انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 12 از 36:  « پیشین  1  ...  11  12  13  ...  35  36  پسین »

Mohammad Shams Langeroodi Poems | اشعار محمد شمس لنگرودی


زن

 
اشعار محمد شمس لنگرودی
Mohammad Shams Langeroodi Poems


۳

جانم
سرشار رنگین کمان پروانه هاست
بـــــــــــی تاب موج کف آلوده ی خردادو باد.

پرندگان در روحم پواز می کنند
و چینه دان لطیفی
کلماتم را به جانب کشتزاران ابد
می برد
چیست زندگی
دالانی که فراموشی را در خود انبار می کند
سیلابه یی
که به راهی از پیش آماده
آسیمه سر
به دره ی تاریک می رود .
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
۴

از صخره های شکسته بالا می روم
کفی آب
بر چهره ی خود می پاشم
عطرابه ی دریا از هوشم می برد

در ژرف صخره ،نازکانه گیاهی رسته است
پر شور و پاک .

روزی درخت سترگی از این سنگ ها خواهد رست ؟
استوار و سرافراز درختی آیا
خیزابه های کف آلود را در چترش خواهد گرفت ؟
در خت شکوهمندی اما این جا ،در این خلوت جاودان
کجای جهان را دیگر می کند .
چه خوش خرام و شادمانه فرا می رسد سفینه ی امیدوار !
فردا سپیده دمــــــــــــــان
چیزی عظیم ، چون لبخند نمک سودی بر ساحل نمناک می درخشد .
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
۵

پسرم ، ببین چه کسی به در می وبد
در باز است پدر
نگاه کن چه کسی به جانب آشپزخانه قدم بر می دارد
چه کسی
چاقوها را تیز می کند
در اشپزخانه کسی نیست
پدر.

این لکه های برف و علف پس چیست ؛
جا پنجه های گل آلودی که تکان می خورند .
خم شده در کف اندوهبارش ، احساس می کند
گلویش در هم می فشرد .

پسرم ، بیـــــــــــــــا و پنجه ی تاریک رااز حنجره ام دور کن !

جز ملحفه ی سفید و چهره ی برف الودت
چیزی نمی بینم
پــــــــــــــــــــدر.

آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
۶

از رودخانه ی مردگان ،بسیار کسان گذشتند
بی آن که به چرکاب عدم آلوده شوند .

بسیاری کسان
بر گردونه ی زرین ستاره یی در روشنای جاودانه گریختند
و چهره ی زیبای شان
در خاطره یی نپایید .

بسیاری چون مسیح
جهانی را ،نبوده به جلوه خود آراستند.
مــــــــــــــــا زاد راه غبار آلود و غریب مان را به کدام دکانی باید بسپاریم !

آه قاضیان !
ترازوی زرد زرین
در این آفتاب تفته
هم از موم بود .



۷

زاده می شویم چون حبابی
عمر می گذرانیم چون کفی
می میریم
چون موجی .
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  ویرایش شده توسط: nazi220   
زن

 
۸


می بینم دریا کوچک می شود
کوچک تر می شود
چندان که در کف من می گنجد

ومن
صدای ماهیان پرنده را می شنوم
سرفه ی ملاحان مرده ،نهنگانشعله ور
پریان سرما زده ،اسپان و باد
پیچک های سفید دریا
غرقه های غریبی که صدای انسانی شان را از یاد برده اند ...

می بینم دریا کوچک می شود
کوچک تر می شود ؛

کوبش نومیدانه ی پاروها
زورق های کف آلود
سایه های یخ زده
دکان های نمک سود
نومیدان پریشانی که بر کرانه ی دریا ها باز مانده اند ...

آه ،چه راز غریبی دریا !
پنجه ی ارغوانت را در کاسه ی مردگان می بینم
و شانه ی بادرا
غرق عرق
دهانت را می بینم
و شادمانی تلخت را .

می بینم
دریا
کوچک می شود
کوچک تر می شود
و من
به ساحل نا پیدا
دور می شوم

این زورق آشنا که بانگ خفیف پارویش در باران می پیچد
به کجامان می برد .
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  ویرایش شده توسط: nazi220   
زن

 
۹

پیدا ونا پیدا
به عروسکی می ماند
با دو چشم عقیق و بازوان مـــــــــــــــه آلود .

سایه ها در خونش چرخانند
چرا که باغستان شان را در چشمانش گم کرده اند

پروانه ها و آتش بر گرد سرش حیرانند
چرا که شعله و پرواز دیری به خرمن تاریکی فرو شده اند و باز نیامده اند

ستاره ها
در حضور مردمکانشان
پروای ماه را
از کف می نهند .

در جست و جویش ، اینک
پیچیده در خرقه ی ابرها
ماه
کوچه به کوچه پرسه می زند
آه می کشد .

آب شوریده به صخره ها سر می کوبد .
ظلمات را در نور ت زخمی بزن !

پروانه یی که زیر صخره ی صبرش پنهان است
در موج تلخ غربت اندوهبارش
غـــــــــــــــــــــرق می شود
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
۱۰

مـــــــــــــی نویسم و خونم را بر حصاره زمان می پاشم
ویران شده در چرخش توفان آه سینه ی خونین تو .
می نویسم و خونم را در حصار زمان می پاشم
بانگ بر می دارم و
بازار پرندگان راپر غلغله می کنم .

سوسوی اخترکی معصومی تو
در بی رحم ترین شبان زمستان
ظلمات شبی بی پایانم من
واژگون شده در صبر وتمنای خویش .

امــــــــــــــا مترس
مـــــــــــــن شبم
که چشمه ی خورشید را در قلبم می کشم
که زرین و زلالینه تر آفتابی پیدا کنم
ظلماتم
که خضر پیامبر
با کاسه ی ترکیده
به جست و جوی شرابی
در یچه قلبم را می کوبد
توفانم
شراب شعله ورم
اسفندم و،رنگ می فشانم
به اشارات تو
بر حصار زمان
تــــــــــــــــا
چیزی بنویسم
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 

۱۱


گل سرخ پرپر شده ام
که به رویا
به جانب شاخساران زلالم
پرواز می کند ،

جرقه ی گمگشته در دیار فراموشی
کــــــــــــــــه آه می کشد
با یاد شعله ی زرینش ،

بارانی بـــــــــــــی برم
که به جست وجوی تو
سرگردان مانده ام .
به جست و جوی تو سرگردان مانده ام
جرقه ی نا پیدا ،گل سرخ پرپر شده در هوای تو سرگردان مانده اند .

و باد و شعله و شاخساران
در همهمه یی عظیم
از جانب دریا
بیرون می زنند
در حنجره یی شکسته
و گوش ما هیان و صبر و ارغوان فلک را
در جشنواره های ابد
در پایت می فشانند
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
۲

آه مــــــــــــــی کشد دریا
وقتی که چون ستاره ی آتشناکی
در آب نیلگونه فرو می روی .

و چون بر مـــــــــــــی آیی
پنجه های تمنای آب
رهایت نمی کند .

کیستی و چه هستی
در غبار نیلی ساحل
تا دهان کدام شان شیرین شود
بر شانه ی گلگون تو.

دور می شوی
ساحل به رنگ ِشانِ عسل در می آید
و هجوم زنبوران
پیشانی سردم را زخم می زند
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
۱۳

آسمان را تا می کنم
تا غبار و عرق از رخسارت بگیرم ،
چه راه درازی آمدی که تورا ببینم .

در را باز کن
امـــــــــــشب
نه صدای بادی خواهی شنید و نه نغمه ی مرغی.
آسمان و ستاره ها در دستم می تپند
و پرندگان شوریده
در جست و جوی راهی،به دستمال نیلگونه
در فضای تهی می جرخند .

در را باز کن
در این ظلمات ازل می خواهم
با تو
جهان دوباره یی برآرم .
آه
من تاب حضور دو گیتی را برابر خود ندارم
بگذار آسمان را
بر سقف
فلک بگشایم
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
صفحه  صفحه 12 از 36:  « پیشین  1  ...  11  12  13  ...  35  36  پسین » 
شعر و ادبیات

Mohammad Shams Langeroodi Poems | اشعار محمد شمس لنگرودی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA