ارسالها: 24568
#61
Posted: 7 Jun 2014 14:41
۶۳
انگار نمیآید و هم میآید
این دور و بر انگار که کم میآید
او عابر و من پیاده رو، آه چقدر
از حاشیه رفتنش خوشم میآید !
.
.
.
۶۴
دستم را زیر سرم میگذارم
و به خواب میروم ،
من و دستم
هر شب، خواب تو را میبینیم ،
عزیزم
ما حتمن عاشق همیم
که اینهمه از هم دوریم .
.
.
.
۶۵
ساده زندگی كردم
اما مرگم مشكوك به نظر خواهد رسید
پیدایم میكنید
با ناخنهایم،
با موهایم و استخوان دلم
كه گودالی تاریك را روشن كرده است .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#62
Posted: 7 Jun 2014 14:43
۶۶
سر بزرگم را بر می دارم
که رویا ها در آن
تلنبارند.
حالا رعیتی هستم
با آرزوهای بلند
و کلماتی که به سرما پشت کرده اند.
.
.
.
۶۷
چشم هایم را می بندم
و دهانم را از رویا پر می کنم
به پشت خوابیده ام
و قلبم
سرم را تکان می دهد.
نگاه کن!
این شاخه درست دیوانگی های مرا دارد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#63
Posted: 7 Jun 2014 14:46
۶۸
دریا
در سرزمین من عاقل است
مرزها را می شناسد
دستبند می زند
و به زندان می اندازد.
هر موجی که سرکشی کند
سرش را در آب فرو می برد.
در سرزمین من
آب از آب تکان نمی خورد.
.
.
.
۶۹
در جنگ
چیزهای زیادی قسمت می شود
مثلا
کلاه خود
قمقمه
تفنگ.
مثلا
سهم من از جنگ
کشته ی پدرم بود.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#64
Posted: 7 Jun 2014 14:48
۷۰
پنجره ای که
به باد ها مجال ندهد
دهانش را خاک می گیرد.
.
.
.
۷۱
وقتی که نیستی
در به در به دنبال سرم می گردم
می گردم
ناهموار
ناهموار
چون راهی که به میخانه ختم می شود
.
.
.
۷۲
رودخانه می آید
تا در گلوی من
راهش را کج کند
آه
بلبل کوهی!
بلبل کوهی!
برای آوازی که من سر داده ام
دهان تو کوچک است.
پـــایـــان
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand