ارسالها: 3080
#81
Posted: 11 Apr 2014 12:21
ترانه تبلیغاتی
شبا همش به وب خونه مي رم من
سراغ جك وطنزونه می رم من
توو این وب خونه ها همیشه هردم
به دنبال وب خودم می گردم !
وبم اپ شده
زیباش می کنم من
کسی سر نزنه
وای به حا لش
دو تاش می کنم من !!
تو که قدر کامنتو ندونستی
می شد خسیس نمونی نتونستی
گمون نکن تو وبلاگت اسیرم
دیگه لینکمو از تو پس می گیرم
وبم اپ شده
هی فاش می کنم من
کسی سر نزنه
وای به حالش
افشاش می کنم من..
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#82
Posted: 11 Apr 2014 12:23
بگذار تا بخندم غش غش به روزگاران
کز سنگ خنده خیزد روز وصال یاران
هر کس که ازدواجی یکبار کرده باشد
داند که سخت باشد این ازدواج اسان
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#83
Posted: 11 Apr 2014 12:24
گفتگوی یک شاگرد با استادش برای نمره
قربان دیدگانت، استاد جان خدا را
جانا محبتی کن این بنده ی خدا را
من مخلص تو هستم، اصلا فدای کفشت
با نمره ای بخندان این قوم بینوا را
لطفی نما و بر ما اندک عنایتی کن
باور نما نگویم با غیر، این ماجرا را
استاد جان کرم کن، بر ما مگیر خرده
کاین جزوه ای که گفتی، دق مرگ کرد ما را
چند اسم خارجی را با چند شکل و درهم
تحویلمان تو دادی آخر چه سود ما را ؟
هر وقت دیدمت من جسمم به لرزه افتاد
گویی که موش بیند آن گربه ی جفا را
آن صفر را که خر خوان ام خبائثش خواند
اما به دور گردان این صفر بی صفا را
یک ترم با تو بودم، رقصیده ام به سازت
شاباشمان بگردان آن نمره کذا را
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#84
Posted: 11 Apr 2014 12:25
چت در نیمه شب ( خیلیییییییی با حاله)
یکی از بزرگان حکایت کند
اگر یک نفر نیمه شب چت کند
و با فرد بیگانه صحبت کند
و کم کم به چت کردن عادت کند
و یک ساعتش را سه ساعت کند
و هر شب به فردی محبت کند
به افراد قبلی خیانت کند
و با بی خیالی جنایت کند
نه حدّ و حدودی رعایت کند
و اچ آی وی ِ خویش مثبت کند
و این قصه را پر حرارت کند
برای رفیقش روایت کند
چنانکه رفیقش حسادت کند
و او هم رود نیمه شب چت کند
و با فرد بیگانه صحبت کند
و کم کم به چت کردن عادت کند
و یک ساعتش را سه ساعت کند
و هر شب به فردی محبت کند
به افراد قبلی خیانت کند
و با بی خیالی جنایت کند
نه حد و حدودی رعایت کند
و اچ آی وی ِ خویش مثبت کند
و این قصه را پر حرارت کند
برای رفیقش روایت کند
چنانکه رفیقش حسادت کند
و او هم رود نیمه شب چت کندا
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#85
Posted: 11 Apr 2014 12:29
شوخی با شعر حافظ
اگر آن ترک شيرازي بدست آرد دل ما را
به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را
اگر آن دخت زيباروي بدست آرد دل مارا
به جون مادرم! بخشم سرو دستو ۲ پاها را
اگر آن بچهي مجنون بدست آرد tellمارا
به جون مادرم! بخشم به يوسف ها زليخارا!
اگر آن دختر مشعوف بداند دردودل ما را
به جون عبدلي کوبم! سر هر خاليبندها را!
اگر آن دختره اينک بدارد دوستي ما را
به جون مادرم گويم! تموم راست و دروغها را!
اگر آن دختره اينک شبي درخواب من آيد
که عشق از پردهي عصمت برون آرد زليخا را!
اگر آن دختره اينک بخواهد مال من باشد
که کس نگشود و نگشايد به حکمت اين معما را!
اگر آن دختره اينک ز عشق نا تمام گويد
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روي زيبا را!
معني اشعار:
بيت اول: يه ترکي ميره شيراز دل يه بنده خدائي رو ميبره!
بيت دوم: اگه يه دختر خوشگل کفم رو ببره! سر و دست و پاهام رو براش ميدم!
بيت سوم: اگه به اون دختره بتونم شماره تلفن بدم، به جون مادرم (نمادي از واقعيت) از کيسهي خليفه يوسف رو به زليخا ميبخشم!
بيت چهارم: اگه دختره به من زنگ بزنه و بخواد به حرفام گوش بده اصلا براش خالي نميبندم! (آره جون عمهام!)
بيت پنجم: اگه مخش رو زدم! و ديدم حيفه از دستش بدم! بهش بعدا راست و دروغها رو تعريف ميکنم!
بيت ششم: اگه يه شب خواب دختره رو ديدم ، معلوم نيست توي خواب چه اتفاقي ميوفته!
بيت هفتم: ما آخرش هم سر در نياورديم که اين دخترا وقتي ميخوان ديگه مال ما باشند چرا يه دفعه غيبشون ميزنه! و اين واسه من شده يه معما!
بيت هشتم: اگه قرار بر عاشقي باشه چه احتياجي به رژلب و ريمل و سايه و اين چيزاس! (باز هم مثل هميشه، آره جون عمهام!)
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!