ارسالها: 14491
#841
Posted: 11 Mar 2014 21:06
مخاطب خاص
میگن عشق و عاشقی همش جنونه
ولی مالِ آدمایِ مهربونه
عشقی که خودش مصوّبِ یه درده
که برای عاقلا یه جور نبرده
اوج غم تحملِ فراقِ یاره
خدا اون روز و واسه هیشکی نیاره
غم دوری اَم خودش بلای جونه
حیف درد قلبی که هنوز جوونه
شاید این معجونِ عشقه تو وجودم
آخه من که این همه ، صبور نبودم
که با دردِ قلبمَم دَووم بیارم
شاد و مسرورم از اینکه عشقو دارم
یه دلیل میگم که ثابت بشه حرفم
یه دلیل منطقی و خیلی محکم
که یکی هست توی شبهام مثه ماهه
که بدون بودنش دلم سیاهه
کسی که تنها دلیل نفسامه
که واسه نفس کشیدنم هوامه
تپش تند دلم که جون میگیرم
حاضرم حتی به جای اون بمیرم
اونی که بهش میگن مخاطبِ خاص
با یه قلب مهربون و پر از احساس
وقتی عاشقم شده با اینکه دوره
نفسم ، طفلی دلش چقد صبوره
خدا حفظش کنه تا ابد باهامه
و یه ساله که همین جمله دعامه
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#842
Posted: 11 Mar 2014 21:16
شادمانی
ماورای لحظه هایت با تمام غصه هایت مهربانی می کنی
از برای شادی و آرامشم تو خنده های آسمانی می کنی
از تماشای رُخت عمق نگاه بی قرار من به یغما می رود
با جمالت رنگ رویای سیاهم را تماماً ارغوانی می کنی
در هوای بودنت نبض نفسهایم عمیق و بس به سرعت می زند
بر دل و جانم جلا می بخشی و سرشارم از حس جوانی می کنی
با نگاه سبزت این پاییز زرد و نا امیدم نو بهاری می شود
با وجودت غصه های قلب تارم را بدل ، به شادمانی می کنی
گشتم اما مهربان قلبی مثال عشقم اینجا بین انسان ها نبود
تو فرشته با دو بال نقره ای کندر زمین هم زندگانی می کنی
من یقین دارم که این عشق حقیقی را از آن اول خدایم می دهد
از خدایی که به قلبت عشق بخشیده همینجا ، قدر دانی می کنی؟
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#843
Posted: 11 Mar 2014 21:18
دست دریا
گاهم به چشمای تو دیدنی بود
که میشد دلم غرق رویا همیشه
یه رویا که دیدم کنار تو هستم
یه رویا که دیگه حقیقت نمیشه
شاید آخرین باره حرف دلم رو
دارم رو به دریا به تو هدیه میدم
یه شعر پر از درده رو کاغذ من
که بی تو به اوج شکستن رسیدم
دارم ذجه هامو واست جا میذارم
با اینکه میدونم خودت غصه داری
ایـنـا حـرفای آخـر زنـدگـیـمـه
تو «من» نیستی ، اینجا هنوز موندگاری
خودم رو سپردم به دستای دریا
به موجی که دستاتو از من جدا کرد
درست مث رویا دارم غرق میشم
همین رفتنم درد من رو دوا کرد
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#844
Posted: 11 Mar 2014 21:24
سهم من
فقط یک نگاهِ پر از اشک و حسرت
فقط یک دل پر شده از گلایه
شده سهم من از تموم علاقم
داره کم میشه از کنارم یه سایه
دل آسمونم واسه من گرفته
که میباره امشب درست وقت رفتن
که اشکم یکی میشه با قطره بارون
زبونم توانی نداره به گفتن
حالا آخر قصمون نقطه چینه
ولی مطمئنم که تو بی گناهی
من از زندگی این نصیب دلم شد
فقط خنده ی تلخ و رنج و تباهی
چشامو گرفتم نبینی که خیسه
نمیخوام دلت وقت رفتن بگیره
تو قلبم هزار حرف ناگفته دارم
چه فایده واسه گفتنش دیگه دیره
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#845
Posted: 11 Mar 2014 21:24
ببخش
دلم گم شد تو رویای نگاهت
من از طوفان این دنیا فراری
با دلشوره شدم غرق وجودت
واسه آرامشم صد غصه داری
تو با این عاشقی کردن عجینی
دلت لبریز از نوره همیشه
با رفتارت بهم فهموندی اینو
که من سنگم ولی تو مثل شیشه
به این روح بزرگت غبطه خوردم
به صبری که تو داری رو بدی هام
نشد حتی یه بارم منصرف شی
یه وقتایی که رنجیدی با حرفام
چقد گاهی بدم با قلب پاکت
گذشتی هر دفه ، من رو سیاهم
تو بخشیدی من اما دل شکستم
با این ظلمم به تو غرق گناهم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#846
Posted: 11 Mar 2014 21:33
اتاق تنهایی
کار دلو ببین دوباره گم شد
تو جاده های خسته ی شب و روز
با اینکه هیچکی فکرشم نمیکرد
روونه شد سمت یه راه مرموز
توی اتاقش یه دونه پنجره
رو به افق های خوشِ خیالی
یه قاب عکس مبهم و عجیبم
وصله رو دیوارِ همون حوالی
شبای روشن و روزای ابری
تاریکی اشک و گلایه ی سرد
دوخته نگاهش به غروب خورشید
پنهونه غم با خنده ی تلخ مرد
گلای تو باغچه همه میفهمن
مشکل پژمردگی دلا رو
آفتاب مهربونی که نتابه
حس میکنی سردی این شبا رو
تصویر تاریکِ تو قابِ چوبی
نشون میده غریبیِ یه مردُ
نوری که از پنجره روش میتابه
میپوشونه این انعکاس دردُ
اتاق تنهایی یه جور سوالِ
که خود به خود مشخصه جوابش
یه حس خیلی خلوت و قشنگِ
که وقت تنهایی میاد به خوابش
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#847
Posted: 14 Mar 2014 18:37
حرف آخر
به چی داری فکر میکنی؟
خـراب و داغــونـم نکــن
چـرا حـرفی نمـیزنی؟
بـسـه دل آشـوبـم نکـن
***
بگو بدونم که چرا
رفتار تو عوض شده
نکنه دلت بی هوا
جای دیگه عاشق شده
***
اون حرف آخر تو راه گلو مو بسته
نمیدونم اون کیه که زیر پات نشسته
***
حـداقل بـگـو بـرم
که دلـت آروم بگـیـره
نـذار که ایـنجور بـشکـنم
دل با غم تو میمیره
***
چرا میترسی که بگی؟
من که بـدِتـو نمیخوام
اگر که تو با اون خوشی
پس چرا دیگه من بیام
***
از زندگیت میرم بیرون
به آرزوهات برسی
تصمیمتو عوض نکن
سدِّت نمیشه هیچ کسی
***
من به خدا سپردمت
الهی که غم نبینی
دنیا به کامت باشه
تو غصه یک دم نشینی
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#848
Posted: 14 Mar 2014 18:39
حرفای تو دلم
سـلام عزیزِ قلب من
بـبـخـش دوبــاره اومدم
حرفایی مونده تو دلم
گوش بدی میگم و میرم
قلـب منـم مثل هـمه
حــالا دیـگـه پـُر از غمــه
اما نمیخوام که پیشت
بــغـض صِـدامُ بــشکـنـه
درسـتـه کـه تـکـراریــه
ایـن جـمـلـه های لعنتی
عوض نمیشه تصمیمت
دیـگـه نـمـونـده فـرصـتی
ایـنـا یه جـور شـکـایـتـه
از تــو نـه ، از دنـیـای بـد
قانون عشق و فـاصـله
بـیا ببـیـن با من چـه کرد
از یه طرف خوشحالـیتـو
میـبـیـنـم و آروم مـیـشـم
از طـرفی قــلـب خـودم
میشکنه و داغون میشم
هـنـوز دارم نـامـه مـیدم
امــا بــهــت نــمــیـرسـه
یه حسی مانِعم میشه
که میگه انتظار بسـه
ولــی بـا فــکـر بـودنــت
زنده میشم جون میگیرم
اگـه تـو رویـام نـبـاشـی
دنـیـا نـمـیـخوام ، میمیرم
واسـم خـیـال تـو بـسـه
بـیـشـتـر از اینو نـمیـخوام
عـزیـز تـریـن بـودی بـرام
خوشبخـتـیتو فقط میخوام
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#849
Posted: 14 Mar 2014 18:47
حرفای تکراری
یه روز یکی اومد منُ صدا کرد
قلبمو عاشق ، خودشُ جدا کرد
نگفت نمیخواد پیش من بمونه
رفت و غمُ با دلم آشنا کرد
صدام گرفته بس که گریه کردم
من همیشه دردُ بهونه کردم
اما یه احساس تو وجودم میگه
بازم عشقمه نابود میشه هر دم
دلم پُر از حرفای تکراریه
که دنیا از محبتم عاریه
دلی که عاشقه چه زود میشکنه
میگن واگیرداره ، یه بیماریه
اما منم حال و هوایی دارم
منم یه قلب بی نوایی دارم
آخه کیه که حرفمو گوش بده؟
چه فریادای بی صدایی دارم
دل نَسِپُردن آخه سخته واسم
وقتی می دونم اینجوری بی کسم
با اینکه دنیا خوشیمو نمیخواست
گفتم شاید به آرزوم میرسم
خیلی میخواستم مال من بمونه
یه ذره قدر عشقمو بدونه
گرچه خودش تقصیری ام نداره
تنهام گذاشته توی این زمونه
از گلکم گلایه ای ندارم
آرزومُ پیش خدا می ذارم
عشق جدیدش به دلش بشینه
منم مثه ابر بهار می بارم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#850
Posted: 16 Mar 2014 19:57
طفلی دلم
هرکی از راه میرسه
نمک رو زخمم میپاشه
غمگین و افسرده میشم
میرم میشینم یه گوشه
***
تو تنهایی حس میکنم
تو هنوزم کنارمی
هنوز منو دوسم داری
مثل قدیما یارمی
***
ولی حیف همش یه خوابه
که بازم با تو باشم
میدونم دیگه نمیای
مونده حرفات تو گوشم
***
این غم و افسوس دلم
همش بخاطر اینه
که من نمیدونم چرا
طفلی دلم رو زمینه
***
اما دیگه بسه واسم
اینهمه گریه کردنا
از بدی هات گذشتم و
سپردمت دست خدا
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟