ارسالها: 3080
#21
Posted: 7 Apr 2014 16:40
شعر تخت حوضی
منو سر لج ننداز می رم زن می گیرم .......... چی گفتی؟
این ور و اون ور ننداز می رم زن می گیرم .......... چی گفتی؟
قر تو کمرم ننداز می رم زن می گیرم .......... چی گفتی؟
خنده به لبم ننداز می رم زن می گیرم .......... چی گفتی؟
کاری به دستم ننداز می رم زن می گیرم .......... چی گفتی؟
گریه تو چشام ننداز می رم زن می گیرم .......... چی گفتی؟
حرف تو گوشم ننداز می رم زن می گیرم .......... چی گفتی؟
غم تو دلم ننداز می رم زن می گیرم .......... چی گفتیی؟
پایین و بالا ننداز می رم زن می گیرم .......... چی گفتی؟
غصه تو سینم ننداز می رم زن می گیرم .......... چی گفتی؟
من اگه برم زن بگیرم شرط شروطی داره
من اگه برم زن بگیرم راه و رسومی داره
من اگه برم زن بگیرم قرار مداری داره
من اگه برم زن بگیرم قول و قراری داره
من اگه برم زن بگیرم سوال جوابی داره
من اگه برم زن بگیرم حساب کتابی داره
من اگه برم زن بگیرم ؤچون و چرایی داره
من اگه برم زن بگیرم برو بیایی داره
من اگه برم زن بگیرم گفت و شنودی داره
من اگه برم زن بگیرم بگو مگویی داره
سواد می خواد،من که سواد ندارم
کفش می خواد ،لباس می خواد .......... ندارم
تربیت و شعور می خواد .......... ندارم
سیم زر و زور می خواد .......... ندارم
فهم می خواد،کمال می خواد .......... ندارم
جمال بی مثال می خواد .......... ندارم
قالی و قالیچه می خواد .......... ندارم
واسه سر عقد ،خنچه می خواد .......... ندارم
دختره رو نما می خواد .......... ندارم
زیر لفظی طلا می خواد .......... ندارم
چادر و روسری می خواد .......... ندارم
مطرب و عنتری می خواد .......... ندارم
صد تا شتر بار می خواد .......... ندارم
خونه می خواد ،مهریه ی کلون می خواد
آینه می خواد ،شمعدون می خواد
شیر بهای نقد می خواد،یه جشن اعیونی می خواد
مهمون و مهمونی می خواد، .......... ندارم ندارم ندارم
آفتابه و لگن هفت دست،شام و نهار هیچی
پس حالا کو چنینه
درد بی درمون من دوا و درمون نمی شه
سوغات شهر فرنگ زیرهی کرمون نمی شه
تخته نمد به مولا،قالی کاشون نمی شه
یه خروار من نمی شه،تاریکی روشن نمی شه
من که ز مال دنیا یه عباسی ندارم .......... بهتره زن نگیرم
نه از شما نه از خودم رودروایسی ندارم .......... بهتره زن نگیرم
برم برم که لیلی مجنون نمی شه
دو متر دبیت مشکی واسه فاطی تنبون نمی شه
وای ،وای
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#22
Posted: 7 Apr 2014 16:41
خودش به من گفت
آبجي صنم گفت .......... چي گفت؟
خودش به من گفت .......... چي گفت؟
در گوش من گفت .......... چي گفت؟
در گوشاين گفت .......... چي گفت؟
در گوش اون گفت .......... چي گفت؟
گفت زن سرهنگ نمي شم .......... چرا نمي شي؟
کاري که سرهنگ مي کنه همش مي ره جنگ مي کنه
آبجي صنم گفت .......... چي گفت؟
خودش به من گفت .......... چي گفت؟
رو پشت بوم گفت .......... چي گفت؟
تو پنج دري گفت .......... چي گفت؟
تو انباري گفت .......... چي گفت؟
گفت زن بقال نمي شم .......... چرا نمي شي؟
کاري که بقال مي کنه با سنگ مثقال مي کنه
آبجي صنم گفت .......... چي گفت؟
خودش به من گفت .......... چي گفت؟
يواش يواش گفت .......... چي گفت؟
زير جلکي گفت .......... چي گفت؟
تو تاريکي گفت .......... چي گفت؟
گفت زن بنا نمي شم .......... چرا نميشي؟
کاري که بنا مي کنه با جنگ و دعوا مي کنه
آبجي صنم گفت .......... چي گفت؟
خودش به من گفت .......... چي گفت؟
تو زير زمين گفت .......... چي گفت؟
به اين و اون گفت .......... چي گفت؟
در خونمون گفت .......... چي گفت؟
گفت زن درويش نمي شم .......... چرا نميشي؟
کاري که درويش مي کنه فوري درو پيش مي کنه
آبجي صنم گفت .......... چي گفت؟
خودش به من گفت .......... چي گفت؟
به اين وري گفت .......... چي گفت؟
به اون وري گفت .......... چي گفت؟
زير جلکي گفت .......... چي گفت؟
گفت زن عطار نمي شم .......... چرا نميشي؟
کاري که عطار مي کنه عالمو خبردار مي کنه
آبجي صنم گفت .......... چي گفت؟
خودش به من گفت .......... چي گفت؟
به مش تقي گفت .......... چي گفت؟
به اوس علي گفت .......... چي گفت؟
به کل نقي گفت .......... چي گفت؟
گفت زن دلاک نمي شم .......... چرا نميشي؟
کاري که دلاک مي کنه لباسمو چاک مي کنه
آبجي صنم گفت .......... چي گفت؟
خودش به من گفت .......... چي گفت؟
تو تاريکي گفت .......... چي گفت؟
تو مهتابي گفت .......... چي گفت؟
تو انباري گفت .......... چي گفت؟
گفت زن قصاب نمي شم .......... چرا نمي شي؟
کاري که قصاب مي کنه زود منو بي تاب مي کنه
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#23
Posted: 7 Apr 2014 16:44
خواننده: گله از چرخ ستمگر بکنم يا نکنم؟
جمعيت: میخوای بکن میخوای نکن
خواننده: شکوه از بخت بداختر بکنم يا نکنم؟
جمعيت: میخوای بکن میخوای نکن
خواننده: توی استخر محبت بپرم يا نپرم؟
جمعيت: میخوای بپر میخوای نپر
خواننده: دو سه تا پشتک و وارو بزنم يا نزنم؟
جمعيت: میخوای بزن میخوای نزن
خواننده: لاستيک عشقتو پنچر بکنم يا نکنم؟
جمعيت: میخوای بکن میخوای نکن
خواننده: اطلاعات و مصور بخرم يا نخرم؟
جمعيت: میخوای بخر میخوای نخر...
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#24
Posted: 7 Apr 2014 16:49
گفتم غم تو دارم
گفتا چشت درآید!
گفتم که ماه من شو
گفتا دلم نخواهد!
گفتم خوشا هوايی کزباد صبح خيزد
گفتا هواي گرميست! اَه اَه! عرق درآمد!
گفتم دل رحيمت کي عزم صلح دارد
گفتا برو به سويي، تا گلّ ني درآيد!
گفتم زمان عشرت ديدي که چون سرآمد
گفتا که اي واي ديرشد! داد مامان درآمد
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ویرایش شده توسط: shah2000
ارسالها: 3080
#25
Posted: 7 Apr 2014 16:55
پسر خوش تیپ
اتل متل توتوله این پسره سوسوله.... اتل متل توتوله این پسره سوسوله
موهاش همیشه سیخه نگاش همیشه میخه
چت میکنه همیشه بی مخ زدن؟نمیشه
پول از خودش نداره باباش رو قال میذاره
دی اند جیشو میپوشه میشینه بعد یه گوشه
زنگ میزنه به دافش میبنده هی به نافش
که من دوست میدارم تاج سرم میذارم
صورت رو کردی میک آپ بیا بریم کافی شاپ
تو کافی شاپ،می خنده همش خالی میبنده
بهم میگن خدایی! چقدر بابا بلائی!
همه رو من حریفم میذارم توی کیفم
هزارتا داف فدامن منتظر یه نامن
ولی تویی نگارم برات برنامه دارم
اگه مشکل نداری میام به خواستگاری!
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#26
Posted: 7 Apr 2014 16:59
درد دل یک دهاتی با سید محمد خاتمی (تو زمان رییس جمهوریش)
...سلام آقا محمد با ارادت
و عرض احترام از روی عادت
به رسم خوب ایام رفاقت
نوشتم نامه تا گیرم سراغت
نوشتم نامه ای با عشق و امید
اگر خطم بده لطفاً ببخشید
گمانم برده ای مارا ز یادت؟
منم... ‹کبلا مرادو› از ولایت
چه ایامی خوشی با هم سپردیم
چه بحث و گفتمان هایی که کردیم...
حدوداً دوم خرداد بودا...
دل مردم ز غم آزاد بودا...
مث برق و مث طوفان گذشت ها...
به یادت هست که؟ هفتاد و هشت ها....
کجایی مشتی؟ اینجا جات خالیست
بدون تو تو ده صلح و صفا نیست
به این شدت که نه... اما خدایی
محمد خاتمی!...جداً کجایی؟
تو یاهو وقتی on هستم که نیستی
کلوب و سیصدو شصتم که نیستی...
نه اخبار و نه بیست و سی میایی
هنوز چپ می زنی؟ یا با اونایی
دل مردم براتان تنگه تنگه ...
«حتی خاطرات تلختم واسه ما.. خیلی قشنگه! »
(زیادی شد اگر این مصرع فوق
ولیکن شد پر از احساس و از ذوق! (با تشکر از گروه سون))
ولایت کلهم دلتنگتونن
همه که نه...اونایی که می تونن
همه اینجا سلامی می رسانند
اگرچه اکثراً چندی است خوابند
ولی شکر خدا این کدخدائه
می گن قلبش طلاس...دستش شفائه...
اصن دست روی هر چی که می ذاره
طلا می شه...سه سوت!رد خور نداره
خدا مرگم بده ...كافر شدم باز
چرا اینگونه شد این نامه آغاز؟
به قول شاعر رند نظرباز(؟!)
بدون نام او کی نامه شد باز؟
«به نام حضرت باری تعالی»
( بدین صورت شروع شد نامه...حالا!)
محمد خاتمی...حالت چطوره؟
بگو دانم که احوالت چه طوره؟
هنوز کیفیت به کوکه...شاده جونت؟
هنوز سبزه سرت؟ سرخه زبونت؟
دماغت چاقه؟ اوضات خوبه سید؟
هنوز جنس عبات مرغوبه سید؟
هنوز هم بی جهت می خندی یا نه؟
به نافت گفتمان می بندی یا نه؟
هنوزم طالب اصلاح هستی؟
به قول کدخدا...گمراه هستی؟
اگر از حال ماها هم بخواهی
سلامت...شادمانی...روبه راهی
تمام مردم ده خوب خوبند
زنان مثل قدیم...در رفت و روبند
و مردان مثل سابق گرم کارند
نه معتادند و نه دیگر خمارند...
جوونا ی ده پایین و بالا....
همه دنبال تحصیلن به مولا!
نه ماهواره نه الافی...نه هیزی...
نه کوکائین...نه شیشه...نه مریضی
از اون روزی که رفتی از ده ما
از این رو شد به اون رو کل اوضا(ع)
خلاصه از جلو...از پشت و بالا
به ما خوب می رسن...الحمدللا
كریم اوقلی که گاوش شیر می داد!
همون که سهم آب و دیر می داد...
درست شد وام تعمیرات خونه اش...
جواد هم زن گرفته نوش جونش!
خودت دیدی که ده چی بود...چی شد
زن اوستا غلام هم ساکشنی شد!
می گن جراحی کرد هفتادو نه بار...
حالا باید ببینش ...روم به دیوار!
پس ازیک دوره فعل و انفعالات...
هزار الله اکبر...از کمالات!
تمام گاو ها...بزغاله ها خوب
عموها...عمه ها و خاله ها خوب
مراتع سبز...شالی ها به سامان
هوا عالی...بهاری...ناز...مامان!
همه خوشحال و شادیم و غمی نیست
( دگر بحث حضور خاتمی چیست؟)
..
می گم راستی رضا تون چونه سید؟
هنوزم درسشو می خونه سید؟
می خواست دکتر بشه از اون قدیما؟
تهش شد یا که زایید زیر درسا؟
نوشتی توی آن دستخط پیشی
می خواد دکتر شه...می گفتی :«نمی شی!»
یه دانشگاه زده آکسفورد اینجا
که مدرک می ده مفتی...ده تا ده تا!
به زیرک ها...به دانشجوی باهوش...
مگه کردان نیومد؟ خوب اونم روش!
رفیقت بود که یک ذره تپل بود...
مشاور بود اگرچه،عقل کل بود!
دماغش چاقه؟ فوله گیگا بایتش؟
هنوز چیز می نویسه توی سایتش؟
فرامرز بچه ی مش اصغر آقا
براش کامنت می ذاره...روزی صد تا
آخه پهنای باند ما کلفته...
وزیر ارتباطات اینو گفته
اصولا قطر پارتی مثل بانده
اینو بیبی توی روزنامه خوانده
خدا قوت بگو به این رئیسا...
چه حالی داد به این وبلاگ نویسا...
پروکسی و مروکسی ما نداریم
صدا داریم ولی سیما نداریم!
همه چی اینورا آزاد و مفته
اینم بی بی توی اخبارشنفته
رسیور این طرف ها هم حلاله
arab sat این وری... سمت شماله!
می گن ارزونی بی سابقه است
این انیشتینه؟ خدایا! نابغه است این؟
به دنیا رنگ نو پاشیده ایشان
به جو قافیه (ریده) ایشان
اصن دنیا به یک هو زیر و رو شد
شنیدی بوش چطور بی آبرو شد؟
شنیدی که روابط گشته عالی؟
نمونش بورکینافاسو ، سومالی؟
شنیدی خوب شده دنیا باهامون؟
میارن دسته-دسته گل برامون؟
شنیدی چیزی از طرحای تازه؟
شنیدی شب ...{نخوابیده}درازه؟!
جلو قاچاق خشخاشو گرفتن
شنیدی کل اوباشو گرفتن؟
خدا خیرش بده ما که رضاییم
نباشه، دسته جمعی کله پاییم
ز وضع قوت گر خواهی بدانی
پریم تا خرخره از شادمانی
اگر یک دو نفر هم شکوه دارند
از آن مزدور های جیره خوارند
ملالی نیست اینجا طبق آمار
به جز دوری تو آن هم نه بسیار...
سر سفره که هم نان هست هم نف
ت به ما چه کی اومد کی بود کی رفت
برنج و نان و گندم هست کافی
می گم راستی توهم با قالیبافی؟!
ببینم توی دوری از ریاست...
خبر هایی شنیدی از سیاست؟
شنیدی گنجی و آزاد کردن؟
به شدت مردم و ارشاد کردن؟
شنیدی توی دانشگاه زنجان...
شنیدی چیزی از الهام و کردان؟
شنیدی برج میلاد و فروختن؟
شنیدی می شه چند تایی گرفت زن؟
شنیدی هی وزیر می آد...می ره؟
دموکراسی همینه...ناگزیره!
...
خلاصه وضع ما که بی مثال است
گرانی؟ چی ؟تورم؟ نه...محال است
«برنج آنجا کیلویی خون باباست؟»
برو سید، اینم از اون جواباست
برنج اینجا نهایت صد تومان است
مرامی،بهترین جای جهان است
خیار و سیب زمینی مفت مفت است
همان طوری که در آمار گفته است...
تورم یک دو در صد «رشد» کرده...
گرانی سوی مردم« پشت» کرده...
تساهل معنی تازه گرفته...
نمونه اش قافیه در مصرع فوق!!
تموم شد جیره ی کاغذ ولیکن
حکایت همچنان باقیست عمراً
خلاصه می کنم ای خاتمی جان
ببین من چه خوشم : «هی! جانمی جان!!»
همه خوشحال و شادیم و غمی نیست
نیازی به حضور خاتمی نیست
به جان تو خوشیم بسیار سید!
حالا می خوای بیای چی کار سید؟
برو هر جا که حال کردی سفر کن
اصولا فکر ده از سر به در کن...
برو ایتالیا....قسطنطنیه..
ولایت را دودر کن کی به کیه؟
فقط رفتی اگر از این بیابان
سلامم را رسان لطفاً به باران.
شکوفه هم اگر دیدی چه بهتر!
نشد ساحل...سحر...سارا!...صنوبر!
در آخر این تو و این وضع ایران...
حالا می خوای بیا...می خوای بپیچان!
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ویرایش شده توسط: shah2000
ارسالها: 3080
#27
Posted: 7 Apr 2014 17:06
شوخی با مریم حیدرزاده
من میگم پاشو بهاره
تو می گی کی گفتی هاره؟
من میگم خود تو هاری
تو میگی فقط فراری(منظور ایشان ماشین فراری است)
من میگم بی ام و نازه
تو می گی اه مثه غازه
من می گم چقدر تو لوسی
تو میگی میای رو بوسی (البته دو طرف دختر هستند فکر بد نکنید)
من می گم چقدر خری تو
تو میگی که انتری تو
من میگم انتر باباته
تو میگی یه سوسک رو پاته(در اینجا شاعر جیغ میزند و مدعی میخندد)
من میگم خیلی الاغی
تو میگی مثل کلاغی
من میگم که بی شعوری
تو میگی خفه شو قوری
من میگم خفه میشی عوضی یا با مشت بزنم تو دهنت دندونات برن سیزده بدر؟ اونم میگه زر زر نکن اون موقع ها که از این غلطا میکردی شوهرت پاسبون بود. میگم نه انگار راستی راستی کتک میخوای ؟ اون میگه تو ؟ تو میخوای منو بزنی؟ تو باید اول بری تنبک زدن یاد بگیری . من میگم میدونم کجات میسوزه مشکل اینه که من شاعرم و تو نه اون میگه خفه شو من میگمها رو تو گفتی پس تو میگی ها کار عمه ات بود؟ من میگم بیا با هم آشتی کنیم این فتنه رو داش دیوونه راه انداخت. تو میگی چی شد؟؟؟؟ دیگه زر زرات تموم شد پای اون دیوونه رو کشیدی وسط؟ (خلاصه بعد از مدتی)
من میگم من بیا بخندیم
تو میگی کی رو ببندیم؟
من میگم این حرفا زشته
تو میگی جام تو بهشته
من میگم ببین چی میگه؟
تو میگی زر زدی دیگه
و این بار دیگه گیس و گیس کشی شروع میشه
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#28
Posted: 7 Apr 2014 17:08
الهي به مردان در خانه ات به آن زن ذليلان فرزانه ات
به آنانکه با امر "روحي فداک" نشينند و سبزي نمايند پاک
به آنانکه از بيخ و بن زي ذيند شب و روز با امر زن مي زيند
به آنانکه موعوب مادر زنند ز اخلاق نيکويش دم مي زنند
به آن شير مردان با پيشبند که در ظرف شستن به تاب و تبند
به آنانکه در بچه داري نکند يلان عوض کردن پوشکند
به آنانکه بي امر و اذن عيال نيايد در از جيبشان يا ريال
به آنانکه با ذوق و شوق تمام به مادر زن خود بگويند: مام
به آنانکه دارند با افتخار نشان ايزو...نه " زي ذي نه هزار"
به آنانکه دامن رفو مي کنند ز بخد رفويش اتو مي کنند
به آنانکه درگير سوزن نخند گرفتار پخت و پز مطبخند
به آن قرمه سبزي پزان قدر به آن مادران به ظاهر پدر
الهي به آه دل زن ذليل به آن اشک چشمان "ممد سبيل"
به تنهاي مردان که از لنگه کفش چو جيغ عيالاتشان شد بنفش
که ما ار بر اين عهد کن استوار از اين زن ذليلي مکن برکنار
به زي ذي جماعت نما لطف خاص نفرما از اين يوغ ما را خلاص
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#29
Posted: 7 Apr 2014 17:10
خواستگاري خر
خري آمد بسوي مادر خويش بگفت مادر چرا رنجم دهي بيش
برو امشب برايم خواستگاري اگر تو بچه ات را دوست داري
خر مادر بگفتا اي پسر جان تو را من دوست دارم بهتر از جان
ز بين اين همه خرهاي خوشگل يکي را کن نشان چون نيست مشکل
خر از شادماني جفتکي زد کمي عرعر نمود و پشتکي زد
بگفت مادر به قربان نگاهت به قربان دو چشمان سياهت
خر همسايه را عاشق شدم من به زيبائي نباشد مثل او زن
بگفت مادر برو پالان به تن کن برو اکنون بزرگان را خبر کن
به آداب و رسومات زمانه شدند داخل به رسم عاقلانه
دو تا پالان خريدند پاي عقدش يه افسار طلا با پول نقدش
خريداري نمودند يک طويله همانطوري که رسم است در قبيله
خر عاقد کناب خود گشائيد وصال عقد ايشان را نمائيد
دوشيزه خر خانم آيا رضائي به عقد اين خر خوش تيپ در آيي
يکي از حاضرين گفتا به خنده عروس خانم به گل چيدن برفته
براي بار سوم خر بپرسيد که خر خانم سرش يکباره جنبيد
خران عرعر کنان شادي نمودند يونجه کام خود شيرين نمودند
به اميد خوشي و شادماني براي اين دو خر در زندگاني
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#30
Posted: 7 Apr 2014 17:12
عشق يعني علاقه
نه كفگير و ملاقه
دوست دارم يه عالمه
اندازه ي يه قابلمه
من عاشق تو هستم
تو قابلمه نشستم
يه لنگه كفش تو دستم
منتظرت نشستم
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!