انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 17 از 21:  « پیشین  1  ...  16  17  18  19  20  21  پسین »

Iraj Safshekan Poems | اشعار ایرج صف شکن


زن

 
اشعار ایرج صف شکن
Iraj Safshekan Poems



☀☀☀☀☀☀

باید ارام ارام
باور کنیم
که چیزی جدی
بیان می شود در حضور ما
و اوازها
از جنس ما
نبوده اند انگار
و جزوه های باور شده
به تانی ووسواس
در حضور ما حاضرند
تا خلاصه نویسی را
به جدال برابر تقسیم کنیم
باید ارام ارام
باور کنیم
که به جد
میان ما و اصوات
قاعده ایی اسوده حاضر است
پس
به پشت می نگریم
و چون برابر می شویم
حی وحاضر
باور می کنیم
که ازاد
نشانده ایم
تاج را از حوصله ی خو
بر فراز
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
☀☀☀☀☀☀

نیزه ها
سایه های گونه ام را
به شکافی
رخنه می کنند در دیوار
و دلقکان
چون محیط خویش می نشینند
تا پندار زخم را بخوانند
بر حاشیه ی راه
وه
چه خورشید می درخشد
بی رویت و
هلال ماه
بی حضور انگشتان من


☀☀☀☀☀☀

مانده ام خیره
بر دست های باز
که از دیوار هراسیده است
خیره
خیره بر قفل
که در سجود خویش واهمه کرده است
و باز
بازگشته ام
مگر
نقش ها رابشمارم
این بار
در حضور راه
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
☀☀☀☀☀☀

گفت
شانه هایم برای تو
و مرا
که ترسی شفاف
کودکی ام را می برد
گفتم
ترسیمم کن !
بادی بی بادبان
طوفان در طوفان دمید
اینه روبرو
ترک برداشت
وماه ام
دیگردر نیامد


☀☀☀☀☀☀

می لرزددر خویش و
سلام می کند
و دانه دانه می شود
پای رهگذری
که اندام کوه را دامن کشیده است
ائینه بر می دارم
می ایستم برابرم
و به اهی کوتاه
اندازه می شوم
باران لحظه ای
گونه های صبح را
تر می کند
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
☀☀☀☀☀☀

می دانستم انگار
و هیچ نمی دانستم
رودها
در خاطر تو می گذرند
و شب ها
بی خاطر ما
و چه می ماند
سر مشقی روزانه ...
و نمی ماند
تا رود
خاطر خویش را
به عادت ما بگذرد !


☀☀☀☀☀☀

باید حدس می زدم
که زنگ میان فاصله و من
خطابه ی بزرگ توست
و تو نیز
انگار باید حدس می زدی
که پشت پنهان انگشتانم که مرا جا نهادی
باید گفته باشم
واژه هارا نشمار
غفلت ما
رسوا تر است
تا تو
زبان به کام سفره بنشانی
گفتن چه دریغ بود و
هر ان چه بود
تدبیر می شد به دست باد
و ما کودکان قدیم
چه باور کرده بودیم
که اندازه می شویم
در طول بی واسطه ی خویش
راستی
وای
برکودکان قدیم
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
☀☀☀☀☀☀

فرصت که فرا می رسد
قاعده ها مکث می کنند
و شکافی
می پیچد
در نگاه پرنده بر دیوار
وشاخه شاخه می شود
خیره
که بردرگاه مانده است
فرصتی است تا وقت
شاید
مکث خویش را شماره کنیم


☀☀☀☀☀☀

بر قراری ایستاد و گفت
کیست پهلو می گرداند
تا بیرویت
بنشاندم بر خاکستر ؟
و ما
حفره های مانده را نگاه می کردیم
بی زمزمه ای که بر لبان جاری بود
و پاره پاره می شدیم
تا باور کنیم که می باریم

چقدر گفتم
قرار من
از جنس دستان تونیست
تا باور کنی
که خونادلوتر از دشنه ی توام
گفتم و گفتم
واو
تنها تر از پاره پاره های ابر می گریست
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
☀☀☀☀☀☀

درست
وقتی که زنگ می زنی
کلید در تو تامل می کند
و حادثه
نشان دیروزت را
نامی برای گفتن نمی شناسد
شکوفه ها
شکوفه های ناخوانده
تبار دروغین را
از ساقه ها جدا می شوند
و الهه ای
فرمان ایست می دهد
بگذار
پیغام اخرین را
با تا بگویم
اگر امدی
مانده ی نامم را
به حادثه ی عشق بسپار
می خواهم و
نمی تواند
چون بستری پیچیده مرا ببیند
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
☀☀☀☀☀☀

هیچ چیز بر هیچ کس واجب نیست
الا
بی قراری چرخی
که قرارش بر نه گفتن است

چه گونه
چه گونه بر تو جلوه می کند پنجره
که ترسی غایب
به تبسمی نا گریز می رسد
هیهات
که هرچه می رویم
از شمارش اشک هامان کوتاه تریم !

پاهایم را بر زمین بگذار
کوبش در
لحظه ای پیش بیدارم کرد


☀☀☀☀☀☀

چقدر فاصله کوتاه است !
اشکی
فاصله می بنددبه نیابت ان که نمی داند
و فاصله می گیرد
تا موری
حتا
خانه به دوشی هر بارش را
مکرر کند
چقدر فاصله کوتاه است


☀☀☀☀☀☀

شاخه گلی به دستم دادی و
گفتی
گریه مکن
گرد راه بود و
قدم در قدم
رکابان بی سوار
تو شکلی از خود
و من
نمایشی در معنای تو .
چه بگویم
گلی را
که پر پر شده بود
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
☀☀☀☀☀☀

از هیبتت که می ترسی !؟
در روبرو
تنها
شکل گلی ست خمیده
بر دیوار :
روئیدن دوباره ی ماه و
تک
تک
شکوفههای تبسم امروز .


☀☀☀☀☀☀

اگر مردم
فقط سوال کنید
قافله ها
در موازی شانه هایمان
چه گونه
از بند می گذرند
و چون پیش تر از سوال رسیدید
همسایگان را صدا کنید
چرا که
شمارش منها را
پشت دیوار جا مانده ام


☀☀☀☀☀☀

چه تدبیری در من است تا تو
گهواره را بچرخانی و
بلندتر از اوازت
سرود کودکیم را بخوانی
و باز
بازگردی و
گونه هایت
گرداب سوال و
پای خسته ی من
ازدحام هیچ
برگرد پسرم
برگرد
می دانم
صدایت طاقت شنیدنم را
ندارد
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  ویرایش شده توسط: nazi220   
زن

 
☀☀☀☀☀☀

تو سایه ها را می ترسیدی
و مرا
که جز تو سایه بانی نبود
فاصله هارا می گریختم
بس است بس
دیگر نمی خواهم
بازدم اینه را
در تو ببینم .


☀☀☀☀☀☀

دل کندن
غفلت توبود
تا من
شهادت دهم به جان کندنم .
هم ازان روز
اسمان شاهد است
که هیچ شناسنامه ای
تعلق راه را
بر من گواهی نمی دهد
مگر با تو بمانم و
بی تو بمیرم


☀☀☀☀☀☀

سروهای تاریک
در خویش گم می شوند
وکوچه ها
این واژه های معاف
باریک ترین لانه های بالا را شمارش می کنند :
سقف
نسبتی مساوی
ئر حس من وماه
و کران تا کران
چراغانی عشوه و
فاصله ای خیره
که نمی دانم
شکل کدام سوال است .
بالا که امدیم
یک در میان
معادله می شویم
فکر می کنم
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  ویرایش شده توسط: nazi220   
زن

 
☀☀☀☀☀☀

چه زود تمام می شود
حادثه ای
که قرار رویت ندارد
و تابوتی بی قرار
از طبیعت خویشمی گذرد
جان مایه ایی بی شفقت
که حرام تر از حرام خویش می شود
وچه زود
در ثقل اینه
می ماند
اشفته بود قرار و چه زیبا
بازدم خویش را
به جرعه های نخست می بخشید


☀☀☀☀☀☀

همه چیز تمام می شود
و حیرت
از تصویر تو بالا می رود
پنهانم کن
پنهان
پنهانیم را می گویم .


☀☀☀☀☀☀

تکان زلزله بر اندام کوه
سطری بلند
به چاقویی تیز
و برهنه
در اندام طنابی
که پیش تر از حادثه می اید .
بیهوده نیست
که می نشینیم
و عین باور تو می شویم
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
صفحه  صفحه 17 از 21:  « پیشین  1  ...  16  17  18  19  20  21  پسین » 
شعر و ادبیات

Iraj Safshekan Poems | اشعار ایرج صف شکن


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA