انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 10 از 10:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10

Shater Abbas Sabohi | شاطر عباس صبوحی


مرد

 
گهر


هر روز گرفت خانهٔ کعبه شرف

از مولد شیر حق، شهنشاه نجف

جز ذات محمّدی نیامد به وجود

یکتا گهری چو ذات حیدر ز صدف


*****

بدر


نموده گوشهٔ ابرو بمن مهی لب بام

هلال یک شبه دیدم بروی بدر تمام

چو دیدمش به لب بام من به دل گفتم

که عمر من بود این آفتاب بر لب بام
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
مرد

 
آهو


مردم از حسرت آهو روشان و رمشان

من ندانم به چه تدبیر بدام آرمشان

نیکرویان جهان را چو سرشتند ز گِل

سنگی اندر گِلشان بود همان شد دلشان


*****

ماکو


خیّاط پسری بود به دستش ماکو

گفتم که دلی که برده ای از ماکو

گفتا که دل تو در کف من خون شد

از او اثری اگر بخواهی ماکو
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
مرد

 
عاقبت به خیر


ترسا پسرا مسیح سیرم کردی

من شیخ بدم راهب دیرم کردی

از کعبه کشیدی سوی بتخانه مرا

صد شکر که عاقبت به خیرم کردی


*****

اشک


چه شد که بر گل عارض گلاب می‌ریزی

ستاره بر رخ این آفتاب می‌ریزی

هزار دیده برای تو اشکریزان است

چرا تو اشک به مثال حباب می‌ریزی
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
مرد

 
سپیده دم


برداشت سپیده دم حجاب از طرفی

بگرفت نگار من نقاب از طرفی

گر نیست قیامت از چه رو گشته عیان

ماه از طرفی و آفتاب از طرفی



*****

چشم تر


ای دلبر عیسی نفس ترسائی

خواهم به برم شبی تو بی ترس آئی

گه پاک کنی با آستین چشم ترم

گه بر لب خشک من لب تر سائی



پایان
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
مرد

 
مخمسات


ای زلف تو چون مار و رخ تو چون گنج

بی مار تو بیمارم و بی گنج تو در رنج


از سیلی عشق تو، رخم گشته چو نارنج


دین و دل و عقل و خرد و هوش مرا سنج

بر باد شده در صدد روی تو، هر پنج


هرگز نبود حور، چو روی تو، به رضوان

سروی به نکوئی قدت نیست به بستان


روی تو گل سرخ و خطت سبزه و ریحان


هم قند و نبات و شکر و پسته و مرجان

ریزد ز لب لعل سخنگوی تو، هر پنج


در دست غمت چند زنم ناله و فریاد

باز آی، که عشق تو مرا کند ز بنیاد


هرگز نبود چون قد و بالای تو شمشاد


حور و ملک و آدمی و جنّ و پریزاد

هستند ز خدّام سر کوی تو، هر پنج


ای خسرو خوبان، نظری کن سوی درویش

مگذار که از عشق تو گردد جگرم ریش


دیوانه عشق تو، ندارد خبر از خویش


خال و خط و زلف و مژه و چشم تو زان پیش

کردند برآشفتگی موی تو، هر پنج


تا چشم من آن روز، بر آن سیمبر افتاد

از شوق جمالش به دل من اثر افتاد


مرغان چمن را همه سودا به سر افتاد


سرو و سمن و یاسمن و عرعر و شمشاد

پستند به پیش قد دلجوی تو، هر پنج


در باغ وصال تو و گمگشته شبه سنج

مهرت به دلم نقش گرفته است چو شطرنج


بنشسته شب و روز، دو افعی به سر گنج


چشم و لب و رخساره و ابروی تو بی رنج

زیباست بر آن عارض نیکوی تو، هر پنج


غم تاخت اگر بر سر و سامان صبوحی

ساقی! بدر آی از در ایوان صبوحی


بنشین ز کرم در بر یاران صبوحی


دین و دل و عقل و خرد و جان صبوحی

گردید به تاراج دو ابروی تو، هر پنج



پــــــــــــــــــــــــــــــــــایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــا ن
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  ویرایش شده توسط: Alijigartala   
صفحه  صفحه 10 از 10:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10 
شعر و ادبیات

Shater Abbas Sabohi | شاطر عباس صبوحی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA