ارسالها: 2321
#11
Posted: 5 Apr 2014 09:33
دگر پیشم نمان ، بگذار و بگذر
مرا با عشقمان بگذار و بگذر
نمان اینجا برو قم ، رشت ، اهواز
سمیرم ، زاهدان بگذار و بگذر
اگر دنیای هم بودیم روزی
مرا با یک جهان بگذار و بگذر
برایت چون شرابی کهنه بودم
مرا در استکان بگذار و بگذر !
غبار عشق اگر رویت نشسته
خودت را بتـــّکان! بگذار و بگذر
زمان رفتنت لب ور نچینم
برای امتحان بگذار و بگذر !
اگر با هم برایت نیست ممکن
بیا یک در میان بگذار و بگذر (؟!)
قسم بر هر خدایی می پرستی
نکش خط و نشان، بگذار و بگذر
قسم خوردن اصولا کیف دارد
قسم را لای نان بگذار و بگذر !
اگر خوردم شکست از لشکر عشق
مرا در پادگان بگذار و بگذر !
برایت صد هزاران خرج کردم
برای یک قران بگذار و بگذر
برایت از برک دامن خریدم
تو در هاکوپیان بگذار و بگذر !
مرا یک زخم نامرحم علاج است
به زخمم استخوان بگذار و بگذر
لباست چون مچاله روی تخت است
ردیف و قافیه بسیار سخت است (!)
دگر لطفا لباست را تنت کن !
و یا در جامه دان بگذار و بگذر
بخور صبحانه ات را قبل رفتن
عسل را در دهان بگذار و بگذر (!)
اگر از آسمان هم سنگ بارد
بگویم همچنان بگذار و بگذر
عجب جای طنین داریست حمام
بیا با من بخوان « بگذار و بگذر » !
بیا تا عشق را از تن بشوییم
خودم را توی وان بگذار و بگذر
سر و پای تو را لازم ندارم
مرا در آن میان بگذار و بگذر (!)
ندارم خواهشی دیگر عزیزم
فقط غیر از همان بگذار و بگذر
دگر یادم نیاید چیزی اما
تامل کن...، آهان ! بگذار و بگذر !
میخـواهم گــره بخـورم در تــــ♥ــــو
آنقــدر سخـت
که بـا دنــدان بـازم کنی....!
boy_seven
ارسالها: 2321
#12
Posted: 5 Apr 2014 11:52
رسم زمونه
« عجب رسمیه رسم زمونه »
خونه مون عیدا پر مهمونه
می رن مهمونا از اونا فقط
آشغالِ میوه به جا می مونه !
کجاست اون کیوی ؟ چی شد نارنگی ؟
کجا رفت اون موز ؟! خدا می دونه !
جعبه خالی ِ شیرینی هنوز
گوشه ی طاقچه پیش گلدونه
عطرش پیچیده تا آشپزخونه
شیرینیش کجاست ؟ خدا می دونه
می رن مهمونا از اونا فقط
جعبه ی خالی به جا می مونه !
از بس خونه رو به هم می ریزن
آدم مثل اسب(!) تو گِل می مونه
یکی نیست بگه خداوکیلی
جای پوست پسته توی قندونه ؟!
قند نصفه ی عموجون هنوز
خیس و لهیده ته فنجونه
خالا خداییش قندش مهم نیست
کنار اون قند نصف دندونه !
می رن مهمونا از اونا فقط
نصفه ی دندون به جا می مونه !!
پسته ی خندون ، بادوم شیرین
فندوق در باز ، مال مهمونه
« پرسید زیر لب یکی با حسرت » :
که از این آجیل، به غیر از تخمه،
واسه ما بعدها چی چی می مونه ؟!
میخـواهم گــره بخـورم در تــــ♥ــــو
آنقــدر سخـت
که بـا دنــدان بـازم کنی....!
boy_seven
ویرایش شده توسط: parmis0097
ارسالها: 2333
#13
Posted: 5 Apr 2014 13:05
کوچه طعم زندگانی میدهد
کوچه بوی مهربانی میدهد
صد نشان از همزبانی میدهد
کوچه رنگ خاطرات کودکی
کوچه طعم زندگانی میدهد
کوچه حس عاشقی دختران
آشکارا هم نهانی میدهد
کوچه در آغوش سِحرآمیز ماه
راز بسیاران معانی میدهد
کوچه بوی یاس بوی نسترن
کوچه درس ارغوانی میدهد
کوچه بوی خاک باران شسته را
هر که خواهد رایگانی میدهد
کوچه دست التماس پنجره
رو به سمت آسمانی میدهد... ...
ویرایش شده توسط: paridarya461
ارسالها: 2333
#14
Posted: 5 Apr 2014 13:13
یه تيکه کاغذ پاره
که جای پاش رو دیواره
مداد پر غرور من محل بهش نمی ذاره
یه تيکه کاغذ پاره
یه دنیا غم رو توش داره
خودش با اشک و با گریه داره اشکامو میشماره
یه تيکه کاغذ پاره
بگو کی من رو دوست داره
بگو کی هی به جای نه یه بار میگه بهم آره
یه تيکه کاغذ پاره
فقط با قلب من یاره
نگفته بینمون شاید یه دنیا فاصله داره ...
ویرایش شده توسط: paridarya461
ارسالها: 1885
#16
Posted: 5 Apr 2014 13:54
بعد از دویدن به دنبال نان
شعر می گویم
وسط شعر کم کم گیج می شوم
پلک هایم روی هم می روند و راه اندازیِ مجدد می شوم
لطفا صبر کنید...
خوش آمدید
دوباره شعر می گویم...
بهتر از قبل
شعرهای من فقط شعر نیستند
سربازان من اند!
آن ها را می پرورانم و
به مأموریت می فرستم
شعر که تمام می شود
آدمکی می ماند
که افسرده است
که هیچ کجای شهرش را بلد نیست!
که هر شب با رایانه اش شام می خورد!
و این منم
آدمکی مجازی
که خسته است از بی توجهی ملت و دولت
ویرایش شده توسط: armita0096
ارسالها: 3080
#17
Posted: 5 Apr 2014 19:54
راحتي
گر نداری مو به سر، از پیچ و تابش راحتی
پول سلمانی نداری، از عتابش راحتی
خواب آشفته کسی بیند که معده دم کند
شب نخوردی گر غذا، هنگام خوابش راحتی
گر نداری خانة شخصی، برادر! غم مخور
در عوض از مالیات و پول آبش راحتی
در زمستان گر ز سرما گشتهای سرخ و سیاه
غم مخور، قلبالأسد در آفتابش راحتی
گر نداری ثروت و پوند و دلار و پول و مول
در عوض از جمع و تفریق و حسابش راحتی
گر که شد حمّال طفل تو، نشد بحرالعلوم
از غم شهریه و کیف و کتابش راحتی
گر نداری همسر زیبا و طناز و نُنُر
نیمهشب از غرولند ناصوابش راحتی
گر نداری نوکر و کلفت، مشو غمگین، چرا
صبحدم از بوی گند رختخوابش راحتی
گر نداری رادیو در خانهات، دلخور مباش
چون ز چرتوپرتهای بیجوابش راحتی
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 2321
#18
Posted: 6 Apr 2014 11:17
مرد یعنی کار و کار و کار و کار
یکسره در شیفت های بیشمار
مثل یک چیزی میان منگنه
روز و شب از هر طرف تحت فشار
مرد موجی است هی در حال دو
جان بر آرد تا برآرد انتظار
او خودش همواره در تولید پول
لیک فرزند و عیالش پول خوار
با چه عشقی دائما در چرخشند
گرد شهد جیب او زنبور وار
چون که آخر شب به منزل می رسد
خسته اما با لبانی خنده بار
جای چای و یک خدا قوت به او
می شود صد لیست در پیشش قطار
از کتاب و دفتر و خودکار ، تا
اسفناج و پرتقال و زهرمار
آن یکی می خواهد از او شهریه
این یکی هم کفش و کیفی مارک دار
هر چه می گوید که جیبم خالی است
هر چه می گوید ندارم ، ای هوار
نعره می آید : "به ما مربوط نیست
ما مگر گفتیم ماها را بیار"
مرد یعنی آن که با پول و پله
می شود در خانه ، صاحب اعتبار
مرد یعنی سکته ، یعنی سی سی یو
ختم مطلب ، مرد یعنی جان نثار
خلقتش اصلا به این درد بود
تا درآرد روزگار از وی دمار
میخـواهم گــره بخـورم در تــــ♥ــــو
آنقــدر سخـت
که بـا دنــدان بـازم کنی....!
boy_seven
ویرایش شده توسط: parmis0097
ارسالها: 3080
#19
Posted: 7 Apr 2014 16:32
كوچه بازاري
دلم را کوچه بازاری تو کردی
.
.
نگاهم را پر از زاری تو کردی
.
.
مرا آواره کردی بی خیالی
.
.
نمی گویی عجب کاری تو کردی !
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#20
Posted: 7 Apr 2014 16:36
شعر ناصر فيض درباره عليرضا قزوه
با سر آمد علیرضا قزوه
شد سر آمد علیرضا قزوه
همه باید به یک طرف بروند
تا شود رد علیرضا قزوه
شعرهایش در ابتدا بودند
یک مجلد علیرضا قزوه
چاپ آثار او پس از چندی
شد مجدد علیرضا قزوه
نیست جایی و نیست ارگانی
که نباشد علیرضا قزوه
شک ندارم که بیش تر از صد
شغل دارد علیرضا قزوه
بیت رهبر علیرضا قزوه
توی مرقد علیرضا قزوه
هر کجا می روی پی کاری
می رسد عد! علیرضا قزوه
کنگره نیست کنگره، وقتی
که ندارد علیرضا قزوه
هیچکس مصرعی نخواهد خواند
تا نیاید علیرضا قزوه
نمره ی دیگران اگر شد بیست
شد ولی صد علیرضا قزوه
به یقین رشد کرده از هر حیث
خاصه از قد علیرضا قزوه
شکر ایزد که زن گرفت و نماند
یک مجرد علیرضا قزوه
بوق تک تک تمام شاعر ها
بوق ممتد علیرضا قزوه
یک نفر گفت:مخلصیم آقا
گفت:باشد،علیرضا قزوه
وای بر حال تو اگر با تو
بشود بد علیرضا قزوه!
من که می ترسم از عواقب آن
به محمد، علیرضا قزوه!
قزوه یک شاعر است اما، کاش...!
هیس! آمد علیرضا قزوه
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!