انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 16 از 18:  « پیشین  1  ...  15  16  17  18  پسین »

Reza Kazemi | رضا کاظمی


مرد

 
سیگاری آتش بزن

میان لب‌هات بگذار

تا نیمه بکش.

باقی‌ش را

من می‌سوزم!


::::
این‌همه خط نوشتم وُ
یکی نستعلیقِ چشم‌های تو نشد!


::::
شیرین‌ترین گناهِ منی.

از تو

به خدا هم پناه نمی‌برم!


ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
     
  
مرد

 
بگذار ببووسم‌َت

نگران نباش

کسی ما را نمی‌بیند

این شعرها همهْ سانسور می‌شوند!


::::

راه می‌روم

و شهر

زیر پاهام تمام می‌شود.

تو،

هیچ‌کجا نیستی!



ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
     
  
مرد

 
اَخم می‌کنی

سرد می‌شوم

لب‌خند می‌زنی؛ گرم.

کمر به قتلَ‌م بسته‌ای مگر؟!


::::
دارند تکراری می‌شوند عاشقانه‌هام

بیا دوباره اتفاق بیفتیم!


::::
این‌جا
هوا ابر است
گلدان‌ها تشنه ،
خیابان‌ها خلوت ،
من
در انتظار .
*
درها و پنجره‌ها را باز گذاشته‌اَم ،
نمی‌خواهی بباری؟!


ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
     
  
مرد

 
این‌قدر به زنده‌گی‌اَم سَرَک نکش!
کوتاه‌تر از خواب‌های من
دیواری ندیده‌ای؟!


::::


هیچ ماشینی به مقصدِ تو نمی‌رسانَدَم.
مسافرکِش‌ها هم فهمیده‌اند
خیالی بیشْ نبوده‌ای!


::::


شب‌هایی که به خوابم می‌آیی
ماهْ کامل است
باقیِ شب‌ها، هلال.

نظمِ جهان را به‌هم زده‌ای دختر!


ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
     
  
مرد

 
باران می‌بارد
و من
تمامِ روز را بدونِ چتر
به تو فکر می‌کردم.


::::


کار سختی‌ستْ دوست نداشتنِ تو.

باید برای خودم

کار دیگری دست و پا کنم!


::::


می‌روی
بی‌آن‌که بدانی میانِ سینه‌اَت
دلِ من است که می‌تپد!


ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
     
  
مرد

 
با « یکی بود یکی نبود » شروع می‌شود این قصه
با یکی ماند یکی نماند، تمام.
یکی، من بودم یا تو؛ مهم نیست
مهمْ
قصه‌ای‌ست که تمام می‌شود!


::::


گاهی دلَ ت می گیرد، و هرچه ذهن و خیال ت را زیر و بالا می کنی دلیلی برای این دل گرفته گی پیدا کنی، نمی شود... آقا جان گاهی دل ت می گیرد دیگر. همین!

::::


چه‌قدر تنهاست
شاعری که عاشقانه‌هاش
دست به دست می‌روند
به دست تو اما،
نمی‌رسند!


ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
     
  
مرد

 
دوور شده‌ای، خیلی دوور
ولی باور کن اصلن سخت نیست به تو رسیدن
... فقط
کمی باید این ساعت را دست‌کاری کنم!



Reza Kazemi
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
     
  
مرد

 
تنها شده‌اَم
مثلِ یک فانوس‌بانِ پیر
وقتی آخرین کشتی
بندر را ترک می‌کند!


::::


برف می‌بارد
کودکان خوش‌حالَ‌ند
منْ غمگین.

دارد ردِّ پاهات را می‌پوشاند برف!


::::

غم
ردِّ نگاهِ تو است
در ازدحامِ خیابان‌ها،
وقتی هیچ مردی
من نیستم!


ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
     
  
مرد

 
عاشق نیستم،
شاعرم.
فقط نمی‌دانم چرا وقتِ نوشتن از تو
بال درمی‌آورم!




Reza Kazemi
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
     
  
مرد

 
به قبر پدرم خندیده باشم اگر
دوباره از اِشراق و کشف و شهود،
دَم بزنم
وقتی در خیابانِ کوچکی
به راحتی گُمَ‌ت کردم!




Reza Kazemi
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
     
  
صفحه  صفحه 16 از 18:  « پیشین  1  ...  15  16  17  18  پسین » 
شعر و ادبیات

Reza Kazemi | رضا کاظمی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA