ارسالها: 3080
#1
Posted: 25 Mar 2014 01:48
درود
درخواست ایجاد تاپیک در تالار شعر و ادبیات را دارم
نام تاپیک: Reza Kazemi | رضا کاظمی
تعداد صفحات : بیش از ۶ صفحه
کلمات کلیدی : بیوگرافی رضا کاظمی + شعر +مجموعه اشعار + رضا کاظمی شاعر + غزل + ادبیات
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ویرایش شده توسط: shah2000
ارسالها: 3080
#2
Posted: 25 Mar 2014 18:00
رضا کاظمی - شاعر و نویسنده معاصر کشورمان است که به قول خودش کوله باری از حرف و دغدغه روی دوشش سنگینی می کند .
علاقه مندان داستان هایش او را با داستان های سبک خاص خودش می شناسند؛ چرا که زبان داستان ها شاید به ظاهر کمی پیچیده باشد ولی بسیار ساده و راحت با مخاطب خود ارتباط برقرار می کندو مضامین اجتماعی را در قالبی طنز آلود در بطن خود نهفته دارند .
کاظمی شعر آزاد را هم سنت گریز توصیف می کند و شاید به همین دلیل است که در تعریف
شعر می گوید :شعر ،فقط شعر است و دیگر هیچ ...
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#3
Posted: 25 Mar 2014 18:07
::کتابهایِ منتشر شده::
- ۱-قرارِ بعدی پایِ گهوارۀ شعرهام
- ۲-زنی را کشتم که اسم نداشت
- ۳-یک فرشتۀ مچاله شده (مجموعۀ داستان)
- ۵-پا برهنه تا ماه (تنها برگزيده کتاب سال 87 در شعر جنگ )
- ۶-می رویم گلِ انار بچینیم نمی آیی؟!!
- ۷-گپی با فروغِ فرخزاد در غروب هایِ ظهیر الدوله
- ۸-غزل مویه هایِ زنی در باد
- ۱۰-پستچی جایِ نامه ؛تنهایی آورد
- ۱۱-یک سبد خاطره؛یک سینه حرف (برنده ي جايزه ي اول کتاب سال 85 در شعر جنگ)
- ۱۳-بیا کمی بارانی تر باشیم بانو
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#4
Posted: 26 Mar 2014 17:06
تمامِ پلِّه برقی های جهان را عکسْ سوار شده اَم
۱-
مرزها
زبانِ فاصله را نمی فهمند.
هرچه دورتر میروم
نزدیکتر میشوی!
۲-
تو رفتهای
و من از تنهایی
کَکَم هم نمیگزد دیگر!
*
حالا باز هم بگو دروغ گفتن بلد نیستی!
۳-
هرکجای جهان که میروم،
آسمانْ
رنگِ چشمهای توست.
۴-
مرزی در میان نبود.
هرچه دورتر رفتم؛
نزدیکتر شدم.
انگار تمامِ پلِّه برقی های جهان را
عکسْ سوار شده باشم!
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ویرایش شده توسط: shah2000
ارسالها: 3080
#5
Posted: 26 Mar 2014 17:12
ساده نیست دل کندن؛ به تریج قبات برنخورد!
۱-
عاشقانه هام
به دردِ لای جِرز هم نمی خورند دیگر؛
وقتی تو نیستی.
۲-
اینقدر کووک نزن!
جای بخیه ندارد دیگر
این دلِ لاکردار!
۳-
با چشم هات زنده گی کرده اَم
وقتی هنوز می تابیدند.
ولی حالا ؛
این ابرهای لعنتی
دارند دست به خودکُشی اَم میزنند!
۴-
کم از کلاغ نیستی که!
نگاه کن؛
هرچه سنگ میپرانم
نمیرود!
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#6
Posted: 26 Mar 2014 17:15
عشق، پروانه ای ستْ پُشتِ دریچه ی چشم هات
۱-
پرستوها
گیج میخورند در آسمانِ شهر
و درخت ها
پاییز را از یاد نمیبرند.
کجا مانده ای با بهاری که نیاورده ای هنوز؟!
۲-
چشم هات
برگچه های نو رَسته ی بهارند
پاییز نمیشوند.
۳-
وقتی تو نیستی
زندهگی را نمیتوان هر صبح
در آغوش گرفت
و برای تکه ای نان
کنار تنور خورشید
صف کشید!
۴-
باید ببارد برف
شبِ گیسوهات
دراز شده است دیگر!
۵-
هنوز کوچهها همان اَند
خیابان ها همان اَند
پنجره ها و مردمِ بی رؤیا، همان.
تنها تویی که نیستی!
۶-
نامه هات را بی نشانی،
به باد بِدِه
می رساند.
خانه ام بر باد است!
۷-
آتشکارِ ماهِری هستی
تا می خواهم سرد شوم
در کوره اَت می دَمی!
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#7
Posted: 26 Mar 2014 17:17
بیا به نقطه ی اول، به ابتدایِ عاشقی برگردیم
۱-
گووشِ فلک را کَر کردهای با سکوت هات!
"هایی" بزن،
"هوویی" بگو
بگذار دوباره بچرخد فلک!
۲-
دارد بهار میشود
گل فروش های دوره گرد
بنفشه جار می زنند.
کدام پرستو
بذر تو را هدیه خواهد آورد؟
۳-
دو ضلعِ یک زاویه ایم انگار،
هرچه پیش می رویم
دورتر می شویم.
بیا به ابتدایِ عاشقی برگردیم!
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#8
Posted: 26 Mar 2014 17:20
دوست داشتنم را ببین!
۱-
گیسوهات را بگو
دست از سرِ باد بردارند
دارد به کوه می زند خودش را
۲-
پروازِ هیچ پرنده ای را
حسرت نمی برم
وقتی قفس
چشم های تو باشد
۳-
چه خوش خیالی باد!
تو را به بازی گرفته است گیسوهاش
۴-
صاحب خانه می گوید بهار
خانه گران میشود
اجاره بهاء گران تر.
نگران نباش!
کوچ می کنیم مثلِ پرستوها
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#9
Posted: 26 Mar 2014 17:22
نگران نباش! کوچ میکنیم مثلِ بنفشهها
۱-
این شعرها که جار می زنم
یعنی هنوز ابتدای عاشقی ست
وگرنه،
"عاشقانْ کُشته گانِ معشوق اَند
برنیاید زِ کُشته گانْ آواز"
۲-
خسته اَم
پلک هات را ببند
می خواهم کمی بخوابم
۳-
به هیچ پارکی راَهم نمی دهند دیگر.
فقط تو را می شناسند
نگهبان ها!
۴-
تو رفته ای وُ شهر
به گِل نشسته از هجومِ سرما.
کاش لااقل
خورشید را نمی بُردی!
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#10
Posted: 26 Mar 2014 17:24
کوچه ی نور
به کوچه های نورمی روی؛پسرم
به خورشید اگر رسیدی
برای دلشوره هایم-یک بغل آرامش
برای جراحت هایم-یک بهار مرهم بهار
برای سکوت خانه
یک پنجره قناری بفرست!
***
به کوچه های نور می روی؛پسرم
به خورشیداگر رسیدی
برای غروب های دلگیرم-یک خورشید طلوع بفرست!
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!