ارسالها: 2910
#51
Posted: 14 Aug 2014 11:55
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
********
به خانه ی آرامت برگرد
پنجره ها را باز کن
اگر تهران را تکان بدهم
می بینی
این جمعیت
چقد ر
خرده شیشه دارند
********
به بهانه کتاب هایت با من تماس بگیر
به بهانه فلیم هایی که از اتاقت برداشته ام
به بهانه ی شعر هایی که برایم نخوانده ای
با من تماس بگیر
به بهانه ی بهانه هایی که نداری
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
ارسالها: 2910
#52
Posted: 14 Aug 2014 12:10
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
********
امروز چندم است؟
که چشم های آسمانم آبی ست
اصلا شهر جور قشنگ تری شهر است
و لب بام ها
خنده ی پرندگانی ست
که به اوج خوشبختی فکر می کنند
امروز جلد آغوش تو می شوم؟
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
ارسالها: 2910
#53
Posted: 14 Aug 2014 12:12
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
من
منیره
از پای جوخه ی دار
محکوم به روزی هزار بار فرار
تمام حرف های کثیفی را که رفتگر ها جمع کرده اند
گردن می گیرم
پیش از آنکه طناب گردنم را بگیرد
من هیچ وقت شبیه هیچکس...
حتی شبیه خودم زندگی نکرده ام
و خودکشی سرشار از حدس و گمان هاست
********
دلم شکسته است
و هرچه می گردم
تکه هایش جور نمی شود
مگر می شود
به یک عاشق
وصله های ناجور چسباند ؟
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
ارسالها: 2910
#54
Posted: 14 Aug 2014 19:33
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
این خانه را ذره ذره
آجر به آجر
شعر به شعر
می سازم
تنها به این امید
که روزی
دستت را بگیرم
و تک تک اتاق هایش را نشانت بدهم،
که عاشقانه هایش را یکی یکی در گوشت زمزمه کنم
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
ارسالها: 2910
#55
Posted: 14 Aug 2014 19:36
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دلتنگم و هرچه با خاطراتمان قدم می زنم
دلتنگ تر می شوم
وقتی مسیر لهجه ات عوض شده است
و صدایت
دورتراز تاخیرهایی که نداشتی
حتی نمی رسد
********
آنکه می آید و نیمی از قلب تو را می سوزاند و می رود
نیمی دیگر را در انتظار سوختن گذاشته است
عشق باید طوری باشد که اگر برای تو تمام شد
برای من هم تمام شده باشد !
آنکه نیمی از قلبش هنوز می تپد
چه انتظار کشنده ای را درد می کشد!
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
ارسالها: 2910
#56
Posted: 14 Aug 2014 19:42
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دراين مستطيل ها گوشه گیرم
طول می کشد
تا عرض ادب کنم / به خدا
یک روز
سرم به سنگ می خورد
اما
امروز حوصله ی دعوا با مرگ را ندارم
و فقط گوركن ها می دانند
تفاله ی زندگی را
در كدام گور خالی می کنند
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
ارسالها: 2910
#57
Posted: 14 Aug 2014 19:46
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
راضی نمی شوم
به امنیت خانه ای که نگهبان آن تو باشی
برگرد
و تفنگ تجاوز را
از شقیقه ی دختران سرزمینت بردار
انجا که از گچ ویرانه های خانه ات
کاخ های سفید می سازند
برگرد
سر بند شوم این تقدیر را
از پیشانی کشورت باز کن
آنجا که دُردری را
به پای لهجه های بیگانه می ریزند
برگرد
و کفنت را بر آخرین نفس های این جنگ بکش
آنجا که ناچاری
بر داربست های بی اعتبارش
تعادل دیوارهای شهر را حفظ کنی
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
ارسالها: 2910
#58
Posted: 14 Aug 2014 19:58
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ای دوست !
آیا طعم شهرهای بی خاطره را می شناسی
و محله های بی گنجشک را
و قطارهای بی ایستگاه را
که بر ریل های بی پایان اندوه
تورا سراسیمه و با شتاب می برند
آه چه کابوس هایی که مرابه سوی تو باز می گردانند
و من موزه های اندوه را می گشایم
و نوار یادبود را با دندان گریه می برم
ای دوست ؟
آیا طعم وحشت را می شناسی
آنگاه که باران بالای سرت شیون می کند؟
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
ارسالها: 2910
#59
Posted: 14 Aug 2014 20:04
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
وقتی نیستم
برایم جای خالی بگذار
کنار بوق ها و ترافیک ها
کنار بی قراری میدان ها
کنار قرارهایت
با کسی که من نیستم
تا فقط
کبودی ای باشم روی گردنت
که از کنار تمام آدم ها و
جای خالی من رد می شود
وقتی نیستم
برایم جای خالی بگذار
کنار چراغ خوابی که روشن مانده است
کنار سماوری که خاموش
کنار لباس خوابی که پائین تخت افتاده
به جنازه ای کبود فکر کن
که گوشه ی پیاده رو
با بسته های خالی قرص
با ساعتی مردانه در دست
تمام امروز را
در کابوس ساعت 5
با خودش به خواب برده است.
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
ارسالها: 2910
#60
Posted: 14 Aug 2014 20:05
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
همه چیز درست می شود
تو آوازهایت را روی صحنه می بری
من با گیتار لبخند می زنم
به اینکه این جمعیت
چه دست های ِ پنهان ِ قدرتمندی که نداشتند
کنترل را به دست می گیرم و
خانه دنیایی از تصاویر می شود
و این زن که شبیه تو می خندد
اما بلندتر
واین زن که شبیه تو می رقصد
اما شلوغ تر ...
********
لعنتی با من تماس بگیر
درست لحظه ای
که جیغم را با دستمالی به پنجره می کشم
کثیف
کثیف
کثیف!
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…