ارسالها: 14491
#331
Posted: 18 Jan 2014 05:41
برف و بارون
هـزار بـار تـا لـب مـرزت خطر کـردم
بـهـت نـزدیـک شـدم امـا نتونستم!
می خواستم وا کنم پای قدم هاتو
بـه دنـیـای خـودم امـا نـتـونـسـتـم
بازم اسم تو رو لب های من دق کرد؛
کـنـار جـمـلـه ی "خیلی دوسِت دارم"
چـرا یـک مـرتـبـه از مـن نـمـی پرسی
تـو ایـن روزا بـه چـه دردی گـرفـتـارم؟!
تـنِ چـار فـصـل مـن تـن پـوش پاییزه
من از سوز سکوتت سخت می لرزم
تـو که اردیـبـهـشـت معنی چشماته
نـگـاهـی کـن به تـنـهـائـی بی مرزم
از اسمت عمریه تسبیح مـی سـازم
با هر لحظه م فقط ذکر تو رو می گم
یـه حـالی دارم ایـن روزا،نمی دونی!
توی خوابم دیگه شعر تـو رو می گم
چـرا یـک مـرتـبـه از من نمی پرسی
چـه رازی پشت این حال پریشونه؟
تا کی چیزی نگم از این که تو قلبم
بـرای تـو یـه دنـیـا عـشـق مدفونه
دارم می میرم از بس که ازم دوری
نـبـودت بـرف و حـالـم بی تو بارونه!
بـیـا از مـن بـگـیـر این برف و بارونو!
بـذار بـاور کـنـم خوشبختی آسونه
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#332
Posted: 18 Jan 2014 05:41
تـــرک مــی خـــورم!
نــــذار قـلـبـت آرامـش و گـم کـنـه
پریشون بشی من تـرک می خورم
تو سردت بشه منجمد می شم از
زمستون هزار دفعه چک می خورم
مــی تــونــم تــصــور کـنـم ایـن روزا
فقط بی کسی بـا تو سر مـی کنه
تـو ایـن دوری مـن پـا بـه پـای تـوأم
یــه زن مـردشـو مـردتـر مـی کـنـه
تــصــور نـکـن چـون کـه دوری ازم
بــرای یــه لــحـظـه ازت غــافـلــم
واسه اینکه آرامش و حس کـنـی
یـه عـمـر بـی قراری کشیده دلـم
کدوم بغض و هر شب بغل می کنی،
کـه اشـکـامـو تـا صُب خزر می کنم؟
تـو پـس کوچه های کـدوم غصه ای،
کـه احساسمو در بـه در مـی کنم؟
یـه چـیـزی بـگـو فـکـر قـلـبـم نباش
سـکـوتِ تـو بـدتـر مـنـو می شکنه
دیـگـه هرچقد غصه خوردی بسه!
یه چند لقمه هم سهم قلب منه!
بــایــد کـولـه بـارتـو خـالـی کـنـم
نــبــایــد بـذارم کـمـر خـم کـنــی
چـطـوری مـی تـونـم تحمل کـنـم،
تو از فرط این غصه سر خم کنی؟
نــذار قـلـبـت آرامـش و گــم کــنــه
پریشون بشی مـن تـرک می خورم
تو سردت بشه منجمد می شم از
زمستون هزار دفعه چک می خورم
.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#333
Posted: 18 Jan 2014 05:42
به هر لحظه م سرایت کن!
همین که گاهی احساست به من سر می زنه خوبه!
هـمـیـن که گـاهـی می فهمم،دلـت تـنـگِ مـنـه خوبه!
اگـه غـافـل بـشـی از مـن،جـهـان برعکس می چرخه!
زمـیـن بـا بـغـض می لرزه،زمـان هـر ثـانـیـه ش تـلـخـه!
یـه وقـتـا فـکـر مـن بـاشـو،بـذار دلـخـوش به این باشم
پــر از احــســاسِ پـــروازم،نــذار روی زمــیــن بـــاشــم
بـه هـر لـحـظـه م سـرایـت کـن،حـریـصِ لـمـسِ رویاتم
چـیـزی غـیـر از حقیقت نـیـس! مـن اینجوری هواخواتم
هـمـیـن کـه گـاهـی تو فکرت،غمو گم می کنم خوبه!
تــبِ آغــوشــتــو وقــتــی،تــجــسـم مـی کـنـم خوبه!
اگــه غــافـل بــشــم از تــو،جــهــان از پــااا می افته
زمــیــن بــا خــاک یـکـسـانـه،زمــان از نــااا مـی افته
من و تو وقتی خوشبختیم که با هم یک نفر باشیم!
بـه هر لحظه م سرایت کن،بـذار نزدیک تر باشیم...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#334
Posted: 18 Jan 2014 05:44
یه روزی آخرش پروانه می شی...
بذار این زندگی هر قد می تونه
بـا زخـمـاش دور تــو پیله ببنده
بــذار بــازم بــه ریـش آرزوهـات
به رویاهای سرخورده ت بخنده
یه روزی آخرش پروانه می شی
صبوری کن که سهمت آسمونه
نترس از ساعتای سوت و کوری
که واست هـر دقیقه بـدشگونه
تـبِ بـهـمـن گـرفـتـه لـحـظـه هاتو
تو تقویمت بهار،یک مشت حروفه!
داری می لرزی،می دونم عـزیـزم
کـه خـورشـیـدت گـرفتارِ کسوفه
هـمـونـی کـه تـو رو یـک روز بـخشید
بـه دنـیـایـی کـه حـالا بـا تـو زیـبـاس
بزرگت کرد یه عمر با "شعر و بوسه"
شدی عاشق ترین راویِ احـسـاس
نـبـایـد بـــوی بـــارون اتـــاقـــت
بـگـیـره دامـن حـال و هـواشـو
بذار لبخندِ رو لب هاش باشی
تو آغوشت بگیر دلشوره هاشو
تموم زندگی ایـن لحظه ها نیس
نترس از بختی که تسخیرِ خوابه
بدونْ نزدیکه اون صبحی که بازم
بــه رویـاهـات بـی وقـفـه بـتـابـه
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#335
Posted: 18 Jan 2014 05:45
حاکم
تــو بـــازم پـــر از هــوای رفــتــنــی
تــو کـه تـنـهـا حاکم قـلـب مــنــی
فـکـر فتح غـربـت کـــی هـسـتـی؟
به کدوم خـیـال پـوچ دل بـسـتـی؟
هـر جـا کـه بـری غـریـبـی به خدا
به خودت قسم به بغض این صدا
وطـنـت اینجا تـو سینه ی مـنـه!
بیخودی دلت به جاده مـی زنـه
"سیاهی می ره چشمام،سرگیجه داره دنیام
بـــدون تـــو شــبــیــه،طـــنـــاب دارِ دنـــیـــام"
بی تو مستعمره ی غم می شم
بـی تـو جـغـرافـیِ ماتم می شم
حـاکـم هـمـیـشـه ی احساسم
نگو این عذاب و خواستی واسم
"سیاهی می ره چشمام،سرگیجه داره دنیام
بـــدون تـــو شــبــیــه،طـــنـــاب دارِ دنـــیـــام"
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#336
Posted: 18 Jan 2014 05:46
اخرین آرزو
بــذار ایـن بــتــی کــه ازت ســاخــتــم
بــا دســت خــودت تــو دلـم بـشـکـنـه!
بــیــا کــارمــو یــکـســره کـن،نــتــرس!
هــمــیــن آخــرِ دل بــه تــو بــســتـنـه!
یــه سـیـلـی بـخـوابـون تــوی صــورتـم!
بـذار بـا حــقــیــقــت مــواجــه بــشــم
از ایــن خــواب خــوش بــهـتـره بـپـرم!
بــرام هـیـچ مـهـم نـیـس اگه له بشم
بـــا رویـــای تــو زنـــدگـــی کـــردمــــو
بــــدون اجــــازه پـــرســــتـــیـــدمـــت
بــه فــکــر خــودم بــودم و هـیـچ وقـت
به اون که می خواستیش نبخشیدمت
هــنــوزم بــه رویــای تـــو دلــخــوشــم
خــیـال تــو خــواب و خــوراکــم شــده
تـو رو لـحـظـه لـحـظـه نفس می کشم
چـقـد زود شـکـسـتـم مـسـلـم شده!
بــزن! راحــتــم کــن! نـــجــاتـــم بـــده!
هـــمـــیـــن آخـــریـــن آرزومـــه،بـــــزن!
یـه جــوری کــه یــادم بــمــونــه دیـگـه
نــبــایــد خـطابـت کـنـم عـشـق مــن!
بــایــد ایــن بــتــی کـه ازت سـاخـتـم
بــا دســت خـودت تـو دلـم بـشـکـنه!
بــیــا کــارمــو یــکـسـره کــن نـتـرس!
کــه ایــن آخــرِ دل بــه تــو بـسـتـنـه!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#337
Posted: 18 Jan 2014 05:47
"ر" مثل رویا!
زمـیـن و آسـمـون تــوی تبت مـی سوخت
چـه احـسـاسـی و تـو دنـیـا بـه پـا کـردم
تموم لحظه هــا عــاشــق شــدن وقـتـی
تـو رو بـا اسـم کــوچــیــکـت صــدا کــردم
نـمـی تـونـم بـگـم خـونـه چـه حـالـی شـد
بـه عـشـقـت از سر پــایـیـز دس بـرداشـت
هـمـون مـتـروکـه ای کـه غربتش هـر شب
سـرِ راهِ نـفـس هـامـم قـفـس می ذاشت
تـو یـک لـحـظـه دلـم حالی بـه حالی شـد
همون لحظه که بـا لبخند گـفـتـی: جــان؟
یـه آن ترسـیـدم و حـس کــردم انــگـاری
تـمـوم لیلیای شـهـر تــو رو مــی خــوان!
آخـه مـثـل تـو دیـگـه هـیـچ مـردی نیس
خدا قلب تـو رو عـشـق مـجـسـم کــرد
وجـودتـو کـه بـه اهـل زمـیـن بـخـشـیـد
یـکـی از اهـل خـوب آسمون کـم کـرد!
تـا اشـک و بـغـض و لبخند مـنـو دیـدی
تـا فـهـمـیـدی بـه چـه حسی گرفتارم
درِ گـوشـم یـه جـور بـا شیطنت گفتی
می دونم! اما من بیشتر دوست دارم!
تـو انـقـد خوبی که می شه تمام عمر
تـو رویـای قـشـنـگـت غـوطـه ور باشم
فـقـط عـشـق تـو و دریـای احساسم!
بــذار از کــل دنـیـا بــی خـبـر بــاشـم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#338
Posted: 18 Jan 2014 05:48
قهوه
بـه ایـن قــهــوه ی بـی شـکـر لـب نـزن!
غـــم خـالـصـم عــشـق شـیـریـن مـــن!
به من گوش کن از حس تـلـخـم نـچـش
از ایــن حــس ســرمــا زده دس بــکـش
نــمــی خــوام کــه دلـشـوره جرأت کـنـه
یـــه وقـــتـــی بــه قـلـبـت سـرایـت کـنـه
مـی تــرســم یـه مـو از سـرت کـم بشه
یــا سـهـمـت یــه تــقـدیـر مـبـهـم بـشـه
مــی تــونــم تــصــور کــنــم حــــالــــتــو
تــو فـنـجـون چشمـام بـبـیـن فـــالــتـــو!
با من لحظه لحظه زمستون مـی شـی
کـنـارم بـمـونـی پـشـیـمـون مـی شـی
بـه مـن کـه بـه رویـای تـو دلــخــوشــم
بــا لــمــس خــیــالـت نفس می کشم
به من گوش کن این قهوه رو سر نکش
چـشـیـدن نــدارم از عــشــقـم نــچــش
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#339
Posted: 18 Jan 2014 05:48
حق با توئه...
حـــق بـــا تــوئــه،مــن قــد یـک رویــا،بــا واقـعـیـت فـاصـلـه دارم
چـیـزی نـمـی دونـم ازت امــا،اسـم خـودم رو دوسـت مـی ذارم!
مـن چـهـره تـو بـا خنده می شناسم،مـرد ترانه های بـا احساس
هـر مـرتـبـه دیـدم تـو رو گفتم،این زندگی هر چی که هس زیباس
چشمامو خو دادی به عکسی که،هر روز به ریش غصه می خنده
یـک بـار نـپـرسـیـدم شبا چی پس؟ چشماشو با لبخند می بنده؟
ذهــنــیــتـــم از لــحــظــه هـای تـو،تـنـهـا یـه تـصـویـر خـیـالـی بـود
مـثـل خـودم دنـیـای کـوچـیـکـت،یـک غـربـت از عـشـق خـالی بـود
دلـگـیـرم از دسـت خـودم بـدجـور! دلگیرم از قلبی کـه خوابش بـرد
غـرق خـیـالـت بـودم و قلبت،لحظه بـه لحظه تـو خـودش مـی مـرد
تا دست نگیری نبض رویـا رو،از لحظه هات دسـت بـر نـمـی دارم!
آســوده بــاش و خـسـتـگـی در کن،حـالا کـه مـن بـیـدارِ بـیـدارم
بـا هـر نـفـس از تـو،دعـا مـی شـم،تـا آسـمـون پیش خدا می رم
حـق تـو ایـن تـقـویـم بـرفـی نـیـس،از زنـدگـی حـقـتـو مـی گـیـرم!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#340
Posted: 18 Jan 2014 05:49
خوشبختی موعود
موسیقی متن جهان ما،آهنگ جنگ و سـوت خمپاره س
ارکـسـت اسـتـبـداد پـر رونـق،آواز حـق بـا بـغـض آواره س
این روزا حرف از عشق ممنوعه،عطر محبت هم ترور می شه
این روزا هـر کـس قدرتی داره،بـا نام منجی دیکتاتور می شه
"بـگـو نـزدیـکـی و ایـن شـب،آخـرای زنـدگیشـه
تـو هـمـیـن روزا دلامـون،پـرِ روشنایی مـی شـه
تو همین روزاس که دنیا،به زمستون بگه بدرود!
بگو که فاصله ای نیس،تا تو خوشبختی موعود!"
سیاره ی آبی منظومه،چند قرنِ که خورشید و گـم کرده
از اضطراب مرگ و یخ بستن،بی وقفه دورِ هیچ می گرده
بـایـد بـرای مـرگ ایـن کابوس،از هـر دلی تا آسمون پل زد
باید صدا زد باز خورشید و،تا سرشه این دلشوره ی ممتد
"بـگـو نـزدیـکـی و ایـن شـب،آخـرای زنـدگیشـه
تـو هـمـیـن روزا دلامـون،پـرِ روشنایی مـی شـه
تو همین روزاس که دنیا،به زمستون بگه بدرود!
بگو که فاصله ای نیس،تا تو خوشبختی موعود!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟