واست نیستم حریف
فرق کرده روزام با قدیم دیدن برا من کافی نیس
دیگه دل تنهای من خوش به خیالات بافی نیس
لبریزم از دردایی که گفتیو گفتن حکمته
یه ذره زندگی میخوام دنیام سراسر نکبته
دیگه واسه من کافی نیس گاهی به گاهی دیدنت
مثل یه گل بودی واسم که اومدن و چیدنت
خواست خدا بود...قسمته؟؟ من دردمو به کی بگم
وقتی خدا سوزوند منو از روزگارم چی بگم
خواستم که فالی بگیرم شاید بیای تو فال من
توو فالمم نیومدی بی خبری از حال من
حالم خرابه این روزا تو فالمم نیومدی
دیگه به چی دل خوش کنم وقتی که تو باهام بدی
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#303
Posted: 17 Jan 2014 09:43
اگه تیک تاک این ساعت بزاره
اگه تیک تاک این ساعت بزاره
چه اهنگی بسازم با نفسهات
اگه خواب توی شب هات
بزاره میامو پا میزارم توی رویات
میگم از عشقو احساسم عزیزم
ازین قلبی که ناجور مبتلاته
ازین آشفته ای که خوب میدونی
دلش بد جور گرفتار نگاته
چقدر ریتمش قشنگه اون نفسهات
اگه تیک تاک این ساعت بزاره
نمی خوابم تا که گوشش کنم من
نفسهاتو شماره به شماره
می خوام آروم ببوسم روی ماهت
ولی بدجوری قلبم توی ترسه
یه وقت نشه که با بوسیدن من
یه جایی توی رویاهات بلرزه
چه معصومانه خوابیدی عزیزم
نفس هات بهترین آهنگ ساله
سکوت و دل سپردن به صداشون
رسیدن به یه رویای محاله
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#304
Posted: 17 Jan 2014 09:44
هرشب بدون شب بخیر خوابید
هرشب بدون شب بخیر خوابید
شاید خودش هم اینو میدونست
بی اون دیگه خیری نمیبینم
اونکه نخواستو اما می تونست
میشد بمونه اون کنار من
ساده گذشت و رفت ولی اما
یادش بخیر میگفت دوسم داره
آخر منو راحت گذاشت تنها
هر شب بدون شب بخیر خوابید
اون تووی آغوش یکی دیگه
حس میکنم من اینو هر لحظه
داره واسش از عاشقی میگه
حرفایی که عمری به من میگفت
هی گفت و هی گفت عاشقت هستم
الان داره واسه ی اون میگه
میگه بخند از خنده هات مستم
هرشب بدون شب بخیر خوابید
تو اوج مغروری بی انصافی
هر روز خوشی هاشو با اون رو کرد
نبودنم واسش نبود کافی
تنهام گذاشت رفت گرچه می دونست
بی اون دیگه خیری نمیبینم
از من یه عاشق ساختو بعد حالا
حتی میگه پیشت نمیشینم
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#305
Posted: 17 Jan 2014 09:45
عکس نداشته ت دلخوشیم میشه
بی خوابی شبهامو دوس دارم وقتی تویی دلیل بیداری
خیره به عکساتم شبا تا صبح تو خنده میکنیو من زاری
شبهای من عین روزام تاره واسه همینه چشم من بازه
هر شب دوباره عاشقت میشم بی حد و مرز بدونه اندازه
هر شب یه عکس تازه میبینم من لا به لای البوم رویام
عکسایی که هرگز نداشتم من حالا شدن تمومیه دنیام
عکس نداشته ت هم برام خوبه من دلخوشه اینم همه جونم
شبها که تا صبح چشم من بازه واسه چشات ترانه میخونم
بازم یه ژست تازه میگیری یه عکس دیگه توی رویاهام
عکس نداشته ت دلخوشیم میشه وقتی نمیمونی دیگه باهام
میزارم عکساتو روی سینه م دلگرمی من این یه مشت عکسه
یادت میاد گفتی دوسم داری اما حالا انگاری بر عکسه
بی خوابی شبهامو دوس دارم چون واسه تو هر لحظه بیدارم
جز تو خودت میدونی که عشقم من حتی از بیداری بیزارم
مَردُم میگن دیونه ام انگار خشکیده اصلا عقلم از ریشه
با این همه زخم زبون بازم عکس نداشته ت دلخوشیم میشه
مَردُم چی میفهمن از احساسم میگن به چی دلت رو خوش کردی
من دلخوشه عکس تو رویامم می دونم اینو ... بر نمیگردی
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#306
Posted: 17 Jan 2014 09:46
برو
هوا بیرون سرد بوده چاییدی گلم
که فک کردی واسه داشتنت هولم
فک کردی با حرفات دوباره خر میشم
واسه دیدن چشات پرپر میشم
خیلی خوش خیالی آهای بی چشمو رو
ندیده بودم تو زندگیم یه آدم انقد دورو
چرا فک کردی با حرفات منو خر میکنی
تو جای من باشی خودت باور میکنی
یکی که یه عمری بهت نارو زده
حالا بیادو واست جونش رو بده
ساده هستم ولی انقدم دست کم نگیر
دختری رو که کردی یه عمری اسیر
به خیالت حالا که زندگیما دادی به باد
هنوزم از همه کارات خوشم میاد
کور خوندی عزیز دلم بازی بسه
دیگه دستات عمرا به دستام نمیرسه
در ِ آسمون که وا نشده به زمین بیای
من که دیگه نمیخوامت تو منو میخوای
یادته داشتی میرفتی بهت گفتم برو
اونروز عهد کردم با خودم دیگه نخوام تورو
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#307
Posted: 17 Jan 2014 09:52
لالایی
لالایی ِ امشب یه قصه ی تازه
واسه ی اون چشمی که تا به صبح بازه
تو جاده ی غربت تو پیچ دلتنگی
یه کوه غم بود و یه دیواره سنگی
تو بن بست دنیا به آخرش خوردم
همسفرم اشک بود که هر جا میبردم
تو راه این جاده که آخرش غم بود
دشمن فراونو دوستای من کم بود
هرکی یه جور تاکرد هرکس یه چیزی گفت
قلباشون از سنگ و دستاشون اما جفت
هر کی تو دستاش داشت یه خنجر تیزی
از پشتم که می زد اصلا نبود چیزی
نامردی مردی بود مردونگی مرده
قلبم به درد اومد از زخمای خورده
روزاش چه تاریکو خورشیدشم تیره
بیزار از اونی که صورتش پیره
این دنیای ما بود دنیای امروزی
می خندیدن وقتی میدیدن میسوزی
هر جاده ای میخورد به جاده غربت
کسی اگه خوب بود بش میزدن تهمت
باید که بد می شد خوبی نداشت معنا
اگه که خوب می موند باید میشد تنها
این قصه ما بود اما حقیقت داشت
جو می رسید به اون که گندمم می کاشت
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#308
Posted: 17 Jan 2014 10:04
جوابم کردن
همه دستگاه ها قطع میشن میرم من سوی مرگ کم کم
همه بالا سرم هستن پر از گریه پر از ماتم
نوار قلب من صافه نفسهامم تموم میشه
تورو دیدن ازین لحظه همه ی آرزوم میشه
بگیر دستامو محکم تر سفر سخته گل نازم
بگیر تا حس کنم هستی وقتی هستیمو میبازم
دارم تسلیم مرگ میشم نه شوک نه قرص نه درمونی
بگیر دستامو محکم تر تو که حالم رو میدونی......
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#309
Posted: 17 Jan 2014 10:13
هر روز من جشن جداییمه
هنوز هر روز من عین روز جشن جداییمه
هنوز تو را پرستیدن دلیل بی خداییمه
بگو جادوگر قلبم چه کردی تو با احساسم
که من جز تو تو این روزا خودم راهم نمیشناسم
خبر داری چه داغونم شنیدی حالمو جونم
شنیدی دارم از چشمات هنوزم شعر میخونم
خبر داری تو این روزا من اسمم شهره ی شهره
شدم ورد زبونا و دلم با آدما قهره
هنوز هر روز من درده کجاشو تو خبر داری
هنوز کارم فقط اینه روزا لبخند شبا زاری
ازون روز که رهام کردی منم دنیا را ول کردم
دل از دنیا بریدم من در قلبم رو گل کردم
حالا هر روز من آهه تنم بی روحه و سرده
یه تسبیح هر جا تو دستم همیشه ذکر من درده
هنوز تو بهت اینم که کجارفت اون همه مردی
تموم نمیشه این روزا عجب جشنی به پا کردی
ببین هر روز من عین روز جشن جداییمه
هنوز تو را پرستیدن دلیل بی خداییمه
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#310
Posted: 17 Jan 2014 10:13
خداحافظ دفتر شعر
دل من خیلی گرفته از ترانه هام بیزارم
اینم شعره آخریمه که به زبون میارم
دیگه صبر من تمومه میخوام که دیگه نباشم
خداحافظ دفترِ شعر میخوام از توام جدا شم
واسه من فایده نداری دلمو به چی ببندم
دلخوشی برام نمونده که بخوام بهش بخندم
همه دنیام پره دوده رنگ تاری تو فضامه
همه کارم شده گریه نون و اشک فقط غذامه
دیگه طاغت نمیارم واژه هامم همه خستن
اینجا پایانه منه ، آخ، درِ رویاهامو بستم
اینم آخرین ترانه ست که تو بی کسیم سرودم
حالا من تو اوج پرواز آماده واسه فرودم
آخه این پایانه کاره من به آخرش رسیدم
خداحافظ دفترِ شعر از توام خیری ندیدم
چرا اشک میریزی دفتر آره این پایانه راهه
خوده من میخوام نباشم این ترانه بی گناهه
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
صفحه 31 از 235