ارسالها: 14491
#361
Posted: 18 Jan 2014 15:37
missed call
ضربان قلبمو حس میکنم،داره هر ثانیه تند تر میزنه
به هزار راه میره با دلواپسی،به هزار خیال بد سر میزنه
منو بی خبر گذاشتی از خودت،حق دارم اینجوری آتیش بگیرم
۲۴ ساعته گوشیت خاموشه،به خودم حق میدم حتی بمیرم!
۲۴ ساعته که حس میکنم،دنیا روی سرم آوار شده
رنگ دلشوره گرفته لحظه هام،دلم از زندگی بیزار شده
گفته بودم که تحمل ندارم به سکوتت منو محکوم کنی
انتظار call ندارم با یه miss می تونی دنیامو آروم کنی
تو کجا هستی که یادت نمیاد،من دارم با هر نفس آب میشم
چشم و گوش من به گوشی دوخته شد،کاش یه کم میفهمیدی چی میکشم
۲۴ ساعته رنگ زندگیم از سپیدی به کبودی میزنه
تو که نیستی دستِ غم هر ثانیه،به چشام عینک دودی میزنه
حال من خیلی وخیمه کاش دلت،زودتر این حال بد و توم کنه
انتظار call ندارم با یه miss کاش بازم دنیامو آروم کنه
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#362
Posted: 18 Jan 2014 15:38
گل بهشت
توی آرامش چشمات میشه عشق و جست و جو کرد
توی آغوش تو میشه گلای بهشت و بو کرد
میشه حس کرد یه فرشته با یه قلب آسمونی
همیشه هواتو داره،با یه دنیا مهربونی
مادرم خیلی چیزارو میشه دید توی وجودت
خدا عشق و جاری کرده تو تمام تار و پودت
هرچی داشتی پام گذاشتی،هرچی دارم از تو دارم
بی تو یک لحظه محاله بتونم دووم بیارم
تو قشنگ ترین تجسم از یه عشق مطلق هستی
تو تموم خوبیارو عاشقونه می پرستی
واسه بودنت کنارم از خدا سپاس گذارم
مادرم روزت مبارک،هرچی دارم از تو دارم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#363
Posted: 18 Jan 2014 15:43
برزخ
دلت پیش کی گیر کرده که سرده این همه با من
که از قلب تو این روزا یه دنیا فاصله س تا من
کجا جا مونده احساست؟ کی دورت کرده از عشقم؟
کی این دلشوره ی تلخو دوباره کرده سرمشقم؟
همین جور پیش بری عمرم سرِ یک روز تموم میشه
می میره قلبم از بس که شب و روز توی آتیشه
خلاصم کن از این برزخ،از این سرگیجه ی ممتد
تموم لحظه هامو این بلاتکلیفی آتیش زد
سکوتت یعنی معلومه باید دل کند از این قصه
یعنی اینکه به احساسم نشون میدی دیگه بسه!
تو از بس سردی این خونه به سردیِ زمستونه
واست این روزا دل کندن مثِ آب خوردن آسونه
تموم کن این زمستون و که دارم منجمد میشم
دارم کم کم به مرگ عشق تو قلبا معتقد میشم
ندارم دیگه اصراری که با من همنفس باشی
نفس هات بوی غم میدن،نمیخوام تو قفس باشی
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#364
Posted: 18 Jan 2014 15:50
خاکستری
باز آسمون داره خاکستری میشه
شبیه احساسی که بستری میشه
شبیه قلبی که با غم هم آغوشه
باز آسمون رخت سیاهی می پوشه
هوا که می گیره،عطر تو می پیچه
تو لحظه هایی که بدون تو هیچه
بدون تو پوچه نفس کشیدن هام
دوباره می فهمم هنوز تو رو می خوام
هنوزم از یادم نرفته احساست
نگاهِ آروم و اون قلب حساست
دلم چه تنگ میشه هوا که می گیره
دوباره از دوریت تو سینه می میره
شبیه یک روحِ،همیشه سرگردون
همیشه بی تابم تو کنج این زندون
شبیه احساسی، که بستری میشه
بدون تو هر روز،خاکستری میشه
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#365
Posted: 18 Jan 2014 15:51
دایره ی تکرار
بازم تنهایی و گریه،من و عکس تو و گیتار
دارم سرگیجه می گیرم از این دایره ی تکرار
نه راه پیش و پس دارم،نه نایی واسه ی رفتن
فقط داغون این فکرم،کجا چشمات گمم کردن؟
تا دور افتادم از چشمات به شب خورد فصل تقدیرم
به شب خورد و نفهمیدم بدونِ تو کجا میرم!
من اونقد رفتم و رفتم تا این جاده به بن بس(ت) خورد
دلم دور از تو و عطرت،تو این بی راهه ها پژمرد
من و عکس تو و گریه،من و عکس تو و گیتار
تموم لحظه هام سر شد،تو این دایره ی تکرار
نه راه پیش و پس دارم نه نایی واسه برگشتن
تو یک کاری بکن خوبم،امیدی نیس به قلب من
یه کاری کن یه بار دیگه،روزای رفته برگردن
منو پیدا کنن چشمات همون جا که گمم کردن
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#366
Posted: 18 Jan 2014 15:51
پرسه
قدمهاتو حس میکنم پشتِ سرِ دقیقه هام
این روزا نزدیکی به من،به بغض سنگینِ شبام
من آخرِ خطمو تو،کمی عقب تر از منی
کمی عقب تر از دلم با غصه پرسه میزنی
تو هم به اندازه ی من شکستی و دم نزدی
تو کاسه ی صبری ولی حس میکنم سراومدی
مثل منی که این روزا تنهاتر از همیشه ام
یه فصل تازه تر می خوام اما پر از کلیشه ام
حسرت داشتنت ازم دور نمیشه یه ثانیه
هرکی می بینَتَم میگه یه اضطراب آنیه!
نمی دونن یه عمره که مریض چشمای توأم
حس کنم هرجا عطرتو،تا مرز رویا می دوأم
قدمهاتو حس میکنم،صب میکنم تا برسی
این روزا نزدیکی به من،تو لحظه های بی کسی
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#367
Posted: 18 Jan 2014 15:52
آلزایمر
فراموشت کنم شاید بشه بازم سرِ پاشم
از هرچی یادت همراشه میخوام دیگه جدا باشم
نمی دونم که چند ساله تحمل کردم این دردو
تحمل کردم هر لحظه مدام این عشق نامردو
باید تکلیف احساسم با عشق تو مشخص شه
دلم رو پس بده تا از حضور تو مرخص شه
اگه این قائله بی من واست ختم به خیر میشه
بدون دل کندن این روزا واسم آسون تر از پیشه
گذشتن لحظه هایی که دلت جونش رو پام میزاشت
گذشتن،چون که احساست به من تاریخ مصرف داشت
دارم یخ میزنم بس که دلت نسبت به من سرده
چقدر تاریکه دنیامون،چشات خورشید و گم کرده
تو بی من راحتی،باشه،من از دنیای تو میرم
من آلزایمر می گیرم تا،نشه یاد تو زنجیرم
از این لحظه فراموشی،فراموشی و خاموشم
نمی خوام خاطرت هیچ وقت بشه دیگه هم آغوشم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#368
Posted: 18 Jan 2014 15:53
ترانه ی دیوار من
بگو از پشتِ این دیوار صدامو میشنوی یا نه؟
هنوزم وقت رفتن نیس،خودت میدونی،حالا نه!
به جاده تن زدی بی من بگو سمت کدوم مقصد؟
کمی فرصت بده تا من بتونم ردشم از این سد
هنوز تیشه تو دستامه،می کوبم قلب دیوارو
عزیزم غیرممکن نیس،یه روز می بینی آوارو
اگه زنجیر احساست جداشه از من و دستام
تو این تاریکی مطلق امیدی نیس به فرداهام
امیدی نیس اگه قلبت به من بی اعتماد باشه
به عشقی که بهت دارم بخواد بی اعتقاد باشه
من این دیوار و میشکونم به شرطی که تو هم باشی
به شرطی که سرِ قولت همیشه با دلم باشی
هنوز وقت بریدن نیس،به این زودی نشو دلسرد
تو تنهایی نمیتونی،بدون من نرو، برگرد
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#369
Posted: 18 Jan 2014 15:54
فاجعه
بازم جای تو گیتارم نشسته توی آغوشم
بازم از غصه لبریزم،نمیشی تو فراموشم
نگاهم خیس و تب داره،چشام بی وقفه می باره
هجوم ترس و دلشوره ازم دس برنمیداره
تصور میکنم دنیام رو فصل غصه مکث کرده
که هر ثانیه م این روزا پر از بغض و غمو درده
مسیر زندگیم بی تو،تو دورِ باطل افتاده
حسودیم میشه به قلبت که از هفت دولت آزاده
خیالش نیست یکی اینجا داره میسوزه هر لحظه
تو دنیایی که دور از تو به یک لعنت نمی ارزه
تو نبض لحظه هام بودی،نبودت فاجعه باره
نبودت گوشه ی ذهنم شبیه چوبه ی داره
یه کاری کن واسه قلبی که فرداش رنگ کابوسه
تو این تاریکی مطلق داره از غصه می پوسه
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#370
Posted: 18 Jan 2014 16:08
مهر تأیید
من از دست رفتم و قلبت هنوز اینو نفهمیده
نفهمیده دلم آروم کنارش داره جون میده
می پرسم از خودم دائم،چرا این قصه معکوسه؟
کنارت هستم و قلبم داره تنهایی می پوسه
باید باور کنم تنهام،سکوتت مهر تاییده
سکوتت مرگ این عشق و چه بی پرده نشون میده
تظاهر میکنی گاهی که دوستم داری اجباری
همینم خوبه که می خوای منو دلخوش نگه داری
ولی من دیگه فهمیدم لبات مصنوعی می خندن
چشاتم خیلی وقت میشه دیگه از دیدنم خستن
نمیخوام بودنت با من یه درد تلخ و مزمن شه
نمیخوام لمس خوشبختی تو دنیات غیرممکن شه
ازم بگذر نزار اسمم با ذکر غم مساوی شه
تموم کن قصه ای رو که همیشه گریه راوی شه
بـرو امـا بـدون دنـیـا مـیـگـن دار مـکـافـاتـه
بـدون اشـکـای امـروزم آتـیـش داغ فـرداته
پایان
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟