ارسالها: 2321
#811
Posted: 26 Feb 2014 15:39
رویا
لحظه به لحظه ساختمت
با رویاهام شناختمت
اما با یک کلام سرد
تو یک دقیقه باختمت
رفتی و باورم شده حالا دیگه تنهاییام
نگاه تو بهم میگه دیگه باهات راه نمیام
حضور تو یعنی نفس
یه چیزی مثل معجزه س
اما عبور تو ازم
فقط شبیه فاجعه س
دستای من تو رو میخواد
تو این شبای در به در
تو رو خدا اگه میری
رویاتو با خودت نبر
میخـواهم گــره بخـورم در تــــ♥ــــو
آنقــدر سخـت
که بـا دنــدان بـازم کنی....!
boy_seven
ارسالها: 2321
#812
Posted: 26 Feb 2014 15:39
بغض تو خالی
چقدر دنیام عجیب و بی ترانست
چقد راین بغض تو خالیم غریبست
چقدر حرفات عجیب بود وقت رفتن
دل پر مهرمو گرفتی از من
چقدر سرشارم از کینه از اون روزی که تو رفت ی
از اون روزی که با حسرت دلم رو آشنا کردی
چقدر قلبم ترک خورده ، چقدر دنیام بهم خورده
پرم از بغض تو خالی که انگاری دلم مرده
بیا برگردیم اون روزا که رویامون ومی ساختیم
به قبل از گفتن حرفات ، به روزایی که دل باختیم
به روزای پر از احساس ، به دنیای بدون غم
به روزایی که دستامون همیشه بود تو دست هم
میخـواهم گــره بخـورم در تــــ♥ــــو
آنقــدر سخـت
که بـا دنــدان بـازم کنی....!
boy_seven
ارسالها: 2321
#813
Posted: 26 Feb 2014 15:40
نگاه سبز
تو که اومدی تو قلبم ، زندگیم رنگش عوض شد
قلب غمگین و شکستم ، انگاری عشقو بلد شد
تو که اومدی تو رویام ، قصر رنگینمو ساختی
تو که با نگاه گرمت قلبت و بهم می باختی
حالا وقتش نبود ای عشق که بری ازم جداشی
بمونم بی تو و تنها ، تو بری تو ابرا باشی
ما که باهم روی ابرا رنگ خورشید می کشیدیم
چرا رفتی پی ابرا ، تا جدایی رو چشیدیم
ای خدا ، خدای خوبم چرا بردیش توی ابرا ؟
مگه ما با هم نبودیم پی خوشبختیه فردا
ای خدا، خدای خوبم چرا دنیات واسه من نیست ؟
چرا این همه سعادت ، یکیشون به نام من نیست ؟
ای خدا ، خدای نازم چرا چشمام رنگ غصست ؟
چرا مشکیه نگاهم ؟ سهم من همیشه گریست
ای خدا ، خدای نازم چرا چشماش کهکشون بود ؟
چرا سبزیه نگاهش ، سهم ماه تو آسمون بود ؟
بیا برگرد بهترینم ، قلب من هنوز باهاته
چشمای خسته و خیسم هنوز منتظر به راته
بیا برگرد توی خونم ، ای عزیز مهربونم
ای که زندگی رو بی تو من به شب نمی رسونم
میخـواهم گــره بخـورم در تــــ♥ــــو
آنقــدر سخـت
که بـا دنــدان بـازم کنی....!
boy_seven
ارسالها: 2321
#814
Posted: 26 Feb 2014 15:42
هراس
پر از تنش پر از تبم
پر از یه حس مبهمم
پر از هیاهو و هراس
تو این سکوت ممتدم
یه بغضی تو گلومه که، علاجشو نمی دونه
پرم من از گلایه ها، یه آرزوی وارونه
دستای من یه عمره که گلای کاکتوس می کاره
یه زن که اسم ترسش و نمیدونه چی بذاره
تمام لحظه های اون ساخته شده تو یک خونه
خونه ای که برای اون مثل یه بن بست می مونه
خونه که نه بگو قفس، پر از تلاش و دغدغه ست
خونه یِ من همین تنه که توش همیشه تفرقه ست
ترس من از همین خونست
از این بزرگراه شلوغ
ترس من از خود منه
از این نقاب پر دروغ
میخـواهم گــره بخـورم در تــــ♥ــــو
آنقــدر سخـت
که بـا دنــدان بـازم کنی....!
boy_seven
ارسالها: 2321
#815
Posted: 26 Feb 2014 15:44
قصیده بلند
زمزمه های عاشقیم
با رفتنت مرثیه شد
تم نوشته هام مثِ ( مثل )
ترانه ی مرضیه شد
" شد خزان گلشن آشنایی
بازم آتش به جان زد جدایی "
دل می خواد ایام قدیم
قلبی که بود باهام ندیم
رقص موهات وقت نسیم
چِقد غزل گفته بودیم
اما تو رفتی و دلم
تو زندون بی کسی موند
برای ارضای خودش
هرچی تونست حبسیه خوند
بیا که این دفعه می خوام
جای غزل، مدحت کنم
با یه قصیده ی بلند
بعدِ خدا حمدت کنم
میخـواهم گــره بخـورم در تــــ♥ــــو
آنقــدر سخـت
که بـا دنــدان بـازم کنی....!
boy_seven
ارسالها: 2321
#816
Posted: 26 Feb 2014 15:47
خواب
ساعت هفت، کافه کایا
طبق معمول، میز بالا
دو تاقهوه، با دوتا کیک
روی تخته، شعر نیما
من پر از درد، تو پر از تب
دستامون تو دستای هم
کی میدونه حال مارو
دو تا هم بغض دو تا همدم
.
.
گوشی خاموش، خونه آروم
تو کنارم شدی بی هوش
غرق رویا،محو چشمات
به نفس هات، می کنم گوش
.
.
صدای در، زنگ ساعت
میگن از خواب، دیگه پاشم
یه توهم، یا یه رویا
باید از تو من جدا شم
میخـواهم گــره بخـورم در تــــ♥ــــو
آنقــدر سخـت
که بـا دنــدان بـازم کنی....!
boy_seven
ارسالها: 2321
#817
Posted: 26 Feb 2014 15:48
همین امشب
دلم تنگه یه عالم خاطراته
یه عالم خاطراته نیمه کاره
فقط امشب بیا هم بغض من باش
همین امشب که قحطی شد ستاره
بیا و اتفاقی رد شو از تو کوچه ی ما
بذار عطرت، تو رو واسم بیاره
چشام خیرست به عکست توی گوشی
دلم فک ( فکر) میکنه تو روبه روشی
شکایت می کنه از خونه بی تو
ازین ترانه که تو مو به مو شی
پُرم از حسرت و بغض دوباره
بخند تا چشم من راحت بباره
فقط امشب بیا با من یکی شو
همین امشب که دنیام بی تو زاره
بیا و باز نگو حرفی نمونده
بذار واسه شروع تازه باشیم فکر چاره
چشام خیرست به عکست توی گوشی
دلم فک ( فکر) میکنه تو روبه روشی
شکایت می کنه از خونه بی تو
ازین ترانه که تو مو به مو شی
میخـواهم گــره بخـورم در تــــ♥ــــو
آنقــدر سخـت
که بـا دنــدان بـازم کنی....!
boy_seven
ارسالها: 2321
#818
Posted: 26 Feb 2014 15:49
محض گلا
این روزا سبز چشاتو
تو خلوتم کم میارم
وقتی بهت فک می کنم ( فکر )
گوشه ای از غم می بارم
خیلی دارم سعی می کنم
به ابروهام خم نیارم
ولی نمی تونم عزیز
بی تو دارم میشم مریض
عطر تنت رو بیارو
میون بی کسیم بریز
محض گلا زودتر بیا
نذار که بی تو له بشم
بیا تو آغوشم بگیر
تا ابر پشت مه نشم
دلم می خواد نگات کنم
برا یه بارم شده سیر
کاشکی که این وصالمون
زودتر باشه نه خیلی دیر
میخـواهم گــره بخـورم در تــــ♥ــــو
آنقــدر سخـت
که بـا دنــدان بـازم کنی....!
boy_seven
ارسالها: 2321
#819
Posted: 26 Feb 2014 15:51
غیرت
گوشی باز داره می لرزه تو جیبم
یعنی کی می تونه باشه ؟عزیزم !!
سه تا قلبا افتاده یعنی عشقمه
یعنی باز هوامو کرده ، تشنه
گوشی رو بر می دارم با تب و تاب
آماده می شم واسه سوال جواب
کجایی ؟ چه می کنی ؟ حالت خوبه ؟
نکنه بازم که اون تل رو موته ؟!
زود بگو کی پیشته ؟کجا می ری ؟
چرا دیر جواب دادی ؟ کجا گیری ؟
حواست که بهمه ؟ چی پوشیدی ؟
نکنه باز چش من رو دور دیدی ؟!
.
الهی فدات بشم ، قربون اون هیبت تو
یه روزی می کشه آخر من و این غیرت تو
نگران نباش عزیز ، مانتو بلنده تنمه
تل کجا بوده بابا ، مقنعه مشکی سرمه
تو خیالت باشه راحت ، حواسم جمه جمه ( جمع )
تضمین صداقتم ، قسم به جون ننمه
میخـواهم گــره بخـورم در تــــ♥ــــو
آنقــدر سخـت
که بـا دنــدان بـازم کنی....!
boy_seven
ارسالها: 2321
#820
Posted: 26 Feb 2014 15:52
یادته
یادته پیکان سفید ؟؟
هشتاد وهفتِ پر امید ؟
من و تو و روزای خوش ؟
چه زود به آخرش رسید !!
یادته پارک آرارات ؟
حرفای شیرین و کارات ؟
گربه می ذاشتی رو سرم ؟
چقد می خندیدم باهات !!
یادته میدون انقلاب ؟؟
دوتایی دنبال کتاب ؟
باهم دیگه رفتیم بُناب ؛
چه موندنی شد اون کباب !!
یادته می رفتم مشهد ؟
دلت برام چه شور می زد ؟
سوغات من یادت نره ؛
تو عکس فقط برام بخند !!
یادته وقتی اومدم ؟؟
تو اومدی به دیدنم ؟
بوسیدیم و گفتی دیگه
یه آدم مقدسم ؟؟!
این آخرین خاطره بود
رفتی دیگه ندیدمت
دیگه تو دنیام نبودی
از رویاهام می چیدمت
میخـواهم گــره بخـورم در تــــ♥ــــو
آنقــدر سخـت
که بـا دنــدان بـازم کنی....!
boy_seven
صفحه 82 از 235