ارسالها: 14491
#351
Posted: 18 Jan 2014 06:25
آوازه خون!
وقتی بـه بن بست می رسم،وقتی که از گریه پرم
وقتی که با هر وعده ی،صبحانه هم غم می خورم
آوازه خــون آوازِ تــو،مــی شــه دلـیـل بــودنــم
بـا واژه هـای شـعـر تـو،غـمامو هـاشـور مـی زنـم
دور از من و نزدیک تر از،هرکس به احساسم تویی
سنگ صبور قصه رو،من خوب مـی شناسم تـویـی
گفتی که کوه درد باش
طاقت بیار و مرد بـاش
اوازِ تـو اعـجـاز کرد
بال و پرم رو بـاز کرد
هـر روز پـایـیـزه بـرات،هـر لـحـظـه پاییزه برام
دیـوار بی در رو منم،دیـدم یـه روزی بـا چـشـام
انگار یکی از درد من با تو صـحـبـت کـرده بـود
انگار به احساس تو هم،بغضم سرایت کـرده بـود
گفتی که کوه درد باش
طاقت بیار و مرد بـاش
آوازِ تـو اعـجـاز کرد
بال و پرم رو بـاز کرد
هـر روز پـایـیـزه بـرات،هـر لـحـظـه پاییزه برام
دیـوار بی در رو منم،دیـدم یـه روزی بـا چـشـام
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#352
Posted: 18 Jan 2014 06:26
طپش
بـا هـر طـپـش قـلـبـت ازم داره،یـک اعـتـراف تـازه می گیره
با هر طپش من عاشقت می شم،با هر طپش یک غصه می میره
مـن ساعتم تنظیمه رو نبضت،تیک تاک ساعت عطرتو می ده
کـی عـقـربـه ختم می شه بـه دیدار؟ دیدار تـو پایان تردیده
فنجون دلتنگیم لبریزه،سـر مـی کشم ایـن قـهـوه ی تلخو
شیرین و تلخه طعم احساست،تـو سایه روشن بردی دنیامو
تو باش و نفس بکش عـشق مـن
دور غصه قفس بکش عـشق مـن
رأس سـاعـت خنده هـات کوکم
پشت ابرا کـه گم می شی متروکم
مـن عـاشـق ایـنـم کـه بـا عکست،صحبت کنم با گریه و لبخند
هر شب تا صُب کارم همین باشه،آخر بگی احساس سیری چند؟
دیـوونـگـی هـامـو کـه می بینی،دیوونه گفتن هاتو دوس دارم
اسـم مـنـو تـکـرار کـن بـازم،زیـبـاتـریـن آهـنـگ گـیـتـارم
نـزدیـک مـن بـاش و بـزار بـا تـو،از بغض و دلتنگی خالیشـم
قلبت کنارم باشه هر لحظه،با هر طپش من عاشقت مـی شـم
تو باش و نفس بکش عـشق مـن
دور غصه قفس بکش عـشق مـن
رأس سـاعـت خنده هـات کوکم
پشت ابرا کـه گم می شی متروکم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#353
Posted: 18 Jan 2014 06:29
گارسون
یه مشت قرص و یه لیوان آب!
با یک پُرس گریه و هق هق!
برام آماده کن گارسون!
که خوش نیس حالِ این عاشق!
تمام روز و بی من بود
کنار اون که معلوم نیس!
تمام شهر و با اون گشت
با مجهولی به نامِ ایکس!
چشام ساعت رو بلعیدن
ولی آخر نفهمیدن
چقد تنهایی غم خوردن
چقد تنهایی باریدن
من و این خونه رو انگار
زده توی دلش کشته
خودش رو قلبم عمریه
برای قاتلش کشته!
تنفر دارم از خونه
که زندونه،که سلوله
یه متروکه س که هر گوشه ش
یه گله سوسک می لوله!
عفونت کرده احساسم
جای زخماش پر از چرکه
سرم سنگینه و سینَم
داره از بغض می ترکه
یه مشت قرص و یه لیوان آب
برام آماده کن گارسون!
نگو اینجا که دکتر نیس!
به حرفم خواهشا گوش کن
کسی اینجا نمی فهمه
داره چی می کشه قلبم
با یک پُرس گریه و هق هق
شاید آروم بشه قلبم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#354
Posted: 18 Jan 2014 06:30
مرداد برفی
واژه ها عزا گرفتن،به دل ترانه برگرد
خودنویسِت تو رو می خواد،توی دستات بگیرش مرد!
نزار از نبودن تو،نفس غزل بگیره
ای غزال مست بیشه،نگو بازم دیگه دیره!
چشاتو دوباره وا کن،وقت خواب نیس که،بلند شو!
تشنه ایم برای شعرات،بنویس ناگفته هاتو
بنویس کوچه هنوزم دستِ زامبی ها اسیره؟
کوچه از وقتی که رفتی،داره از غصه می میره
"بی حضور تو ترانه تا همیشه مشکی پوشه
می گه مشکی رنگ عشق نیس،رنگ فقدان سروشه"
خودنویس و شعر و واژه،همه دلتنگ توهستن
قدِ قدمتِ قصیده! از نبودنت شکستن
قلب لحظه ها ترک خورد،قلبت از طپش که افتاد
چشاتو بستی و یخ زد،تنِ تابستون و مرداد
"بی حضور تو ترانه تا همیشه مشکی پوشه
می گه مشکی رنگ عشق نیس،رنگ فقدان سروشه"
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#355
Posted: 18 Jan 2014 06:32
جهنم یخی
آهای راننده ی آژانس! ازم نپرس کجا می رم
مقصد خاصی ندارم،تا همیشه مسافرم
بزن به جاده و برو،از این جهنم یخی
فقط یه وقتی از خودت جا نذاری سرِ نخی!
نمی خوام حتی یه نفر ردّی ازم پیدا کنه
می رم تا خاطرات شوم،خاطرم و رها کنه
بیزارم از مردمِ این،غربتِ عاشق کُشِ پست
از همشون روی دلم،ردّ یه زخم کاری هست
یه عمر دلم ترانه ساخت اما نفهمیدن چی گفت!
اینجا برای آدما،ترانه یعنی حرف مفت!
ترانه هامو خط زدن،احساسمو زمین زدن
اِبلیسای آدم نما! فقط شکستن بلدن
من اشتباهی اومدم میون این دلای سرد
گاز و بگیر و زود برو،برو دیگه بَرَم نگرد
ضبط و روشن کن که می خوام خالی شَم از فکر و خیال
بروشاید جون بگیره،این عاشقِ رو به زوال
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#356
Posted: 18 Jan 2014 06:33
چه ماه زیبایی
کنار تنهایی،یه جشن رؤیایی،با گریه می گیرم
بجای کیک اینبار،رو میز یه مُش(ت) قُرصه،درست به تلخیِ روزای تقدیرم
چراغا خاموشن،مثِ دلِ تنگم،هیچ شمعی روشن نیس
هیچکس به جز یادت،که پیشِ چشمامه،امشب رو با من نیس
می سوزم و سردم،می لرزم و داغم،چه حال زیبایی
با گریه می خندم،به ریش احساسم،چقد تماشایی.....
چه ماه زیبایی...
شبیه یه آهم،شبیه یه حسرت
که جا گرفتم رو،لبای هر ساعت
هر لحظه یه درده،یه زخم رو قلبم
یه تیغه که باید،فرو شه تو قلبم
تولدم امشب،کنارِ تنهایی،چه جشن گرمی بود
از بس که باریدم،با گریه خندیدم، به صُب رسیدم زود
شبیه یه آهم،شبیه یه حسرت
که جا گرفتم رو،لبای هر ساعت
هر لحظه یه درده،یه زخم رو قلبم
یه تیغه که باید،فرو شه تو قلبم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#357
Posted: 18 Jan 2014 06:41
نوازش
یه حسی توی چشماته، که دنیامو تکون می ده
که عشق و توی هر لحظه، به قلبِ من نشون می ده
یه آرامش که روحم رو، نوازش می ده بی خواهش
که تصویر یه خوشبختی، همیشه میشه همراهش
تموم عشق و احساست، تو چشمام منعکس میشه
تنور داغِ تابستون،تو دستای تو حس میشه
کنارت میشه دنیا رو، یه جور دیگه تصور کرد
تموم نقطه چینا رو، می شه از اسم تو پر کرد
تو دور باشی خیالت هم، واسه قلبم یه تسکینه
واسه قلبی که یک عمره،شکسته تو قرنطینه
تو یک شانس بزرگی که،بهم این روزا رو کردی
یه فصل تازه رو با عشق،تو تقویمم شرو(ع) کردی
می تونم مطمئن باشم،که فردام با تو تضمینه
دلم آینده رو با تو،چقد رویایی می بینه
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#358
Posted: 18 Jan 2014 06:42
زخمی
یه عالم زخمی ام اما بازم این رنج و دوس دارم
من آماده م واسه اینکه،بدی هرجوری آزارم
نشد اونطور که می خواستم بهت دنیامو بسپارم
ولی شاید بشه لااقل تو رو اینجا نگه دارم
همین که باشی و خونه پر از عطر تنت باشه
یه دنیا حسِ آرامش،یه جور دلگرمی همراشه
تو میدونی که من هر روز بهت وابسته تر میشم
ولی بارت رو پنهونی داری می بندی از پیشم
سکوتت تلخ و سنگینه،شبیه لحظه ی رفتن
نگاهت سرد و مرموزه،پر از احساسِ دل کندن
پر از کابوسِ امروزم،نزار فردام جهنم شه
یه سایه از تو همرامه،نزار از رو سرم کم شه
بدون کوچت از این خونه مساوی میشه با مرگم
نزار دور از تو سقف غم بریزه رو سرِ قلبم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#359
Posted: 18 Jan 2014 15:05
دلگرمی
میگم شاید یه روز برگردی پیشم،هنوز عشقت رو تو قلبم نکشتم
هنوزم مثل روزای گذشته با فکر خاطراتت گرمه پشتم
هنوز از پا نیفتاده دلی که،واسش عادت شده بازنده بودن
کمی از عطرِتو اینجا هنوزم میشه حس کرد برای زنده بودن
نمیخوام باورم شه جای خالیت،تا وقتی زنده هستم پیشِ رومه
من این کابوس وحشتناک و شومو،اگه باور کنم کارم تمومه
باید عکست رو هر گوشه بزارم،مدام باید تو رو یادم بیارم
نباید از تو خالی شه خیالم،که بی تو کاری با دنیا ندارم
نمیزارم که تنهایی بگیره،ازم حسِ قشنگِ خواستنت رو
فقط از تو همین حس باقی مونده،نمیزارم کنار دوس داشتنت رو
یه درصد هم منو یادت نمیاد،به فکرم نیستی یک لحظه میدونم
درس برعکس تو،ثانیه هامو با فکرِ خاطراتت میگذرونم
دلم گرمه به افکاری که میخوان،تو رو برگردونن پیشم دوباره
باید دیوونه باشه این دلی که حقیقت رو هنوز باور نداره!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#360
Posted: 18 Jan 2014 15:29
حواست هست
حواست هست به مردابی که توش داری فرو میری؟
حواست هست چقد ساده داری این گوشه می میری؟
یه کارتن سهمت از دنیاس تهِ این کوچه ی تاریک
تهِ این کوچه که مرگو به قلبت می کنه نزدیک
واست هیچی نمونده جز،یه جسمِ پیر و آواره
که نبض لحظه هاش دستِ سرنگ و دود و سیگاره
حواست هست به راهی که نرفته خورده به بن بست!
کجا بودی،کجا هستی! به این چیزا حواست هست؟
چشات دارن نشون میدن دلت از زندگی سیره
از این روزای تلخی که واست تاریک و دلگیره
می دونم خسته ای اما،نشو تسلیمِ این تقدیر
دوباره روح و برگردون به این جسمِ نحیف و پیر
تو میتونی،نگو دیره،نگو سخت و نفس گیره
تو پاشو یک قدم بردار،خدا دستاتو می گیره
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟