ارسالها: 6368
#31
Posted: 15 May 2014 07:41
بیـچاره
بزدلانه فرار می کرد از اینکه بگوید:
"دوستت دارم"
شاید می خواست چیز دیگری بگوید
شاید بر بال هیچ اندود خویش، سرگرم شب نشینی با مهتاب بود
شاید بی قرار گوزن های مانده در بوران
و یا مانده در دام تنهایی هایش بود
و شاید
موسیقی جانش بر گام جنون می رفت
و دل آن را نداشت که دیوانگی اش را فریاد بزند
سرود :
"سزاوار جنونم
به شب هایی
که با یادت
از ماه سایه می گیرم
و از خیالت
بوسه ای طولانی
آنقدر که نقش عشق بازیمان
روی خاک آفتاب خورده ی صبح بماند"
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#32
Posted: 15 May 2014 07:43
قطار می آید...می ایستد... می رود
تمام شب
پشت پنجرۀ رو به تماشا
آرام نجوا می کند:
"مرا همانگونه که هستم، بخواه یا همانگونه که میروم، بنگر! "
و من
فقط مخفیانه تماشایش می کنم
همان گونه که دلم می خواهد
❂ ❂ ❂ ❂ ❂
سه در
و از ميان آن سه در
يکي به روي سلام باز مي شد
اگر دست هاي پيرمرد نمي ترسيد
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ویرایش شده توسط: anything
ارسالها: 6368
#33
Posted: 15 May 2014 07:45
کودکانه
تمام راه براي من عشق بود
تمام راه
و آن نگاه کوتاه
وقتي که عبور مي کردم
❂ ❂ ❂ ❂ ❂
آن سـو
جنگ تمام شد
مرزها را بستند
مثل تو
که چشمانت را
❂ ❂ ❂ ❂ ❂
داستـان
آنگاه پيرمرد ايستاد. صدا زد راه را
و بعد خداحافظ
من اول اين قصه را از دست داده ام
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#34
Posted: 15 May 2014 07:47
با هم
خوشبختی مثل این است که بنویسی آب... بابا
کلام بعدی مهم نیست
همین که دو حرف ساده را به هم پیوند بزنی
خوشبختی
❂ ❂ ❂ ❂ ❂
در عبـور
از سمت راست حرکت می کنم
تا اگر آمدی
در لحظه ی جاودانه ی عبور
قلبم را به جشن نزدیک ترین فاصله از قلب تو برده باشم
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#35
Posted: 15 May 2014 07:49
وصیت
بی نزاع
وصیت
واقعیت
پیچیده ناگزیر
مناجات
روش
بهتـر
نمایش
مدام
باز
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#36
Posted: 15 May 2014 07:52
بی نزاع
در دنيايي که خرس هاي قطبي اهل گفتگو نيستند
دوغ تنهايي هم را با احتياط باز کنيم
❂ ❂ ❂ ❂ ❂
وصیت
عشق
وارث تمام ايمان من به خداست
❂ ❂ ❂ ❂ ❂
واقعیت
وقتي که عنکبوتي در کار نيست
به جاي معجزه از خودت دفاع کن
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#37
Posted: 19 May 2014 08:49
پیچیدۀ ناگزیر
تمام تو بخشي از کسي است که
همه چيز ديگري قسمتي از آرزوي اوست
و تمام او همه چيز کسي است
که تو بخشي از آرزوي او هستي
❂ ❂ ❂ ❂ ❂
مناجات
در ستايش تنهايي
اين معبد پاک خيال
که در طواف غمش به آرامش مي رسم
❂ ❂ ❂ ❂ ❂
روش
به زندگي نزديک شو
ولي هرگز به او نگو دوستت دارم
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#38
Posted: 19 May 2014 08:51
بهتـر
در دنیایی که عشق و زیرشلواری
مثل هم عوض می شوند
برهنه بودن انتخاب بهتریست
❂ ❂ ❂ ❂ ❂
مـدام
سرخي لب هاي من از لبخند چموشيست
که تَرَک هاي خشک را به بهانه ي عطش
مدام مي شکافد
❂ ❂ ❂ ❂ ❂
بـاز
شبانه مي روم
صبح مي فهمي
باز مي خوابي
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#39
Posted: 19 May 2014 08:52
نمایش
در اولين اجرا
پيرمردي از ميان جمعيت فرياد زد:
"اين داستان زندگي من است..."
کارگردان نگاهي به متن انداخت
بازيگران ايستادند
تماشاچيان همهمه کردند
نوازنده نگاهي به سالن انداخت
...
فرداي آن روز
نوشته اي با روبان سياه روي در ورودي سالن نصب شده بود:
"لطفاً سکوت را رعايت کنيد"
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#40
Posted: 19 May 2014 08:55
بـی هنـوز
سقف
رنجی به جان
خمار مهتاب
عصرانه و بغض
بی هنوز
خودم و خودت
پاییز ، سرد
بیدل ، همچون شب میلاد
طناب صبح
دیرگاهی است
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ویرایش شده توسط: anything