ارسالها: 2321
#801
Posted: 26 Feb 2014 03:22
مسعود سعد سلمان
" ای ترک ماه روی ندانم کجا شدی "
مگه میشه بخونیش و نباری
پیش چشمات تو تصورش کنی
زندون دهک رو یادت نیاری
به یادت نیادش اون شبای تار
خورشید شاعری که یه روزنه
آدمی که خم شده زیر یه سقف مشکی و
امیدش به زنده موندن کمتر از یه سوزنه
دیگه باورش شده طالع پر ادبارش و
می دونه پر از عذابه قسمتش
حبسیه می سازه و می خونه و
گله داره از خدا و حکمتش
دیگه باورش شده یه طوطیه
سخناش همه درستن ولی جاش تو قفسه
مادر جهنمه زندون اون توی مرنج
خونه ی پنهونه مرگه و هواش بی نفسه
شاعرِ ما بی نصیبه از خوشی
روش سفیید شده تو زندونو داره جون می کنه
خلعت و طوق طلا و مُشکا رو
فاخته ست اونی که غنیمت می بره
ولی باز دووم میاره خورشید قصه ی ما
واسمون غزل می گه با دل شاد
گرچه رفته یادش اینجا تو دلاست
ایزد به سلامتش بیاراد !!
میخـواهم گــره بخـورم در تــــ♥ــــو
آنقــدر سخـت
که بـا دنــدان بـازم کنی....!
boy_seven
ارسالها: 2321
#802
Posted: 26 Feb 2014 03:31
به دنیا بخند !!
چشاتو ببند و به دنیا بخند
حالا که دیگه چاره دل کندنه
حالا که تو این کوچه ی ساکت و بی عبور
طنین ترک های برگ همدمه
نذار باز یه بغض تو دلت جمع بشه
برقص و تو خوش باش که درمون، خندیدنه
نکن تو گلایه نگو واسه چی
که کار زمونه فقط چیدنه
بیا تا که عادت کنیم ما به غم
نذاریم خوشی رو بریزه به هم
تو وروش وایسیم و ما بخندیم بهش
بذاریم جلو ما سبک شه یه کم
چشاتو ببند و به دنیا بخند
نگو کار چشم تو باریدنه
بدون بعد این تاریکی و سکوت
سهم تو مث خورشید ، تابیدنه
میخـواهم گــره بخـورم در تــــ♥ــــو
آنقــدر سخـت
که بـا دنــدان بـازم کنی....!
boy_seven
ارسالها: 2321
#803
Posted: 26 Feb 2014 03:36
مَرد من
نگاه مردونه ی تو برای من یعنی نفس
وقتی تو دنیای منی چشام نداره دیگه ترس
عزیز مهربونمی ، یه جورایی وجودمی
از وقتی عاشقت شدم مرده تو قلب من هوس
دستای مردونه ی تو پناه امن موندنه
حضور تو تو زندگیم ، دلیل زنده بودنه
تویی که جون پناهمی ، همیشه چشم به راهمی
همه ترانه های من برای از تو خوندنه
ته ریش اون صورت تو چه می کنه با این دلم
یه حسی زنده می کنه تو همه ی آب و گلم
قرمزیه گونه ی تو به وقت آقا گفتنم
می گی عزیزم با منی ؟ میگم که آره خشکلم
میخـواهم گــره بخـورم در تــــ♥ــــو
آنقــدر سخـت
که بـا دنــدان بـازم کنی....!
boy_seven
ارسالها: 2321
#804
Posted: 26 Feb 2014 03:37
کینه
چه شب هایی پره دردم
ندارم حتی یک همدم
تمام خاطرات و من
دوباره دورشون کردم
ولی تو تو همون شب ها
دسِت تو دستِ اون گیره
شریک امشبت کیه
جوونه یا بازم پیره
پرم از کینه ی چشمات ، از اون چشمای هر جاییت
از اون طرز نگاه تو ، از اون حرفای تکراریت
چه شب هایی به یاد تو
رفیق من ، عرق میشه
ولی تو توی آغوشش
تنت غرق عرق میشه
به عکس تو میشه خیره
چشام صبحا که وا می شه
ولی چشمای تو هر صبح
به دستمزدت روی میزه
پرم از کینه ی چشمات ، از اون چشمای هرجاییت
از اون طرز نگاه تو ، از اون حرفای تکراریت
چه شب هایی تو آغوشم
تو رو بازم میارم کم
یه بغض لعنتی میاد
دلم پر می شه از ماتم
ولی تو تو همون شب ها
یکی دیگه برات ماهه
دلت درگیر رویاشه
داری با اون می ری کافه
پرم از کینه ی چشمات ، از اون چشمای هرجاییت
از اون طرز نگاه تو ، از اون حرفای تکراریت
میخـواهم گــره بخـورم در تــــ♥ــــو
آنقــدر سخـت
که بـا دنــدان بـازم کنی....!
boy_seven
ارسالها: 2321
#805
Posted: 26 Feb 2014 03:45
پیرمرد
یه روز برفی سرده سرد
تو شهرمون یه دوره گرد
گم شده بود تو کوچه ها
داد می کشیدش پیرمرد
می گفت شما غریبه اید
با زخمای دله یه مرد
می گفت واون گریه می کرد
دلم می اومدش به درد
یه بچه ی سه ساله داشت
یه بچه ی معلول و خاص
خاطره هاشو می فروخت
شفاشو از خدا می خواس
امیدی به عمل نبود
میگفت امیدم به خداس
می گفت و اشکش می اومد
پر می شدش از یه هراس
دو ماهه عمر مفیدش
از دکترا شنیده بود
یه هفته بود که خونشون
رنگ خوشی ندیده بود
می گفت همش سی سالشه
ولی موهاش سفید بودن
صورت مهربونی داشت
ولی چیناش تو دید بودن
داد می کشیدش پیرمرد
ولی کسی چیزی نگفت
فیلم می گرفتن از غماش
صداشو هیچکس نشنفت
میخـواهم گــره بخـورم در تــــ♥ــــو
آنقــدر سخـت
که بـا دنــدان بـازم کنی....!
boy_seven
ارسالها: 2321
#806
Posted: 26 Feb 2014 03:47
دریا
یه دخترم پره هراس
نگام پره از التماس
دلم یه عمریه همش
دنبال درمون و دواس
آبستن دردمو تو
بگو کی گوش شنواس
تو حسرت رهاییم
کدوم مسیر رو به خداس
آهای شمای مدعی
کجای کارم اشتباس
بی کسی فریاد می زنه
پر شدم از یه حس خاص
برید کنار از سر رام
فقط بگید دریا کجاس
بگید و راحتم کنید
راه من از شما جداس
پلکا رو هم ، میرم تو آب
طولی نمی کشه ، خلاص
میخـواهم گــره بخـورم در تــــ♥ــــو
آنقــدر سخـت
که بـا دنــدان بـازم کنی....!
boy_seven
ارسالها: 2321
#807
Posted: 26 Feb 2014 03:48
دم به دم
کم بیا اما دم به دم ، به رویاهام یه سر بزن
سکوت کن و با اون چشات ، یه حرف تازه تر بزن
بگو برام از رازقی ، از لحظه های عاشقی
از اون دقیقه های ناب ، که گم میشیم تو سادگی
بیا تو حسرتم نذار ، غصه رو رو تنم نبار
بیا تو باغچه ی دلم ، دوباره اطلسی بکار
بیا بیا بمون پیشم ، عشقو به ارمغان بیار
شاه بوسه های داغه داغ ، به رنگ ارغوان بیار
پر بشم از عطر تنت ، یادم بره نبودنت
دوباره باز بشم بهت ، نزدیک مثِ پیراهنت ( مثل )
بیا تا باز پشت چشم یه خط باریک بکشم
نذار که انتظارتو تو کنجی تاریک بکشم
کم بیا اما دم به دم ، به رویاهام یه سر بزن
سکوت کن و با اون چشات ، یه حرف تازه تر بزن
بگو برام از رازقی ، از لحظه های عاشقی
از اون دقیقه های ناب ، که گم میشیم تو سادگی
میخـواهم گــره بخـورم در تــــ♥ــــو
آنقــدر سخـت
که بـا دنــدان بـازم کنی....!
boy_seven
ارسالها: 2321
#808
Posted: 26 Feb 2014 15:22
نفرین
نفرین به دنیای کثیف
آدم نماهای شریف
احساسای دروغکی، نفرین به عشقای نحیف !!
***
نفرین به دنیای قشنگ
آدم نماهای دورنگ
همدلی های زودگذر، کشورای دنبال جنگ !!
***
نفرین به دنیای غریب
آدم نماهای عجیب
به این همه حرص و طمع، عاشقی های پر فریب !!
***
نفرین به دنیای شلوغ
آدم نمای پردروغ
نفرین به این همه حسد، ستاره های بی فروغ !!
***
نفرین به دنیای پلید
که هرکسی بهم رسید
آدم نما بودش و بس، قلبمو تو سینه درید !!
میخـواهم گــره بخـورم در تــــ♥ــــو
آنقــدر سخـت
که بـا دنــدان بـازم کنی....!
boy_seven
ارسالها: 2321
#809
Posted: 26 Feb 2014 15:24
بانوی هم نام
یه تکرارم گریزون از، هرآنچه عادت و باید
یه سر در گم تو یه پازل، اسیر کاشکی و شاید
یه دردم که نمی دونه کجا درمونش و گم کرد
یه بغض بی اراده باز دلم رو راهیه قم کرد
آهای بانوی هم نامم، منم با یک بغل ماتم
پرم از پوچ و از خالی ولیکن مات چشماتم
ضریح بی غبار تو یه عمری مامنم بوده
به جای رازقی هردم رفیق شیونم بوده
نگاهی کن به این دختر، به این شکسته ی بی پر
به این حس غم آلودم، به این نماد خاکستر
بازم قلبم ترک خورده با طعنه، نه که با دشنه
بازم دستِ پر از خواهش به رحمتت شده تشنه
بیا و تو یه یاری کن، منو از بغض خالی کن
بلرزون باز غرورم رو، منو حالی به حالی کن
میخـواهم گــره بخـورم در تــــ♥ــــو
آنقــدر سخـت
که بـا دنــدان بـازم کنی....!
boy_seven
ارسالها: 2321
#810
Posted: 26 Feb 2014 15:25
قلب ساده
برگشتنت چه فایده، سنگ شده قلب ساده
وعده ی دیدارشو، به کسی دیگه داده
دیگه اگه بسازی، براش یه آشیونه
نمی یاد و نمی خواد، با قلب تو بمونه
دیگه ازت بریده، دست دلت رو خونده
خوشحاله اون از اینکه، پای چشات نمونده
برو و خواهش نکن، به یک شروع تازه
دیوونه نیست قلب من، که باز بهت ببازه
خودش یکی رو داره، که سر به راه و سادس
شبیه یک معجزه، یه جورایی ستارس
یکی که با نگاهش، سلام عشق و دیده
با بودن کنارش، به آرزوش رسیده
حالا برو از اینجا، دیگه نیا تو دنیام
اینو بکن تو گوشت! تمومه سادگیام
میخـواهم گــره بخـورم در تــــ♥ــــو
آنقــدر سخـت
که بـا دنــدان بـازم کنی....!
boy_seven