انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 77 از 235:  « پیشین  1  ...  76  77  78  ...  234  235  پسین »

Song Writer | ترانه سرا


زن

 
حوصله ی یک زن

من حوصلم سر رفته میفهمی
اینقد نگو صب کن درست میشه
از بس که به پای تو وایسادم
زانوی صبرم داره سست میشه

بدبینمو بدجور دلسردم
از وعده هایی که فقط حرفه
این زندگی همدست مردی که
، دست بزن داره نمیصرفه

چه ارزو هایی که له کردی
زیر کمربندو لگدو مشت
من حوصلم سر رفته از اونی
که روح زندگی رو تو من کشت

من از تو یک ذره جنم میخوام
یک جو نشون از مرد رویاهام
میترسم از اینده و حالم
اینو بفهم. ،من امنیت میخوام

با تو زنی -یت حس خوبی نیست
من احتیاج دارم به این احساس
من من نکن ،باید بفهمی که
این زندگیه هر دو تای ماست

از پا که افتادی ، بلند میشی
پشتت اگه گرمه یه زن باشه
کاری نکن تیر خلاص تو
افتادن از چشمای من باشه

واسه یه بار به جای ))نر (( بودن
آغوش من رو غرق مردی کن
فکری به حال دختر خامی
که روحشو بی کره کردی کن

حسی که تو به خورد من میدی!
دامن جفتمونو میگیره !
یه خونه عین بمبه وقتی که !
حوصله زن توش سر میره
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
روانی.

درست شش ماهه حالم رو به راه نیست!
توو کابوس خودم چله نشینم !
برام عادت شده که زندگی رو !
فقط از روی دلسردی ببینم

همش حس میکنم رد داده مغزم
توهم ذهنمو درگیر کرده
یه ویروس کشندم که وجودم
تو کل این جهان تاثیر کرده

یه بحرانم که نزدیکه وقوعه
یه نرخ منفی _ رو به نزولم
یه فیلسوف روانی ام که هر روز
داره رد میشه از پایه اصولم ..

رو مرز کشوری تو جنگ سردم !
که با گریه حریمش نقض میشه!
ابوموسی یی تو من رخنه کرده !
که هر چی میکشم از سادگیشه

به خود درگیری شاعری پیرم !
که ذوقش رو زمونه کور کرده!
خودش هم بعد یک عمر دو به شکه
! که حرفای کیو بلغور کرده!

سیاه چاله ای تو منظومه ای دور !
که از اسم خودش وحشت داره !
شبیه روسـ*پـ*ی یی بی کس و کارم !
که خود بیزاریه مفرط داره

خودم رو با خودم درگیر کردم!
خودم رو تو خودم محبوس کردم !
شکستم ، باختم ، افتادم از پا !
خودم رو از خودم مایوس کردم

پر _ ناشکریم ، از درد لبریز !
غم از هر لحظه من نشت کرده!
اگه یک روز من بی غصه سر شد !
دوباره روز بعد برگشت کرد

درست شش ماهه حالم رو به راه نیست !
روزای خوبمو از یاد بردم!
به نام زندگی ، به کام تقدیر !
چه زخمایی که از دنیا نخوردم
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
فداکاری

اگه تقدیر من جوری رقم خورده
که باتو یا بدون تو غم انگیزه
خدا رو شکر دلم اینقد بهت قرصه
که دیگه ترسم از تقدیر میریزه

همیشه پشت من گرم وجود توس
تویی که پای من محکم وایستادی
تو تنها نقطه ی روشنه امروزی
که توو اینده ی تاریکم افتادی

با اینکه روزگار با من نمیسازه
داری این روزگارو خوب میسازی
چقد ارومم این روزا که میبینم
داری با من پر آشوب میسازی

فداکاری تو در حق من داره
ازت فرصت خوشبختی رو میگیره
تو میسوزیو من دلگرم تر میشم
همین خودخواهی ام تقصیر تقدیره

میدونم که به این تقدیر پابندی !
حلالم کن اگه پاسوز من هستی
ببخشم اگه سنگینم روی دوشت
تویی که واقعا مردونه زن هستی
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
بیمار

داره هر روز بدتر میشه حالم
مریضیم داعما رو به صعوده
همه فهمیدن این حال خرابم
به احساسم به تو مربوط بوده

یه دکتر گفته مسموم خیالت
نباید کز کنم توو خلوت تو
به هر شکلی شده باید بیفته
از این کله شقم عادت تو

ولی دکتر یه وقتا چرت میگه
تو برگردی همه چی خوب میشه
علاج این همه اشوبمی تو
به دستت قرصها مشروب میشه

تا وقتی با من ِ دیونه بودی
من اصلا مشکل خاصی نداشتم
به جز حفظ تو و ارامش تو
؛ روهیچی دیگه وسواسی نداشتم

حالا وسواسیه اون خاطراتم
همش توو فکرمو اوضا وخیمه
به یه نقطه همش خیره نشستم
همین نقطه تهِ دلبستگیمه

تو این نقطه تو رو ترسیم کردم
مرورت میکنم اروم میشم
من اینو دوس دارم ، پس مهم نیست .
،به بیماری اگه محکوم میشم

بزار نسخه کنه دکتر ولی من
از این ارامش مصنوعی سیرم
برن گمش همه دنیا به جز تو
از از این هفته دیگه دکتر نمیرم
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
دراکولای غمگین

سرازیرم به تقدیری که یک عمر!
شبیه یک سونامی زیر و روم کرد !
منو سمت شکستن سوق دادو !
در خوشبختیا مو مهر و موم کرد

همیشه روزگارم لنگ میزد !
که هر سال بدتراز پارسال بودم !
تو بیست و چن سال_ عمرم هر روز !
دچار فلج اطفال بودم

از این زندگی _ بی برکتی که !
پشیزی واسه من ارزش نداره !
از این دنیا که انگاری خداهم !
دیگه کاری به هیچ کارش نداره

از این شهر کثیف ،این مردم پست!
از این خونه دارم بیزار میشم !
دراکولایی غمگینم که هرشب !
خودم رو میخورم ، خون خوار میشم

همیشه بی برو برگرد خستم !
من از دو سالگی وا داده بودم !
یه عمر افتادم ،و پا شدم ای کاش
من از توی رحم افتاده بودم

دراکولایی تنها و مریضم!
که هر شب خودمو آزار میدم
به جای گردن دنیای نامرد
..گلوی خودمو فشار میدم
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
ناترانگی

یه ماهه از ترانه دور موندم ! یه ماهه واژه هام کم حرف هستن ! یه ماهه سقط میشن ایده هایی ! که خیلی وقته توو من نطفه بستن

سرم توو لاکمه اما به سنگ ! زمونه خورده گیجگاه ترانم !
همش بیهوشمو ، راکد _ اوضام ! به بن بست خورده شاهراه ترانم

پر از دردای گنگم که نمیخوان! زبونم به گلایه باز باشه
یه کم حوصله ی بی شور حالو ! نمیخوان که ترانه ساز باشه

یه ماهه بغض _مونده تو گلومو ! به زور دلخوشی هام قورط میدم ! منه یائسه مغز بیوه احساس ! به مرز ناترانگی رسیدم

سرم داغه به هم میپیچه ذهنم ! یه ماهه که خماره یک ترانم ! یه ماهه شب و روز پای بساطه ! یه دست برد قماره یک ترانم

یه ماهه غیر عادیس زندگیمو ! پر از روزمرگی های جهانم ! واسه من وقتی عادی میشه دنیا ! که هر روزش پر از شعر و ترانم
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
نقطه ثقل !

من با روال اینجا اشنایی ندارم .

نقش اولش یه زنه!!نمیدونم چرا!!!

نشد یا نخواستی باهام سر کنی

هنوز با سواله جوابای من

بیا قانعم کن یه شب سر بزن

به رویا و کابوسو خوابای من

نشس کرده دیوار احساس من

باید با تو سنگامو وا بکنم

من ِخسته از دست ِاوار ِتو

همش خاطراتو کلنگ میزنم

یه روز قبل رفتن ، برق نگات

رو کفشای مشکیت افتاده بود

همون روز که دلشوره و شک من

بغل کردنامونو کش داده بود

تو میخواستی اون التهاب تنت

به هرلحظه ی من سرایت کنه

بلرزه دلم ، تا تنش بعد تو

به پس لرزه های تو عادت کنه

هنوز ذره ذره در گردشم

به دور تو که مرکز ثقلمی

منو خرد کردیو واسم هنوز

تو تک نقطه ی عطف این عالمی

نشد یا نخواستی باهام سر کنی؟

سرم گرم ِ این پرسش بیخوده

تو نیستی ؟ کجایی؟که دنیای من

اسیر همین خود خوری ها شده

کلنگ رو دوس داشتم .


پایان
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 

ترانه سرا


معصومه قریشی ********************* بیوگرافی خاصی ندارد

میخـواهم گــره بخـورم در تــــــــو

آنقــدر سخـت

که بـا دنــدان بـازم کنی....!


boy_seven
     
  ویرایش شده توسط: parmis0097   
زن

 

یلدای ِ من امسال ...



دنیای ِ بعد از تو ، جای ِ قشنگی نیس
هرشب شکستن ها ، هرشب چشای ِ خیس

این خونه بعد از تو ، طرح ِ زمستونه
طعم ِ گس ِ بهمن ، تعبیر ِ زندونه

هر خاطره اینجا ، یادآور ِ درده
این واژه ها جنس ِ ، بغضای ِ یک مرده

یلدای ِ من امسال ، چشماتو کم داره
امشب ته جادم ، این آخرین باره

یا بی تو می میرم ، یا از تو می گیرم
این قلب ِ زخمی رو ، عشق ِ نفسگیرم

کاش آخرین لحظه ، چشماتو می دیدم
اما به این حسرت ، یک عمر ِ تبعیدم

پایان ِ این بازی ، نزدیکه می دونم
امشب تو میری از ، دنیای ِ وارونه َم

میخـواهم گــره بخـورم در تــــــــو

آنقــدر سخـت

که بـا دنــدان بـازم کنی....!


boy_seven
     
  
زن

 


ققنوس



دلم یک اتفاق تازه می خواد
شبیه گم شدن تو پرسه ی باد
شبیه هرم دستی رو گرفتن
همون حس خوش بعد از یه فریاد

کلید شانس و باید پس بگیرم
از این دنیا که تن پوشش فریبه
بشم ققنوس و پرواز و بلد شم
بشم خورشید ، با اینکه عجیبه

یه "تو" کم دارم این روزا که "ما" شیم
جهان و توی دستامون بگیریم
کنار هم سراپا عشق باشیم
به پای بغض ِ همدیگه بمیریم

اگر باشه ، زمان تسلیممونه
سلام زندگی رو میشه حس کرد
چه مردادی بشه خونه از عطرش
چه بارونی بباره رو غم و درد

من این تصمیم و باید می گرفتم
درسته دیره اما میشه پا شد
دلو میشه از این شب گریه ها کند
توی بطن یه " عاشقانه " جا شد

میخـواهم گــره بخـورم در تــــــــو

آنقــدر سخـت

که بـا دنــدان بـازم کنی....!


boy_seven
     
  
صفحه  صفحه 77 از 235:  « پیشین  1  ...  76  77  78  ...  234  235  پسین » 
شعر و ادبیات

Song Writer | ترانه سرا

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA