صفحه 18 از 18: « پیشین 1 2 3 ... 16 17 18

Reza Kazemi | رضا کاظمی

shah2000

کاربر

ارسالها: 3080

#171 Posted: 7 Apr 2014 19:34

گل‌سرخْ
تمامِ من بود
میانِ دست‌هات.

نفهمیدی!

Reza Kazemi

ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!

shah2000

کاربر

ارسالها: 3080

#172 Posted: 8 Apr 2014 21:22

به مرگ هم نمی‌شود امید‌ بست
وقتی در تو
رسوب می‌کند
تنهایی!

::::

باد
نامه رسانِ خوبی نیست.
نامه هایت را همه ی شهر می خوانند،
جُز من!

::::

به‌وقتِ دلتنگی
فرقی نمی‌کند کجا باشی:
پشتِ پنجره‌ی اتاقی در پاریس
میانِ ازدحامِ خیابانی در تهران
یا روی پُلی معلّق در جنگل‌های اِفریقا.
به‌ هر حال،
حتمن غروبی برای تماشا خواهی یافت!

ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!

shah2000

کاربر

ارسالها: 3080

#173 Posted: 8 Apr 2014 21:24

ﺑﻬﺎﺭ
ﻭ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ؟
ﻧﻪ ،
ﺷﺎﯾﺪ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﯼ
ﻓﺼﻠﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ
ﻭﺭﻕ ﺯﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ

::::

چشم‌هایم سرریز کرده بود آن‌روز؛
وقتی برای ماندن
لَنگِ قطره‌ای اشک بودی.

همه‌ی تقصیرها
گردنِ بارانی که ناغافلْ گرفت !

::::

فراموشی گرفته است خانه،
انگار از تمام دیوارها
نقشِ یاد تو را جویده‌اند موریانه‌ها

ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!

ویرایش شده توسط: shah2000

shah2000

کاربر

ارسالها: 3080

#174 Posted: 21 Apr 2017 23:27

۱-
آن عصرپنج شنبه اي
زمين ازحركت مانده بود
وقتي تو
برايوان درازكشيده
براي هميشه خفته بودي
باگل سرخي شكفته برسينه ات.
آن عصرپنج شنبه اي
زمين ازحركت مانده بود
وديگر
هيچ اتفاق خاصي نيفتاده بود!!
۲-
گورستان
وهزارسروسكوت
وفوجي كلاغ لال!
گورستان
وفريادريشه هاي سرخ
وصداي بيرق هاي باد.
گورستان
ومن كه باتلخي تجربه هايم
مي گذرم درسايه سارسكوت
وتوكه باشهدلبخندهايت
خفته اي درترنم ريشه هاي سرو.
آه؛
گورستان وهزارخنياگرخاموش!
گورستان وهزارخنياگرفرياد!

ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!

صفحه 18 از 18: « پیشین 1 2 3 ... 16 17 18

شعر و ادبیات /

Reza Kazemi | رضا کاظمی

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

↑ بالا