ارسالها: 14491
#411
Posted: 20 Jan 2014 16:15
عشــــق تاریــــخ انــقـضــا داره
اولـــّیــــن متـــّهـــم خـــودت بودی
آخــــریـــن متـــّهـــم خـــودت هسـتی
چـون همیـــشه توی قـــمــار جهـــان
بازی کــردی توو اوج بـــد مســـتی!
چـون خـودت خواســتی همــه عمرت
توی تردیـــد و بی کسی گـــُم شــی
آدمـــی عشـــق اوّلـــت بـــــاشه
که توو قلـــبش بتـــونـــی چنـــُدم شــی
سخــته عشــقت برای آزادی
تخـــت خوابــــش ازت جــــُدا باشـه
سخــته دلبســته ی کسی باشی
که دلــــش کاروانســــرا باشــه!
که بدونـــی درســت وقــتی که
تــو شبــت مثل گــــور تاریــــکه
اون کنـــار عروســـک تازه ش
گــرم یه بوســه ی رومانیــــکه!
سخــته هـــرشــب پنـــاه دلتنــگیت
فحـــش و نفریـــن مـــادرت باشه
خــواســـتگاری بری برای کــسی
که بنـــا بود شــــوهــــرت باشه!!!
ســـر بذار روی قلـــب مجــروحــت
گــوش کن... لـه شدن صـــدا داره
گاهـــی وقــتا چه دیــــر می فهــمی
عــشــق تاریـــخ انـــقـــضــا داره!
بعــد احــسای می کنی یک عمــر
همــه ی زنـدگیـت هـــدر رفـته
تـو یه اســب مســابقه هســتی
که توو تمـــریــن یه پـاش در رفــته!
ولی بازم مواظـــبی با اشـــک
دســت دلتنـــگیاتو رو نکــنی
تیـــکّـه های شکــسته ی دلـتو
توی قلـــب کسی فـــرو نکنی!
ســرتو گــرم می کنی هــرروز
با یه مشــت آدم مقـــوّایـــی
مثـــلن زنــــگ می خـــوره گوشیت
که نفهـــمن چقـــدررررر تنـــهایــی!
ســـر میـــز قمــار این دنیـــا
جنــــگُ بازی نکـــرده می بازی
ولـــی تـــو خوش خیــالِ احمـق باز
روو گســـل رؤیــاهـاتو می سازی!
هرچقـــد زندگی باهات لـــج کرد
تا ابـــد سفــت و سخـــت می مونی
شده با زوی چوبـــدســت و عصـــا
تـــو درخـــتی.... درخـــت می مونی...!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#412
Posted: 21 Jan 2014 20:38
شـــورش گـــر
صـــدات آرامـــش محـــضـه
سـکــوتـت اوج آشـــوبه
یه شــورشـگر توی چشـمات
به قلــبم مشــت می کـوبه!
* * *
نگـاهــت خنــجره... امــّا
تـو زخــمـت عیــن تســکیـنه
جهــان آیــنـده شو هــرروز
توو چــشـمای تـو می بیـنه
* * *
کنـارت هستم و هــربـار
تــو رو بی وقــفه کم دارم
می دونــم این روزا پیـشت
طبیــعـی نیـســت رفــتارم!
* * *
دلـم سـرگیــجه می گیـره
سـرم یه کــوره تـــب میـشه
رهـا میـشم توو آغـــوشـت
یه دفـعـه روز شــب میـشه!
* * *
توو آغـــوش تـو مـن انــگـار
یه کــوه یـخ توو آتیـــشــم
رو برگـــردوندم از دنیـــا
ازایــن تنـــهــاتـــرم میـــشم!
* * *
از ایــن تنــهاتــرم میـــشـم
که تنــهــا سهــم مــن باشی
برای درک احـــساســـم
بایـد یک لحـــظـه زن باشـی!!!
* * *
نگــاهــت خنــجـره... امــّا
تـو زخمــت عیــن تسـکیــنه
جهــان آیــنــده شو هرروز
توو چشـــمای تــو می بیــنه
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#413
Posted: 21 Jan 2014 20:41
زندگی نامه ی هیتلر...!
تو شبیه سایه هستی
یه شبح... یه روح عاصی
مث قطره های خونی
وسط شعر حماسی!
* * *
مث هق هق بلندِ
یه درخت کاملن پوک
مث ضجّه های یه زن
توو سکوت باغ متروک!
* * *
زخمی و بی سرپناهی
مث ساک یه مسافر
سرتاسر شبی شبیه
زندگی نامه ی هیتلر!
* * *
شوق چشماتو گرفته
این شبِ نفس بریده
زندگی شبیه گرداب
تو رو توو خودش کشیده
* * *
توو سرت می پیچه هرشب
وق وق سگای ولگرد
گریه می کنی برای
گربه ای که خودکشی کرد!
* * *
برای جوجه کلاغی
که خوراک مار میشه
ببر کوری که می دونه
آخرش شکار میشه!!!
* * *
گریه می کنی به جای
هرکی غم روحشو خورده
ولی توی زندگی شون
شدی قاب عکس مُرده!
* * *
شدی یه ماهی بی جون
توی رودی متلاطم
شدی یه نقطه ی پررنگ
بالای (ر) ی مراحم!
* * *
تو یه سرزمین شومی
که تنش مسیر درده
گریه کن به حال درد
شاعری که سکته کرده...!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#414
Posted: 21 Jan 2014 20:43
!!! ∅ = ۰ + ۰
همیـــشه بودن تـو بهـــترین دلیـــل مـنـه
فقــط مــدادُ به عشــق تـو دسـت می گیـرم
به خــاطـــر توئه که وقــتی پام می لغـــزه
بلنــد میــشم و درس از شکــسـت می گیـرم
* * *
زمــونه بی شــرفه!... هی دسیــسه می چیـنه
می خــواااد یک نفـــر از بیـن جمــع ما کم شــه
که من بشـم "مـن" و تــو "تــو" بشــی و دنیـا زهـر...
تمـــام سعــی جهـــان ایــنه که جهـــنّم شــه!
* * *
نه! مـن محــاله بذارم جهــان موفــّق شه
محـــاله جاااات بذارم میـــون لشــکر گـرگ
که بعـــد هردوبشیـــم جمـع صفـــر با صفـــرو
جــواب مسئــله باشه فقــط یه صفـــــــــر بزرگ!!!
* * *
چطــور راضــی بشم من رقــابتــو ببـــرم؟!
درســت وقتـی رفیــقم توو راه خــورده زمیـن
به سبـــک بازی الاکلــنـــگ بچــّگی مـــون
خــودم بالا باشـــم و تــو بمـــونی اون پاییــن!
* * *
محــاله وقــتی که ما حلــقه های زنجیـــریم
ســـر طنــابُ بخـــوان پشــتِ قاااااف بنــدازن
که قــدّ قدمـــتِ تاریــــخ دووور شیـم از هــم
نذار بیــــن مـــن و تـــو شــکااااف بندازن!!!
* * *
ببیــن! معــادله بی تــو عقیـــم می مـونه
فقـــط کنــار تــو میـــشه درســت حلــّش کرد
رفیـــقِ هم نفســـم مــا بدون هــم صفـــریــم
به خـــاطــــر همــه ی هم ترانه هــا بــــــرگــررررررررررررررد...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#415
Posted: 21 Jan 2014 20:48
دنــیــا فقــط بن بســت نیــســت...
چشــمـات زخــم خنــجرن
با اینـکه دشــمـن نیسـتی
حتّی خـودم هم نیـستم
وقـتی تـو با مـن نیسـتی!
* * *
یک عمـره توو دنـیای تـو
تصـویـر پشـت پنجـره م
مـن رو توو ذهـنت ثبت کن
کاری کن از یـادت نـرم
* * *
یــادم بیـار ایـن روزگــار
انقــد که میـگن پسـت نیست
بایــد یه راهـی ساخـت، چون
دنیــا فقــط بن بسـت نیست!
* * *
وقـتی تـو بی منّّت به روم
آغـوشــتو وا می کـــنی
برعکــس می چرخـه جهـان
کـابـوسُ رؤیـــا می کــنی!
* * *
لبـخـندتو تکثـــیـــر کن
تا شهـــر گل باروون بشه
تا سرنـوش(ت) مجـبور شه
تسلیــم رؤیــا مــون بشه!
* * *
مـن با تـو با لحـن سکـوت
بی واژه صحــبت می کنم
تا با تــو تنـهــاتــر بشـــم
دنیــارو خلـــوت می کنم...!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#416
Posted: 21 Jan 2014 20:59
مــن یه تـاریــــــخ دوســـتت دارم...
بهــتریــن اتـّفاق عمـــر منی
چه توو رؤیـا... چه وقتی بیـدارم
قــرن ها میــشه دل بهـت بستم
مـن یه تاریـــــخ دوســتت دارم!
* * *
میــشه لطـفا تـو شوهـــرم باشی؟!
پـدر بچــّه هـای آیــنـــده م
تــو فقـط باش... مـن با قـدرت عشــق
دهــنِ زخـــم هاتو می بنـــدم!
* * *
با هـم از این شـبِ ترک خـورده
یه شـبِ پُرسـتـــاره می سازیــم
از خـــدامون اجــازه می گیریـم
سرنــوشـتُ دوباره می سازیــم!
* * *
میشه دســتات غـرق شن هرشـب
توی مـوهــای مشــکیِ لخـــتم
با تـو پای یه سفـــره ی خالـــی
حـس کنم که چقــــدررر خوشــبختم!
* * *
تـو نگـاهـت رو هی بدزدی ازم
تا نفـهـمم که توی فکـــر منی
مـن تظـاهــُر کنم حــواسم نیست
تـــو به چهــره م یه قــررررن زُل بزنی...
* * *
تــو به چهـــره م یه قــرنه زُل زدی و
من یه قــرنُ بهـت بدهـــکــارم
چــون حــواسم نبــود... یـادم رفـت
قـاب عکـست رو توو بغــل دارم!
* * *
رفـتنت تازه یـادم آورده
که چقــد بی تـو از خـودم دورم
که چقــد شـونـه هاتو کم دارم
مــرد اردیـــبهــشتِ مغـــرورم!!!
* * *
بعـد تـو روحــمو تـرور کردم
مغــزمو توی کوچه پاشیـــدم
کی به غیــر از خــودت می دونه چرا
مــوی پُرپشـــتمو تــراشیـــدم؟!!!!!!!!
* * *
رنـگ فــردا نداره تقــویـــمم
مــن یه قــرنِ تمـــومه دیروزم
تــو یه قــرنه که زُل زدی به من و
مـن دارم دکــمه هــاتو می دوزم!!!
* * *
مـا یه قـــرررنه شبیـه هم هستیم
دوتـا جســـم تصـــادفأ همـدرد
تــو درخــت شکسته... مـن گنجشک
ســرطان هردومــونو ساکــت کــرد...!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#417
Posted: 21 Jan 2014 21:00
۱۰۰-
خفــه شو! اعتراض وارد نیست
بودنت اولین گنـــــاه توئــــــــه...
هر شب از ترس خواب بیداری
تخت خوابت شکنجه گــــاهِ توئه
حکم صادر شده...تو محکومی!
که خودت قاتل دلت باشی
که فقط کنج سالن تشریح
تا نفس داری اسکلت باشی
هفه هفته سشنبه باشه برات
روز و شب ساعتت روو ۱۰ باشه
هم اتاقت یه بچه جِن بشه و ...
بهترین دوستت شبح باشــــــه!
حکمت اینه بعد از این هــرشب
پای شامت یه شــاااات خوون بزنی!
بی کسیتو بغل کنی! رگتو...
پیشِ چشمای هر دوتون بزنـــــی!
که ببینی روو تخت خواب خودت
عشقتو زنده زنده سوزوندی
جیغِ مادر بپیچه تووی سرت...
کاش همیشه یه بچه می موندی!
که بدونی یــــه روز زیرِ قطار...
وقتی مَس(ت) رووی ریلی لِه میشی
یا شبیهِ یه بچه گربه ی کوور...
زیرِ چــــرخ تریلـــــی لِه میشـــی
جمجمه های رووی میزت رو...
میوه های رسیده می بینی!
درِ یخچال و باز می کنی و
دست و پایِ بریده می بینی!
شب به شب ترس مثل یک تروریست
روحتو به گــــــلوله می بنــــــده...
سرتو بــــــا چشای خوشــــرنگش
رووی دیوارِ خونـــــــه می خنــــده!
هر شب از ترسِ مرگ می میری
سرت از انفجار می تـــــــرکه
یه نفــــر رووی ریل می رقــــصه
تووی مغــــزت،قطــــار می تـــرکه!
هر دو چشمات کاسه ی خونن...
مغزت از جمجمه ت زده بیرون
برو روو گورِ تَنگِ تنهــــاییت
بــــــــــا صدای بلند نجمـــه بخون!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#418
Posted: 21 Jan 2014 21:01
(عروس گوی موزیکال...غزل ترانه
یک روح سرگــــردونِ آواره م / که بعدِ مرگم دوســـــتت دارم!
کـــه مُردم امــــا تا تهِ دنیـــا / با شوقِ آغـــوشِ تو بیـــدارم!
مثل عــــروسِ گووی موزیکال / صدســــاله که روو دورِ تکرارم...
هی بســـت می شینم توو تنهاییم / هی دســـت رووی دست میذارم
هر شب خــــیال روشن چشمات.../ گم میشــــه تووی دود سیگارم
هر شب توو مغـــــزم منفجر میشی / با خاک یکـــسان میشه افکارم...
صدســـــاله اشکامو هدر میدم... / ابرم که روو دریاچـــــه می بارم!
صدســــــاله که هستم...نمی بینم / من عکـــــــس یه مُرده روو دیوارم
حالا که دفنـــــــم می کنی...لطفن! / فرصـــــــت بده رویــــــاتو بردارم...
با پیرهــــــنت من رو کفن کن تا... / باور کنم آغوشــــــتو دارم...!
تابوتمو آمــــــــاده کن لطفن..../ من روحِ سرگردونِ آواره م...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#419
Posted: 21 Jan 2014 21:17
پلــــــانــــــی از جــــهـــــنّم...
به زندگی سـلام کن/به زخمهای روو تنت
به دین اون طناب که/ یه عمره مونده گردنت
* * *
به ناله های ممتد /یه تخت خواب یخ زده
به شاعـری که نیمه شب/به دفترش ملخ زده!
* * *
به مـردی که غرورشو/ فروخت، قسط بیـمه داد
چراغ قرمـزُ ندیـد/ جهانشو جریــمه داد!
* * *
به دخـتری که زندگیش/ فدای حقّ باج شـد
پدر نوشته بود رووش/ حــراج شد!... حــراج شد...!
* * *
نگاه کن به صحنه ی/ شکستنِ برادرت
تعــرّض چریــک ها / به روسـریِ مـادرت!
* * *
نگاه کن به ساعتت/ که کلّ هفـته یخ زده
چقد شبیــه چشمهات/ به چاه نفـتِ یخ زده!
* * *
چرا نفس نمی کشی؟/چقدر طاقتت کمه
هنوز قصّه مونده،این / پلانی از جهنّمه
* * *
تمـام عمر له شدی / تمام عمر یخ زدی
بلنــدشو نگـاه کن / تو از کمــا دراومدی!
* * *
بلنــد شو دِ بی شرف! / سکوتُ قتل عاااام کن
نقاهتت تموم شد / به زندگی ســلام کن...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#420
Posted: 21 Jan 2014 21:20
آرامـــشم رو پـــس نمی گیـــرم...
یک عمـره با دلــشـوره می خوابم
یک عمـره رؤیــاتو نمـی بیـــنم
تقــویـــممو خــط می زنم امّــا
آیــنــده مو با تـو نمی بیــنم!
* * *
هی نبــضـمو انـدازه می گیــرم
تا باورم شــه دسـت کم زنده م
هرشـب توی سـرمای این خـونه
توی خـودم قنــدیــــل می بنـدم!
* * *
محــتاج یک لحــظه تمــاشـاتم
چشـماتو قایــم می کنی ازمـن
عاصـی شدم از این سکـوت محض
آرامـــش این خـونه رو بشــکن!
* * *
بایـد توو چشــمای تـو گم شد تا
زیـباییِ شـب رو تمــاشـا کرد
روو شـونه های محـکـمت میشه
وحـشی تریـن کابـوسُ رؤیـا کرد
* * *
دسـتامو توو دسـتات می ذارم
تا آخـریـن مـرز جـنـون میـرم
من با همیــن آشفتـگی شـادم
آرامـشم رو پـس نمی گیـرم!
* * *
امـشب به عشـق صـورت ماهـت
این خـونه رو تاریـک تر کـردم
دل می زنـم به شهـر آغــوشـت
میــرم که خیــلی دیـــر برگردم...
* * *
دیــراومدن شیـریـنه وقـتی که
هرشـب یکی دلواپــست باشه
هـرروز تنـهــاتر شدن خــوبه
وقــتی خـــدا تنـها کست باشه
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟