ارسالها: 2910
#31
Posted: 14 Aug 2014 09:47
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
در مي زنم
اسمت را با صداي بلند صدا
شمعي روشن مي شود و
كبريتي خاموش
- به سرزمين زنده به گورها خوش آمديد -
مي خندم
و رنگ لب هايت از ارتفاع ترس مي پرند
گريه مي كنم
و دوحفره ي چشم هايت از هرحسي خالي مي شوند
من به اين جهان مرموز مشكوكم
به اين ديوارها
كه سد راه جریان زندگی شده اند
تاريكي
روياهايم را شلاق مي زند
خون رد مي كشد
برسينه ي
ديوار
ترك مي خورد
و دري كه مي شكند يعني
من به جهانِ تا ابد فكر كرده ام
تكان بخور
تا مرگ بی وجودتر از آن بشود
که وجود کسی را انکارکند
تكان بخور
تا اين جهان
به فصلی كه براي هستي تو ساخته ام
واكنش نشان بدهد
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
ارسالها: 2910
#32
Posted: 14 Aug 2014 09:49
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
کسی چه دیده است
خنجری که از پشت
پیراهنم را خط خطی کرد
چگونه تکه پاره های مرا
دستمالی کرده مچاله
کسی چه می داند
هر گوشه ی این خانه را که بگردم
دستمال های گریه ی من پنهانند
و آشنایی که در تاریک خانه ی چشمانم
غریبه ای ظاهر می شود
چه می داند
دیگر طلوع فردا را نخواهم دید
از خانه بیرون می زنم
نمی توانم
کنار چهارچوب در بایستم
باد نفس های بریده ام را می برد
و دنیا
چراغ های راهنمایش را خاموش می کند
کسی نخواهد دید
چگونه لرزش دست هایم را
از بند بند انگشتانم جدا می کنم
و دندان هایم به ترس نیش می زنند
خودکشی
دونده ای ست
که سریعتر از مرگی طبیعی
به خط پایان زندگي خواهد رسید
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
ارسالها: 2910
#33
Posted: 14 Aug 2014 09:51
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
چرا بنویسم ؟
مگر یک ماهی خسته
چقدر می تواند خلاف جهت آب ...
مگر یک پرنده ی خسته
چقدر می تواند خلاف جهت باد...
مگر یک زن خسته چقـــــــــــــــــدر
خسته ام
و پشت این نقاب دارد ترک های صورت زنی فرو می ریزد
زنی که در آستانه ی 30 سالگی
ادامه ی زندگی اش را زندگی کرده است
********
خون من
پر شده از کمبود زندگی
باز کن
رگ های بسته ی آشنایی را
********
شنیده ام معشوقه ات شده ام
جان معشوقه ات بگوووو
راست است این دروغ قشنگ ؟
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
ارسالها: 2910
#34
Posted: 14 Aug 2014 10:18
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هرچه درها وپنجره ها را باز می گذارم
نه این بوی بد می رود
ونه عطر خوب تو می آید
- عشق که فاسد نمی شود
تاریخ انقضا نمی خورد -
پس این چیست
که خانه را خالی از تو کرده است
از چیست این بوی پیچیده ؟
بینی ام را می گیرم
تا با یاد عطر تو نفس بکشم
این خانه بویی ازعشق نبرده است
این خانه
شیشه های دورریختنی دارد
چیزهای دورریختنی
دور ریختن دارد!
زززل زله ای
از راه دور خانه را تکان می دهد
عطری گرم
پرده ها را مرتب / مست می کند
درست وقتی
که آوار ناباوری همه چیز را خراب کرده است
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
ارسالها: 2910
#35
Posted: 14 Aug 2014 10:22
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
برو
فقط بـــــــــــــــــــرو
مثل خیابانی یکطرفه
که هیچ راه برگشتی ندارد
من هم می روم
به جهنم
اینجا جای خالی توست که آتشم می زند
********
خواننده ی عزیز !
با احتیاط کتاب مرا ورق بزن
تمام عاشقانه هایم درد می کنند
********
می خواستم
از تصمیم پیچیده ی جاده برگردم
سرعت بالای رفتنت به کشتنم داد
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
ارسالها: 2910
#36
Posted: 14 Aug 2014 10:25
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
نگفتي عشق مي تونه
دروديوارو برداره
چه زود حرفات يادت رفت
تو عاشق نيستي ...آره
********
بعد از من
عاشقانه های جنجالی ام را بی سروصدا بازکن
درست زمانی
که تمام آغوش ها
روی فریب تو بسته می شوند
********
تا نبض تو می زند
فرود هیچ پرنده ای اضطراری نیست
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
ارسالها: 2910
#37
Posted: 14 Aug 2014 10:30
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
همین که می روی
از سر کوچه بهانه ات را می گیرم
و چند پاکت سیگار
باورکن
بهانه و سیگار
به اندازه ی شنیدن اینکه » برنمی گردی «
کشنده نیستند
********
ومنیره یعنی
هر نقطه ی روشن این دنیا
دستی ست
که من از دور بر آتش گذاشته ام
و هر آتش
زنی ست روشن فکر
که می سوزدو
می سازد خانه ی تاریکش را
********
و خداحافظی
وصله ی غمگینی است
که به چشم هایمان می دوزیم
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
ارسالها: 2910
#38
Posted: 14 Aug 2014 10:33
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
گفته بودم :
من زن احساساتی زود باوری هستم
کافی ست بگویی :
دوستت دارم ،عزیزم ،گلم ،فدات !
تا ساختار شعرهایم سست شوند
گفتی : عزیزم دوستت دارم !
دست و دلم لرزید
حالا تقصیر توست اگر
رمانتیک ترین عاشقانه ها
مثل زلزله ای بر مخاطب هایم نازل می شود
********
دارم خفه می شوم
و این از هوای سرزمینی است
که تو دیگر در آن نفس نمی کشی
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
ارسالها: 2910
#39
Posted: 14 Aug 2014 10:39
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
من مادر بدی هستم
مادر بدی
که کاغذهای سفید دفترت را خط خطی می کند
و همیشه سوژه ای برای گریستن دارد
خیال می کنی
اگر دردهایم را با مدادهای رنگی ات بکشی
چیزی از سیاهی مداد من کم می شود
این روزها فکر می کنی
مادری که شاعراست ،مادر نیست !!
********
هر شب
به تو فکر میکنم
و تنهایی
اتفاق سنگینی است
که در اغوش من می افتاد
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
ارسالها: 2910
#40
Posted: 14 Aug 2014 10:43
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
تقصير تو نيست
كه با هر تكان باد
زمین می ریزم
این زن
پوست کلفتی ندارد
مي تواني به راحتی
زمستان را برتنه اش بکشی
انگشتانش را قلم کنی
و بعد
با خط شکسته برپیشانی اش بنویسی :
تبر
که دسته ي خودش را قطع نمی کند
در ريشه هاي من
آب از آب تكان نخواهد خورد .
از مجموعه ی » عاشقانه های جنجالی «
********
این روزها
از بلندی موهایت فهمیده ام
چند وقت است تورا نوازش نکرده ام
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…