انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 13 از 18:  « پیشین  1  ...  12  13  14  ...  18  پسین »

Reza Kazemi | رضا کاظمی


مرد

 
اینجا

پاییز میبارد از آسمان

و من،

دارم سر میروم از باران.

مگر تو کجای جهانْ آه کشیدهای؟!


:::
گناه نکرده تعزیر میشوم

حال آنکه تو

با هزار شیشهی شرابْ در چشمهایت

آزادانه در شهر قدم میزنی!


ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
     
  
مرد

 
نمیرسم به قرار

منتظر نباش!

سالهاست از قرار رفتهام


:::

همه میگویند: چه مهربان است این مَرد!
و کسی نمیداند
لبخند تو است رووی لبهام
وقتی آنسووی دریاها
یادم میکنی

انگار اولین سنگ را
من پَرانده باشم
بههَوای آن روسپـــ..ـیِ بزرگوار؛
چرا که همهی عُمر
در پناهِ عاشقی
بیگناه ماندهاَم!


ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
     
  
مرد

 
شیارِ دستهاش را نشان میدهد پدر:

"هنوو گُشنهگی نکشیدی عاشقی یادت بره!"

اما از ابرِ چشمهاش

چکّه میکند

تصویرِ زنی جوان!


:::

سرد است هوا
پنجره را ببند
خودم برایت میبارم..


:::

مرگ هم پایانِ تو نبود

وقتی فردای خاکسپاریاَت

به خانه برگشتی وُ با هم

یک دلِ سیرْ خندیدیم!


ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
     
  
مرد

 
شبِ گوورستان هم زیباست

وقتی باران باشد

من باشم

و تو.

حتا اگر مُرده باشی!


:::

هر زنی با عطر تو از کوچه میگذرد

به « شور » میافتد

اما « بیداد » میخواند

این قناریِ بیچاره!


:::

دل نیست این،

مُرداب است دیگر؛

دست و پای بیخودی نزن!


ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
     
  
مرد

 
ماه شدهام

راهنمای مسافران.

و چه غمانگیز است حکایتِ مسافری که

پایانِ راه

ماه میشود!


:::

جهانی را به تسلیم واداشتهای

با پیراهنی سفید

بیتابِ گریختن از دستِ بندِ رخت!


:::

اِعجاز میکنند عاشقانههام.

ببین چهطور در آینهی خود

تو را جوان نگه داشتهاند!


ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
     
  ویرایش شده توسط: shah2000   
مرد

 
هرچه میروم

نمیرسم به تو

اسبِ عَصّاری شدهام انگار!


:::

باید بروم.

اینجا،

هیچکدام زبانِ هم را نمیفهمیم

نه من، که مُدام از تو میگویم

نه صاحبخانه، که مُدام از اجاره بهاء!


:::

چهقدر شراب ریختهای به چشمهات مگر

که هر روز میگیرندَم

به جُرمِ مستی؟!


ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
     
  
مرد

 
امروز

تو را به باد داده بودْ بندِ رخت.

پیراهن دیگری برایم بفرست!

پیلهی تنهاییاَم

شکفته نشد هیچوقت.

اما چه باک!

ابریشمِ پیراهنَت شدهام حالا!


:::

زیرِ پنجرهی اتاقَم

« مرا ببوس » را میخواند

آواز خوانِ کوچههای شب.

میبوسمَت

و طرحِ لبهام میماند

رووی غبارِ سردِ شیشه!


:::

دلَم باران میخواهد

و چتری خراب

و خیابانی که

هیچگاه به خانهی تو نرسد!


ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
     
  
مرد

 
روزی یک قدم جلو میآیم

روزی یک آجر بالا میروی

ما هیچوقت به هم نمیرسیم.

تو؛

همیشه فراموش میکنی برای قلعهات پنجره بگذاری!


:::

بهانهای نمانده است دیگر

برای عاشقی کردن!

بیا برگردیم به کودکی

دوباره با هم بزرگ شویم


:::

پستچیْ امروز

جای نامه، تنهایی آورد.

به گمانم غرق شده باشی

در خیالهام!


ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
     
  
مرد

 
شهر جای ما نیست

بیا به کوه بزنیم مثلِ یاغیها


:::

صدای عقربههای این ساعتِ لعنتی

خوابِ تو را

پَر میدهد از چشمهام.

باید قفسی برایت بسازم!


:::

راه میروی

و شهر

اردیبهشت میشود


ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
     
  
مرد

 
بابهارآمد

ریشه کرد؛ماند.
باشعرآمد
خیس مان کرد؛ماند.
وبانسیم
ازتمام رودخانه های جهان
بی که خیس شود؛گذشت؛رفت!


***

باید فراموشت کنم!
یادت؛نان نمی شودبرای سفره مان
وکیف وکفش؛برای بچه ها
واجاره
برای پیرمرد صاحبخانه!

بایدفراموشت کنم؛
امااین بغض که نمی شکند؛ببارد!


ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
     
  
صفحه  صفحه 13 از 18:  « پیشین  1  ...  12  13  14  ...  18  پسین » 
شعر و ادبیات

Reza Kazemi | رضا کاظمی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA