ارسالها: 6368
#31
Posted: 13 Sep 2014 13:12
شعرهایی که نخوانده یی و به جهنم
هژیر پلاسچی
Hazhir Plaschy
(۳۷)
این پیچ را که بپیچی
پیچیده می شوی
مثل باد
لای موهایم
مثل جدول کلمات متقاطع
مثل تشخیص صاد و سین
در امتحان دیکته
ثلث سوم
پشت پنجره
خط کش های ردیف
جیغ می کشد از پشت ترک هایت
ترک های دست هایم
عمر طولانی
زنده گی کم
فال قهوه رنگ می زند
سرنوشتم را
قهوه یی
رنگ گه
این پیچ را بپیچی
پیچیده می شود
موهایم
لای جدول کلمات متقاطع
حل نمی شود
خرگوش به هویج نمی رسد
گرگ ها پشت پیچ ایستاده اند
قاشق به قاشق
و این قهوه
طعم گه می دهد
با سرگذشت من
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#32
Posted: 13 Sep 2014 13:12
(۳۸)
من را از توی فهرستت خط بزن
شماره ی چند
خالی بماند بهتر است
من افتخار مناسبی نیستم
سوراخ می شود این چتر
باران برای پر کردن زمین می بارد
سوراخ های موش
موهایش آویزان
می شوم از سقف
دستی هل می دهد مرا
آسمان بالا می رود
سرسره در روبه روی من
لیز می خورد
پریای خط خطی
لخت و عور
می شوم
توی مستراح
جلق می زنم
عاشقانه جلق می زنم
عارفانه جلق می زنم
شماع می کنم
کودکانم یکی یکی
توی چاه
خالی بماند بهتر است
خط بزن
این فهرست کامل نمی شود
نقص من است
ناقص پدر بی شرف !
شرف حراج می شود
آب می چکد
چترها و سوراخ ها
سر پناه خوبی نبوده اند
پاک می شوم
نبوده ام
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#33
Posted: 13 Sep 2014 13:13
(۳۹)
این کوتاه
دیوارتر از دستهای من
موهایم فر
سانسور می کنم
قیچی ترانه می خواند
بغل گوشم
بالا می کشد
با آسانسور
امکان عشقبازی
توی راه پله
از دست می رود
پست این در
صدای نفسهای کسی
روی خرخره ام
چاقو می کشد
این کوتاه
دیوار می شود
آجر به آجر
بالا می رود
آسانسور
سانسور
قیچی توی حنجره ام
آواز می خواند
نامی را از حافظه ام
پاک کرده ام
شبیه نام تو
با حروف درشت
این درشت
دیوارتر از خوابهای من است
کابوس می شوم
توی خوابهای خودم
راه می روم
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#34
Posted: 13 Sep 2014 13:13
(۴۰)
خوابیده می شوم
محکم محکم
تا نیم تنه ی اسکندر
از جبل الطارق
راه گرفته باشد
دیوار چین
عبور و مرور می کند
در خیابان هایی که
قفل
ترانه می خواند
بخواب روی تخت
شماره 3
رویای کودکی است
با نقطه جمع شود
تفرقش بکن از جنگ جهانی دوم
و توپ های شرمن
توی خشتک من
این دگمه ها
اضافه
روی هم پیچ می خورند
یاران تفرقه !
خارهای این سیم
بیشتر از طاقت من است
این دگمه ها
پخش و پلا
روی زمین که می چرخد
دور خودش
دور نور
چرخانده می شوی
دور خودت
سرگیجه ی پلشت
استفراغ نکن
ذرات این غذا
گرسنه گان آفریقا
روی نیمه پنهانی زمین
کفن به کفن
آواز می خوانند
پاهایت را دراز
دور گردنم
گردن فراز سربلند می شوم
طناب ها مشتاق بی رحم
عقب
جلو
عقب جلو
می شوی روی تخت
خون از نگاه جهان
لیز می خورد
ژنرال ها
در نیمه ی نادیده ی جهان
با استخوان ادمی
سوپ پر ملاط
پاشیده می شوم
با قامتی بلند
دیوارهای من
سوراخ می شوند
این گلوله ها
خواب جهان را
اشفته کرده اند
سیگار روشنم
آتش
سوزانده می شوی
با لکه های زشت
خوابم گرفته اسن
آن نیمه جهان
جنوب می شود
نماز عصر به جماعت
پشت هم
با خوابهای بد
تاریک می شود
نیمی از زمین
خورشید من
کشوف کرده است
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#35
Posted: 13 Sep 2014 13:15
(۴۱)
این کوه ها باید بلند شده باشند
روی گرده هایشان
اسب های تاخت
با یالهای بلند
بادهایشان
از سوراخ کون
پر ضربه در شده باشد
این سنگ ها باید روی کوه
سنگر به سنگر نشسته باشند
این باران باید گلوله باشد
صدای باروت
منفجر شود
در خواب های من
بیا کمی به عقب برگردیم
شاید من محمود دولت آبادی شده باشم
تو یار محمد خان کلمیشی
و مارال را کسی کنار جوی
نگاییده باشد
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#36
Posted: 13 Sep 2014 13:16
(۴۲)
دوباره تا به تا می شوم
چشم هایم چپ
مثل کلاه ارنستو
توی دماوند
سلسله جبال البرز
« البرز » نام همسایه ی من است
دیوار با دیوار
پدرش توی ۶۷
پَرپَر
کلاغ
نپرید
بازی های کودکی را باختم
تاپ تاپ پنبر
هوشم از دست رفت
خرگوش نشدم
....................... در اشتباه آفرینش
آدم شدم
با زخم های تا به تا
این باند زخم بندی
بلند تر از گریه های من است
دستت را بگیر
می خواهم ان دماغ سبز
بالا بیاورم
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#37
Posted: 15 Sep 2014 21:14
(۴۳)
چشم های تو
گوجه های سبز
بر این درخت
کرشمه می کند
تعبیر عاشقانه ی
ترش بودگی
پشت این دیوار
کسی صدای تو را
جیغ می کشد
شانه ها یم کبود
جای میخ های مسیح
شکل دندانهای تو
روی پوستم
سرخ می شود
تاریخ رعشه گی
روی تنم
ثبت
لای دستهای خودم
شره می کنم
و بچه ها
در پارک روبه روی خانه
اتفاق افتاده اند
تصادفی
کاندوم
به اعتماد آدمی
پشت کرده است
وقتی که لای تو
چفت می شوم .
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#38
Posted: 15 Sep 2014 21:15
(۴۴)
مکالمه از اینجا آغاز شد
از دفترچه ی تلفن من
که زن های حامله
توی آن صف کشیده بودند
عاشق آخری بودم
خط خطی
روی دست هایم
جای داغی که مادرم گذاشت
تا کهریزک توی خوابهای من باشد
من توی خوابهای کهریزک
مکالمه ادامه دارد
ادرار درمانی می کنم
بزن تا روشن شوی
این اگزوز توی پنجره
برایم لالایی می خواند
سرم گیج می خورد به دیوار
دیوارهای جهان توی سرم
مکالمه ادامه دارد
این نقطه ، سر خط نمی رسد
خطی های آزادی
توی اعدام گیر کرده اند
بازی ملوثی است
جمهوری لای دستهای من فرمان می دهد
که بپیچم
پیچ انقلاب را
میدان توپخانه
پاهایم را نقطه چین می کند
بای پرانتز جا نمی شوم
مکالمه ادامه دارد
سکوت سرشار از زرزرهای کوتاه من است
چیزم به چیز رفت
مغزم به همه چیز
خودم بی همه چیز
چیزستان امشب
معمای ناگفته ی من است
مکالمه ادامه دارد
من اگر محمد بودم
ممد بوقی صدایم می کردند
اسمم به بوق می چسبد
این بوق ادامه دارد
بوق ... بوق ... بوق
لطفن پس از شنیدن صدای من
پبغام بگذارید
یک بیلاخ حواله ی شما خواهم کرد
این مکالمه دارد به من کهریزک می کند
که نام مستعار تجاوز است
سیفون را کشیده ام
از قعر مستراح
صدای کسی
پیغام عشق را
از لای لوبیا
فریاد می زند
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#39
Posted: 15 Sep 2014 21:16
(۴۵)
جمع و کم می شویم از هم
روی سند از لای شانه های من
غسل تعمید می دهد
روی تخت غسالخانه دراز می کشم
خواب مادربزرگ می بینم
بالا رفتیم دوغ بود
مادربزرگ دروغ بود
هیچ وقت نبود
روی تخت غسالخانه دراز کشید
با آبی که از روی شانه های من
به نام پدر
پسر
شیرعلی قصاب و
زنش طاهره
رابطه ی نامشروع
از پشت این کوچه بو می شود
توی دماغ
دماغی که جمع شده باشد یا کم
و یزرگ باشد
و پُر شده باشد
وفشرده شده باشد
دستم روی آن
گاز انبری
محکم
نفس پایین رفته باشد
بالا نیامده باشد
حتا به زور
دراز می کشم
روی تخت غسالخانه
به کم هایی که جمع شدیم
خواب می بینم
کابوس
زندگی
تمام شد
نامه هم برایت نمی دهم
حالا دلت برای خودت تنگ
یا حتا گشاد
فرقی نمی کند
به نام پدر
پسر
دو جاکش در به در
انگشت توی سوارخ سد هم
فایده ندارد
این آب از لای شانه های من
غسالخانه را غسل می دهد
قدیس منم که هر شب
کم کم
کم می شوم
و شرم خلاص
شدی
حالا بیا پیچ بعدی
ایستاده باشم من
قداَم بلند
شماره ی جدید را داده باشم
با کد آسمان هفتم
که خاطرم نمانده است
این آب از لای شانه های من
رودهای جهان را
شانه می کند
غسالخانه یی لای موهایم
که روی تخت دراز
یا حتا کوتاه
کشیده ام
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#40
Posted: 15 Sep 2014 21:16
(۴۶)
یاسر با قرار داد کمپ دیوید خوابید
تا اسلحه اش را بدهد به من
که توی مغز خودم شلیک کنم
این پلیس ها هم آژیر نمی شوند
روی صورت خیابان
نوزده بار هم عرفات شده باشم
آخرش ریغ رحمت را
با همین سیگارهایی که هی
می کنم توی ریه هایم فرو
بالا می آورم
آوره های فلستین
درویش تر از محمود
توی کبودی های مغز من رژه می روند
تروریستی مازوخیستم
که هی خودم را ترور
و مغزم را کبود تر از کبودی های جولان
درد می کند
این میخ آخری
بلند
تیز
تا مغز استخوان
به جلجتا می دوزدم
آفتاب عالمتاب
مادرم را
خواهرم را
ما تحت گرد خوشگلم را
گاییده است
نمک سود می شوم
در خشکی عرق
بایر شده تنم
جوانه نمی زنم
شوره زاری زیر بغل هایم
که خیار شور هم هیچ
این صلیب دور گردنم
تاب می خورد
برای خشتک های زرد
مرثیه می خوانم
کبودی های مغزم چرک کرده است
این کرم
که دارم
مغزم را
قرچ قرچ
زیر دندان خرد می کند
بیا شک کنیم
این بوی تن تو نیست
روی تخت
دسته های کسی
مادرم را
خواهرم را
ما تحت خوشگلم را
به آفتاب عالمتاب
تقدیم می کند
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...