ارسالها: 6368
#11
Posted: 13 Sep 2014 12:54
شعرهایی که نخوانده یی و به جهنم
هژیر پلاسچی
Hazhir Plaschy
(۱۱)
گرگم و
گله مرا برد
گوسفند سر به راهی نبودم
......................................... ببخشید
فرصت نبود عاشق شما شوم
حتا اگر شما شبیه کسی باشید ..... یادم نمی آید
این علف از شعور من قوی تر است
هرچند ماه همیشه پشت ابر
.......................................... می ماند
لزگی می رقصند برای خودش
و دریا
دشمن مقعد آدمی است
از زیر این سبیل ها
خون
....... چکه
................ چکه
صورتم پریود شده است
این کیسه که افتاده توی زباله دانی هم
27 سال زندگی من است
قابل شما را ندارد
حضور این تیغ هم توی این سطر تصادفی است
ندارد
شرف ندارد این تیغ
هر چند این رگ ها جان می دهد برای زدن
................................................................... نگاه کن
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#12
Posted: 13 Sep 2014 12:56
(۱۲)
تمام می شوم
مثل مرگ مظلومانه ی
حباب های صابون
در پاشوره ی حمام
اگر نیایی
(۱۳)
می توانستم عاشق تو باشم
اگر به زبان من میدانستی
دوستت دارم
اگر به زبان تو می دانستم
دوستت دارم
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#13
Posted: 13 Sep 2014 12:57
(۱۴)
سیگار می شوم
گار می شوم
گار ........ گار
کلاغ می شوم به لهجه ی ترکی
افسوس
سیصد سال زنده خواهم بود
(۱۵)
شهادت می دهم
تمام رنج های وطنم در کوله ی من است
توی جیب راست را خوب تر بگرد
کیلومترها راه آمده ام
تا با طاووس های موطلایی شما
............................................... معاشقه کنم
آوازهایم را به لهجه ی رود راین بخوانم
سیگار گران و رنج رایگان بکشم
زندگی کنم
حالا شهادت می دهم
به قهوه ی نیم جوش کمپ پناهندگان
به طعم تلخ کوکتل کوبایی
به چشم های همین دختری که می توانست عاشق من باشد
دست چپم بالا
رو به آسمان
شهادت می دهم
من رنج های وطنم را
غیر قانونی
از مرزهای شما
رد کرده ام
توی چشمهایم را خوب تر بگرد
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#14
Posted: 13 Sep 2014 12:57
(۱۶)
از شبق مشکی
.................... تَرک
تَرک تَرک
تا کف پاهای لهیده ام
.................................. زُق زُق
تار می زند
بهتر از حاج قربان
که
مشکل نشیند
شما آقا !
در سماع رندانه ی
کابل و استخوان
ای هوار
تنانه گی بی موی تن تنی
روی تخت شکنجه گاه
نمی توانید اما
جاده ی چالوس از مغز من پیچ می خورد
عجبی لغزنده است
مراقب باشید
دره های سر راه
حیران تر از گزدنه ی حیرانند
و مغز من
ترک های عمیقی دارد
عمیق تر از کف پاهای لهیده ام
با تاول هایی که در پنجه ی جهان
خون
........ استفراغ می شود
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#15
Posted: 13 Sep 2014 12:58
(۱۷)
مهم تر از دیوان حافظ
غزلیات مولانا
سرمایه های مارکس
فلسفه هگل
مهم تر از شعرهای لورکا
جادوی مارکز
فبلم های گدار
مهم تر از رنگ های سالوادور دالی
مهم تر از همه ی جهان بوده است
همین چند خطی که برایت نوشته ام
معنا و مفهوم آن هم به زبان مادری
روشن تر از آژیر قرمز است در شبهای بمباران
حالا لابد فهمیده ای
عاشقت شده ام
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#16
Posted: 13 Sep 2014 12:58
(۱۸)
این اولین نامه ی من برای توست
دوستت دارم عای آن خط می خورد
با من سخن نگو
صدایت را نمی خواهم
از آن همه دور
با آن همه خنده
که ناقوس کلیسا می شود
تقدس باستانی !
این درخت مونس محرمانه ترین واژه های من است
با من سخن نگو
دوستت دارم های جهان را با خودت بیاور
من چشت اوهام این درخت چشم گذاشته ام
پیدا نمی شوی
پیش از آن که ناقوس کلیسا شده باشم
و این اولین نامه ی من برای توست
...................................................... که خط می خورد
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#17
Posted: 13 Sep 2014 12:59
(۱۹)
چه بی نشاط بهاری
هی عمو کجا کاری ؟
بازی از دوباره است
چشم بگذار
من
پیدا نمی شوم
(۲۰)
تعطیلات نوروزی خود را چگونه گذراندید؟
ما نگذراندیم
بر ما واضح و مبرهن است
بر ما گذشت
گذشت می کنم اما
بخشنده می شوم
می شوم
شده ام
خواهم شد
صرف فعل روی میز صبحانه
با طعم شاش تازه دم
و غرض این بود
عید آمد و ...
کار خانه ی ما از تکاندن گذشته است
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ویرایش شده توسط: anything
ارسالها: 6368
#18
Posted: 13 Sep 2014 13:01
(۲۱)
از پشت شیشه ها
بیا بیا
این رنگین کمان روی دستم
قاچ قاچ
منظوری ندارم
« من ... زوری ندارم »
یک لطیفه ی کهنه است
بخند به دنده ی پنجمم
تیر می کشد
روی شانه ات که سیگار نیست
درد غربت است
که من میان تهی ایستاده ام
.................................... خالی
بیا بیا
از پشت شیشه ها
من سنگ می شوم
کودک کوچه
رهایم نمی کند
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#19
Posted: 13 Sep 2014 13:01
(۲۲)
این گریه که می کنی
این اشک که روی گونه هایت
شُر شُر
می چکد روی دینم
رخنه می کند
میان نام های من نیستی اما
می گردم ، پیدا نمی شوی
آرزوست
روی شانه ام می سوزد
گُر می گیرم از حرارت اتفاق
سرت را اشتباهی
میان آغوش گرفته ام
گریه نکن
من هم بزرگ خواهم شد
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#20
Posted: 13 Sep 2014 13:02
(۲۳)
کنار لاله ی گوشت
دریا تاب می خورد
موج بردار !
دلم غرق شدن می خواهد
(۲۴)
87 برعکس 78 می شود
که م نرفته ام به گا
بر عکس هم میروم به گا
می روم به پشت سر گاو
صف می شوم یکی یکی
عدد پر است توی دستم
6 در 6 سه بار 12 می شود
که ربطی ندارد به هیچکس
و 1 عدد بی هویتی است
کم می شود از زندگی ام
2 با 6
می خوابد روی همین صفحه
مقابل چشمان شما
تا 26 شده باشد
26/6
و برعکس شده باشد
این سرگیجه ی عدد
وقتی باید رفت
زیر آسمان
برلین به گا می رود
با من
بر عکس هم می شود گاهی
شک نکن !
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...