ارسالها: 24568
#31
Posted: 5 Jun 2014 10:01
۵
بلبلی
با صدای زعفرانی خویشم
شفاف
چون عسل
بر شی کوتاه از درختی به درختی ،
در صدای آواز من قرقره ی زرد را
پیدا کنید
دوک نارنجی روز را
طلق نقره ای آ ب را
در صدای آواز من
بیشتر از آنچه فکر می کنید
شادی هست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#32
Posted: 5 Jun 2014 10:05
۶
چشم های تو درشت بودند با مژه های زیبا
و صورت گرد تو
مثل کاسه ی ماه بود
و پاهایت که می آمدند تا مرا در گوشه ی پیدا کنند
مرا چون واشری ، چون لبه ی ریش ریش فرش
یا " پلنگی از کار افتاده "
چشم های تو مهربان بودند
دهانت مهربان
و گنجشک ها واقعا" می آمدند
از گوشه ی لبت آب می خوردند
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#33
Posted: 5 Jun 2014 10:12
۷
درخت ها با فاصله از او رشد می کنند
گل ها عقب می ایستند
ببر بوته ای است که می سوزد و برف را آب می کند
با ابعادی ناگوار
می آید ،
می ایستد
و سنگ را زیبا می کند
جنگل
صدای او را شنیده است
در خون گرمش
پرستویی ست
و رویایی که هنوز دست نخورده است
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#34
Posted: 5 Jun 2014 10:15
۸
آیا انسان
بیشتر از رنگ نارنج اهمیت دارد ؟
بیشتر از ماه ؟
در کارخانه گاهی درخت ها
بیشتر از آدمها کار می کنند
.
.
.
۹
باران می آید
و کمی بعد آفتاب خواهد شد
به خیابان می روم
می گویند عشق
در همین ساعت خوب به سراغ آدم می آید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#35
Posted: 5 Jun 2014 10:21
۱۰
پشت سرم آنتن
و مرغی که مرده است
و کرم هایی که می لولند
در شکم ، در پا ، در نوک
ربابه می گوید : جوجه ی بوقلمون بوده ، نفهمیدم کی مُرد !
تازه می خواست رنگ باز کند
و خدا روی بال هایش کار کند
سرخ ، سفید ، ارغوانی
اما رو به رو
این باغچه می تواند در نوع خودش بی نظیر باشد
دیوانه باشد
گل هایی به شدت بی اسم
به شدت زیبا که هر نامی را
تحقیر می کنند
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#36
Posted: 5 Jun 2014 17:06
۱۱
به ماه خیره می شوم
به بند رخت
به دکمه ها ، به آستین ها
و هر چیزی که شباهتم را به مادرم کامل کند.
.
.
.
۱۲
شعله آتش را به دم روباهی تشبیه کردن
آن هم در زمستانی که برف تا زانو باریده است
هیچ جانی را
گرم نخواهد کرد .
.
.
.
۱۳
مهربان مثل کاشه ی آش
مثل نخود و لوبیا کنار هم
مثل ریحان که دیس سفید را زیبا می کند
و از مرگ در خیابان هارلم زیباتر است
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#37
Posted: 5 Jun 2014 17:15
۱۴
ببری در گوانتانامو
بادی در گوانتانامو
جایی که انسان ناپدید می شود
و رویایش را به سنگ می کوبد
برف در گوانتانامو
و عشق
و پرچمی که حوصله ی باد را سر می برد
در گوانتانامو
.
.
.
۱۵
شیمبورسکا
شیمبورسیکا
شیمبورسیکا
می تواند نام یک پرنده باشد
یا آبی که ازسقف در ظرفی چکه می کند
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#38
Posted: 5 Jun 2014 17:22
۱۶
دستم را زیر سرم می گذارم
و به خواب می روم
من و دستم
هر شب
خواب تو را می بینیم
عزیزم
ما حتما" عاشق همیم
که این همه از هم دوریم
.
.
.
۱۷
اسب ها نورند ، چین سایه و آفتاب
مرز بین سیاه و سفید ، روشنی میان آب
دیس نقره اند در تاریکی که برق می زند
باد در صدای آنها در هم می آمیزد
معجزه ای میان سنگ و خاک و زمین گرد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#39
Posted: 5 Jun 2014 21:22
۱۸
به دمه های پیراهنت شک کردند
و جیب هایت را گشتند
درخت ها ازپلیس ترسیدند
و باد با فاصله از یونیفورم رد شد.
.
.
.
۱۹
چون مهی که دهان غار را بپوشاند
فریاد
در مزرعه پنبه به گوش نمی رسد
برگشتی
مثل
رودخانه ای که ناگهان به سنگ بزرگی برخورده باشد
.
.
.
۲۰
اگر دوستم نداشته باشی
تو را چون سنگی از نیاکانت دورمی کنم
و خودم را خاموش می کنم
چون اتاقی در زمستان.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#40
Posted: 5 Jun 2014 21:29
۲۱
بگذار کوه برادرم باشد
جنگل زنم
دریا پدرم باشد
و رودخانه مادرم
خواهرانم آب و آتش و باد
پیاده روها کودکانم باشند
دختر و پسرم
که در سوگ این خیابان
گریه می کنند .
.
.
.
۲۲
کاغذ سفید
آماده نوشتن
یعنی قبلا" کسی روی این برف راه نرفته است
یعنی ذهن کاملا" سفید است
و کوچک ترین حرف دیده می شود
مثل ماه پیش از ماه بودن
پیش از صخره ها و لکه هایش.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند